پلیس با این دختران چه کند؟

    کد خبر :230329

طی ۲۴ ساعت گذشته دو فیلم دربارۀ یک اتفاق واحد در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی دست به دست شده و به اندازۀ چند برنامه تلویزیونی – زمانی که بیننده داشت و نه حالا که تنها چند برنامۀ آن دیده می‌شود – دیده شده است.

به گزارش بازتاب، مهرداد خدیر با این مقدمه در «عصر ایران» نوشت: در فیلم اول پلیس یا فرماندۀ پلیس را می‌بینیم که از دختر جوانی که روسری خود را بر سر چوب کرده تا بگوید آن را دوست ندارد با لحن آرامی می‌خواهد پایین بیاید و به اصطلاح مرسوم شر به پا نکند! حداقل لحنی که من شنیدم و دست‌کم در آغاز، پدرانه است و می‌توان حدس زد که احساس می‌کند با دختر خودش صحبت می‌کند؛ دختری که نمی‌داند چرا در هیچ فیلم خارجی و هیچ جای دنیا هیچ نیروی پلیسی برای نوع پوشش مردم مأموریت ندارد و در بین ۷ میلیارد جمعیت دنیا چرا این اتفاق تنها در حوزۀ جغرافیایی ما رخ می‌دهد و در جاهای دیگر دنیا پوشش تابع عرف است و حتی تازگی‌ها کارگردانان ارزشی ما هم به کشورهای دیگر می‌روند تا بتوانند از تصویر دختران بی حجاب استفاده کنند.

در سفر لبنان، خبرنگار یک روزنامه اصول‌گرا از نماینده حزب‌الله لبنان پرسید با این دختران کنار ساحل نشسته برخورد نمی‌کنید؟ اشاره او به دختران جوان و زیبایی بود که موهای خود را به باد سپرده بودند. مترجم از ترجمه عذر خواست و توضیح داد که پرسش بی‌ربط و سوءتفاهم برانگیز است. خبرنگار اما اصرار کرد و جوان لبنانی با شگفتی تمام گفت: با کی برخورد کنیم؟ با دختران خودمان؟ به چه جرمی و چرا؟ اینقدر سؤال برای او عجیب بود که همه مداخله کردیم تا بحث پایان یابد. در مخیله او که با اسرائیل جنگیده بود نمی‌گنجید که باید برود سراغ هموطن خود!

در فیلم اول، فرمانده پلیس با لحن محترمانه از دختر جوان – که روسری‌ای را که دوست ندارد بر سر چوب کرده -‌ می‌خواهد پایین بیاید و دختر جوان – که مانند هزاران دختر ایرانی با حجاب یا کم‌حجاب و فارغ از بحث حجاب، زیبا و جسور هم هست – از پلیس می‌پرسد: جُرم (اتهام) من چیست؟ فرمانده با لحن خوب پاسخ می‌دهد: اخلال در نظم عمومی. دختر می‌گوید: اختلال در نظم عمومی؟ آقای پلیس باز با شکیبایی می‌گوید: اختلال نه، اخلال. چند مرتبه این گفت‌وگو تکرار می‌شود تا دختر درمی‌یابد جُرم و در واقع اتهام او این است: اخلال در نظم عمومی (ماده ۶۱۸ قانون مجازات اسلامی).

آنقدر این بخش جالب است که بیننده بلا تشبیه یک آن به یاد صحنه مشهور فیلم «پول‌ها را بردار و برو»ی وودی آلن می‌افتد که سارقان به تحویل‌دار بانک یادداشت می‌دهند که «یک تپانچه به سوی شما گرفته شده. موجودی بانک را تحویل دهید» و تحویل‌دار بانک یادداشت را دست به دست می‌کند تا بقیه کارمندان هم نظر دهند و آن کلمه را بخوانند و ببینند تپانچه است یا کمانچه! و اصل موضوع در حاشیه قرار می‌گیرد. اینجا هم دو سه بار دختر و پلیس بر سر واژۀ اخلال و اختلال گفت‌وگو می‌کنند. در نهایت دختر به پایین هُل داده می‌شود و خوشبختانه با پا پایین می‌آید. می‌نویسم خوشبختانه چون ممکن بود خدای نا‌کرده سر او به جدول بخورد و یک فاجعه به بار بیاید.

در فیلم دوم اما تنها صحنه آخر را می‌بینیم و انگار پلیس بی هیچ منطقی به دختر جوانی که آرام روی سکو ایستاده و روسری‌ای را که دوست ندارد بر چوب کرده یورش می‌برد و به سوی جدول پرتاب می‌کند. یکی دو کانال تلگرامی هم تصویر آن فرمانده را به عنوان یک مجرم منتشر کرده‌اند و خواستار شناسایی او شده‌اند؛ هم او که بر «اخلال» و نه «اختلال» تأکید داشت.

