تغییر موازنه قدرت در بازار نفت
تغییرات گستردهای در موازنه قدرت بازارهای انرژی جهان در حال شکلگیری است.
این تغییرات به هیچ وجه مربوط به حرکت از سوختهای فسیلی به سوختهایی که انتشار کربن اندک دارند یا حرکت از انرژیهای پرهزینه نظیر انرژی هستهای به انرژیهای کمهزینه همچون گاز و منابع تجدیدپذیر نیست. در واقع این روزها شاهد تحولی هستیم که برای تولیدکنندگان و سرمایهگذاران بازارهای انرژی بسیار اهمیت دارد چرا که در این تحول بازارهایی که از سوی تولیدکنندگان رهبری میشوند در حال تغییر به سمت بازارهای مشتریمحور هستند، بازارهایی که در آنها توانایی تنظیم قیمت و انتخاب شرکای تجاری در دستان مصرفکنندگان است. یکی از جدیدترین و بارزترین مثالها در این زمینه ایجاد گروه خریدارانی است که از سوی سه واردکننده اصلی گاز مایع طبیعی(LNG) مدیریت میشود. به گزارش دنیای اقتصاد، در اواخر ماه مارس، سه واردکننده بزرگ گاز مایع طبیعی – «شرکت کوگاس» کره، «شرکت انرژی ژاپن برای عصر جدید (JERA)» از ژاپن و «شرکت ملی نفت فلات قاره چین (CNOOC)» از چین – تفاهمنامهای را امضا کردند که طبق آن قرار شد سه شرکت در زمینه خرید گاز مایع همکاری کنند. چنین توافقاتی میان کشورهای تولیدکنندهای که متحدان نزدیکی نیستند و شرکتهایی که تا همین اواخر برای عرضه رقابت داشتهاند، میتواند موازنه قدرت در بازار جهانی گاز طبیعی و حتی بخشهای دیگر انرژی را دستخوش تغییر کند.
به گزارش «فایننشال تایمز»، در حال حاضر متقاضیان بازارهای انرژی در موضع قدرت قرار دارند. کل پروژههای جدید گاز مایع که قبل از کاهش قیمت سه سال پیش آغاز شد، قرار است در دو سال آینده به بهرهبرداری برسند. به تازگی «اتحادیه بینالمللی گاز» (IGU) در گزارشی از فهرست 28 پالایشگاه جدید گازی که از روسیه گرفته تا استرالیا در حال ساخت هستند پرده برداشت، پروژههایی که برخی از آنها بسیار عظیم هستند از جمله پروژه «کوو پوینت» در آمریکا و تاسیسات «یامال» در روسیه که هر کدام ظرفیت مایعسازی بیش از 5 میلیون تن در سال را دارند.
البته مشکلی نیز در این رابطه وجود دارد و آن هم پیشی گرفتن تقاضای گاز از عرضه آن است. مصرف گاز طبیعی بهطور چشمگیری در حال افزایش است و در بسیاری از کشورها سه ویژگی آلایندگی کم (در مقایسه با زغالسنگ)، سهولت استفاده در مقایسه با انرژی هستهای و قیمت پایین، آن را به انتخابی بیبدیل در زمینه سوخت تبدیل کرده است. البته رشد تقاضای گاز شتاب کمتری از عرضه آن دارد. آمار و ارقام «اتحادیه بینالمللی گاز» نشان میدهند که مبادله گاز مایع در سال 2016 به سطح 258 میلیون تن رسید (افزایشی 5 درصدی نسبت به سال قبل از آن). این درحالی است که ظرفیت مایعسازی جهانی در این سال به 339 میلیون تن افزایش یافت، مازاد عرضهای که نقش اثرگذاری در کاهش قیمتها داشت. بنابراین در حال حاضر در تولید گاز جهانی مازاد عرضه وجود دارد، مازاد عرضهای که با افتتاح پروژههای در دست اقدام، تشدید خواهد شد. البته تعدادی از پروژههای آینده شامل برخی از پروژهها در استرالیا هم به تعویق افتاده است. به تازگی میدانهای گازی جدیدی بهخصوص در شرق آفریقا کشف شدهاند که به نظر نمیرسد اجماعی درخصوص بهرهبرداری و توسعه آنها از سوی شرکتهای بهرهبردار ایجاد شود. بهعنوان مثال مصریها از اکتشافات اخیر خود بسیار خوشحالند در حالیکه مشخص نیست چه زمان به این منابع احتیاج پیدا خواهند کرد.