این ماجرا را از چند منظر دیگر می‌توان بررسید و به بهانه آن چند نکته را باز گفت:

نخست: با اینکه در ۴۰ سال گذشته تبلیغ حجاب و تهدید بی‌حجابی بر پایه شرع بوده اما این گفت‌وگو کاملا عرفی است. دختر می‌پرسد اتهام من چیست و پلیس می‌گوید اخلال در نظم عمومی. این دختر و هزاران مانند او روزها در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی پرورش یافته و شب‌ها فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیون جمهوری اسلامی را دیده‌اند که زنان و دختران با روسری به رختخواب می‌روند و با روسری از بستر برمی‌خیزند و در مقابل شوهر و محارم خود هم حجاب دارند. این قضیه آنقدر پذیرفته‌شده بود که وقتی در کارتونی ایرانی مادر خانه در خانه و نزد بچه‌ها و شوهر خود حجاب نداشت جنجال به پا شد و اتفاقا سازنده کارتون توضیح داد تبلیغ حجاب این است که بچه بداند کی و کجا روسری یا چادر سر کند تا با دلیل آن آشنا شود نه آنکه خیال کند یونیفورمی است که در خانه هم باید بپوشد. در این فیلم می‌بینیم دختر بر چوب کردن روسری را غیرعادی نمی‌داند. چالش اصلی همین است. اگر بحث گناه است آیا درباره گناهان دیگر مانند غیبت و دروغ و نماز نخواندن هم پلیس می‌فرستند؟ اگر جنبه قانونی دارد بر سر آن می‌خواهند بحث کنند.

دوم: اخلال در نظم عمومی در ماده ۶۱۸ قانون مجازات اسلامی این‌گونه تعریف شده است: «هیاهو، جنجال، حرکت غیرمتعارف، تعرض به افراد، سلب آسایش و آرامش عمومی و بازداشتن مردم از کسب و کار». مجازات آن هم سه ماه تا یک سال حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق است. با توجه به سکوت دختر که تنها روسری را بر چوب کرده، طبعا ذیل «هیاهو و جنجال و تعرض و بازداشتن مردم از کسب و کار» قرار نمی‌گیرد و تنها «حرکت غیرمتعارف» است. اما اگر همان زمان که پلیس می‌گوید حرکت غیرمتعارف است دیگران هم بی‌آنکه بر چوب کنند، روسری‌ها و شال‌های شُل‌شده را از سر بیندازند باز هم غیرمتعارف محسوب می‌شود؟ ۲۰ سال پیش مانتوی جلوباز هم غیر متعارف بود اما آنقدر پوشیدند – و در واقع نپوشیدند – که دیگر چه بسا غیرمتعارف به نظر نرسد. بانو سیمین بهبهانی شاعر فقید در بیان خاطره‌ای طعنه‌آمیز می‌گفت: «پس از مراجعه به اداره‌ای و تفتیش و تذکرهای لازمه راهی اتاق مربوطه شدم اما در راهرو مأمور به دنبالم دوید و چنان فریاد کشید «خانم، خانم بهبهانی! گوشتان» که من وحشت‌زده یک لحظه فکر کردم گوشم زخمی شده یا مثل گوش ون سان ون گوگ بریده شده و دارد خون از آن می‌چکد و خودم خبر ندارم اما بعد متوجه شدم که گوش من از روسری بیرون افتاده و اسباب نگرانی مأمور فراهم آمده است» و او نیست تا دختران امروزی را ببیند که بعضا گوش را بیرون می‌اندازند.

سوم: آقای پلیس نمی‌گوید جرم تو کشف حجاب است چون احتمالا می‌داند در این صورت بحث مادۀ ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی پیش می‌آید که در آن آمده است: «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا از ۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.» احتمالا پلیس می‌دانسته اگر به این ماده اشاره کند دختر چه بسا یک تراول ۵۰ تومانی درآورد تا جریمه خود را پرداخته باشد. دوباره تأکید می‌کنم برداشت غالب، وجه قانونی است و قانون مجازات اسلامی هم بر پایۀ تعزیرات و نه نص شرع نوشته شده است وگرنه در شرع که ما مجازات ۵ هزار تومان تا ۵۰ هزار تومان جریمه نداریم.