شکست قیمت گاز
مازاد عرضهای که وجود دارد، در قیمتهای بازار بازتاب داده میشود. در آسیا قیمت واردات از 20 دلار برای یک میلیون واحد بریتانیایی حرارت (واحدی که در دما و فشار معین معادل 29 متر مکعب است) در سال 2013، این روزها به تنها 6 دلار رسیده است. از طرفی افزایش چشمگیری که آمریکا در تولید شیل داشته است، حجم زیادی از گاز طبیعی را روانه بازار میکند، اتفاقی که به اشباع هرچه بیشتر این بازارها میانجامد. همچنین بهنظر نمیرسد روسها بخواهند از موضع فروش بیشتر گاز به اروپا از طریق خط لوله «نورد استریم 2» دست بکشند. بنابراین تمام این اتفاقات دست به دست هم میدهند تا خریداران به قدرت بلامنازع بازار گاز طبیعی تبدیل شوند. به عقیده کارشناسان، شرایط تولیدکنندگان به مفاد قراردادهای بلندمدت پیشرو بستگی دارد، مفادی که بسیار به نفع مصرفکنندگان خواهد بود. در حال حاضر موقعیت فروشندگان به گونهای نیست که بتوانند مانع گنجاندن بندهای انعطافپذیر در قراردادها شوند، قراردادهایی که حتی این اختیار را به خریداران میدهد تا گاز خریداری شده را مجددا بفروشند.
البته قدرت خریداران تنها محدود به آسیا یا گاز مایع طبیعی نمیشود. در حال حاضر بازار نفت نیز با مازاد عرضه روبهرو است، چرا که بسیاری از تولید و عرضهکنندگان این ماده به درآمدهای آن نیاز مبرم دارند، کشورهایی نظیر نیجریه، روسیه و ونزوئلا. جای تعجب است که برخی شرکتها تصور میکنند هر آنقدر که بخواهند میتوانند تولیدات خود را بفروشند و سرمایههای گستردهای که در پروژههای خود تزریق کردهاند را جبران کنند. پروژهای که شرکت «شورون» تحت عنوان «گورگن» در استرالیا عملیاتی کرد و سال آینده به بهرهبرداری میرسد یکی از این نمونهها است. هزینهای که این پروژه تاکنون داشته بیش از 50 میلیارد دلار است (20 میلیارد دلار بیشتر از بودجه تعیین شده).
بازار خریدارمحور در کمین نفت
برخی از تغییرات برای حرکت به سمت بازارهای خریدارمحور تاکنون اتفاق افتاده است. ایران بهرغم پابرجایی برخی تحریمها، به صادرات نفت خود ادامه میدهد. در این باره ایرانیها برای جذب خریداران و افزایش صادرات نفت خود وارد قراردادهای دوجانبه با قیمتهای تخفیفی شدهاند. از طرفی قراردادهای دوجانبه سطح دادوستد بینالمللی نفت و گاز را کاهش میدهند و بازارهای کوچک و پرنوسانی را ایجاد میکنند. در این رابطه میتوان گفت تغییراتی که در موازنه قدرت بازارهای انرژی در حال وقوع است، پیامدهایی نیز به همراه خواهد داشت. اوپک تاکنون فهمیده است که با وجود عرضه فراوان، تنظیم و نگهداشتن قیمت در سطحی ثابت، غیرممکن است.
بسیاری از خریداران امکان تغییر و بازتعریف بندهای قراردادهای نفتی را مد نظر خواهند داد. سالها قبل دونالد تاسک – رئیس فعلی شورای اروپا – ایده ایجاد ساختار خرید یکپارچه برای مدیریت تمام نیازهای واردات گاز اتحادیه اروپا را مطرح کرده بود. گرچه چالش هماهنگسازی نیازهای اعضای اتحادیه اروپا دشوار است، اما این ایده آنچنان که منتقدان اظهار میکنند غیرقابل اجرا نیست. با توجه به فرآیندهای مشابهی که کشورهای اروپایی در خرید منابع انرژی دارند، این کشورها میتوانند یک نوع یکپارچگی را ایجاد کنند که براساس آن قراردادها به دلخواه آنها تبدیل شوند.
در نهایت باید گفت بازارها تمایل به چرخش میان قدرتها دارند. زمانهایی وجود دارد که عرضهکنندگان میتوانند قیمتها را در بازارها دیکته کنند درحالیکه برخی اوقات ممکن است همین عرضهکنندگان قدرتمند به حاشیه رانده شوند. در حال حاضر بازارهای انرژی پس از نیم قرن تحت کنترل تولیدکنندگان بودن، در نقطه عطف تغییراتی گسترده قرار دارند. از طرفی برای شرکتهایی که در این بازارها فعالیت دارند و اقدام به سرمایهگذاری میکنند زمان بسیار سختی است. بعضی از این شرکتها این تغییرات را حرکتهای دورهای میدانند و معتقدند چندی دیگر وضعیت معکوسی حاکم خواهد شد و تقاضا از عرضه پیشی میگیرد. این دیدگاهها و استراتژیهای سرمایهگذاری مبتنی بر آن بسیار ریسکی است. در چنین شرایطی بهترین حالت برای شرکتها و سرمایهگذاران این است که فرض کنند بازارهای انرژی تغییرات ساختاری را تجربه خواهند کرد و سعی کنند مدلهای کسبوکار و استراتژیهای سرمایهگذاری خود را با این واقعیت تطبیق دهند.