چهارم: مأمور یا فرماندۀ پلیس به اخلال در نظم عمومی اشاره می‌کند. نه می‌گوید گناه است چون دورادور او دختران و زنان دیگر نیز حجاب‌های کمی دارند. نه می‌گوید عمل ضد انقلابی است چون در این حالت نیروهای دیگر باید وارد صحنه شوند و نه می‌گوید فساد است. چون خود پلیس بهتر از هر کسی می‌داند زنان فاسدی که تن‌فروشی پیشه کرده‌اند چگونه‌اند و چگونه رفتار می‌کنند، هر چند آنها هم کم گرفتاری برای پلیس نیستند. نه حتی مانند برخی مقامات از لفظ «شوخی کودکانه» استفاده می‌کند چون بازی بچه‌ها را که پلیس بر هم نمی‌زند. پیش‌تر معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری، اخلال در نظم عمومی را این‌گونه تعریف کرده بود: «هر نوع رفتاری که افراد جامعه را به زحمت بیندازد و آسایش و آرامش آنها را بگیرد» اما آیا بر چوب کردن روسری افراد جامعه یا همه افراد را به زحمت می‌اندازد و آسایش و آرامش آنها را می‌گیرد؟ این تفسیر هم البته هست که در نظام اسلامی منظور از جامعه، جامعۀ متدینین یا جامعۀ وفاداران است و همین که آنها به زحمت بیفتند، کفایت می‌کند.

بگذارید مثال ملموس‌تر بیاورم. به لطف اقتصاد بسامان و تحقق جامعۀ آرمانی که در نظر داشتیم، نویسندۀ این سطور ناگزیر از کار در دو جای مختلف و البته خوشبختانه هر دو مربوط به حوزۀ رسانه است. حین خروج از دفتر اول، انبوه دختران دبیرستانی را می‌بینم که غالبا مقنعه‌های سیاه را از سر به در یا با روسری تعویض می‌کنند و پیداست که علاقه‌ای به آن ندارند و سال‌ها ترساندن معلم دینی یا تهدید به کسر نمرۀ خانم ناظم و نوشته‌های نصب‌شده بر دیوار مدرسه کارگر نیفتاده است. حین ورود به دفتر دوم اما انبوه دختران دبیرستانی دیگری را با چادر مشکی می‌بینم که از یکی از انواع «مدارس خاص» یا شاهد خارج می‌شوند و رفتاری کاملا متفاوت دارند و نه تنها با مقنعه که با چادر هم مشکل ندارند.

محور این گفتار اما پلیس است. نه می‌تواند تماشا کند چون مأموریت دارند با «اخلال در نظم عمومی» مقابله کنند. نه می‌تواند به زور زیاد متوسل شود چون لحظه لحظه رفتار آنها ضبط و در فضای مجازی و به تبع شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای پخش می ‌شود و انگار در مقابل ده‌ها هزار و بلکه بیشتر دارد کاری را انجام می‌دهد. مهم‌تر اما احساس خود پلیس است. چه بسا به یاد دختر خود می‌افتد.

کوتاه اینکه غرض از این نوشته دو نکته است:

یکی همان‌که در صدر گفتار آمد. دربارۀ رفتارها با تماشای یک تکه از فیلم قضاوت نکنیم. هر چند که اگر یک ساعت نصیحت کنی و دست آخر به خشونت و برخورد فیزیکی رو آوری قبلی‌ها بر باد می‌آورد. جامعۀ اسلامی تماس مرد پلیس با دختر جوان را نمی‌پسندد. در جوامع مدرن هم هر تماسی قبل از اجازۀ طرف مقابل سرزنش می‌شود و گاه ممنوع است. پلیس البته برخورد می‌کند اما با جرم بیّن و اگر روسری بر چوب کردن جرم بیّن است در قانون اضافه کنند.

دیگری اینکه جامعه برخورد پلیس با بزهکار و دزد و مجرم را می‌پسندد و ستایش می‌کند اما وقتی دختر می‌پرسد: جرم من چیست یعنی من مجرم نیستم. در حالی که هیچ دزد و قاتل و متجاوز و کیف‌قاپ و اخّاذ و زورگیری از پلیس نمی‌پرسد جرم من چیست و مقابل او راست راست نمی‌ایستد بلکه به سرعت پا به فرار می‌‌گذارد و وقتی دستگیر می‌شود چهرۀ خود را با دست می‌پوشاند، نه آنکه در اینستاگرام تصویر خود را منتشر کند.

پلیس را درک کنیم. مأمور مقابله با رفتاری شده که خیلی‌ها و بخشی از جامعه آن را جرم نمی‌دانند و اگر هم بدانند، آن را مثل جریمه رانندگی با وجه نقد قابل جبران و قانون آن را قابل تغییر می‌دانند. یکی از این خیلی‌ها شاید خود آقای پلیس باشد که باز شاید فیلم او را دخترش هم در گوشی داشته باشد و شب از بابا بپرسد بابایی! واقعا این تویی؟ در نگاه او بابا قهرمانی است که تنها سراغ دزد، قاچاقچی، کیف‌قاپ، زورگیرو قاتل می‌رود، نه یکی که شاید مثل خود او باشد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید