دکترین هستهای آمریکا/ چهکسی دکمه آغاز جنگ را میفشارد؟
نسخه جدید سند بررسی وضعیت هستهای آمریکا که با تمرکز بر اصل رقابت با روسیه نگاشته شده، گویای وابستگی واشنگتن به ابزار تهدید «حمله نخست» و رقابت برای آغاز جنگ هستهای است.
دولت دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا دیروز جمعه از دکترین جدید هستهای خود رونمایی کرد- سندی راهبردی که از سال ۲۰۱۰ میلادی به این سو دستنخورده باقی مانده بود و حالا هم به گونهای مبهم و سوالبرانگیز دستخوش تغییر شده است.
ابهامآمیزترین بخش این سند راهبردی، جایی است که کاربرد تسلیحات هسته ای را تنها در «شرایط فوقالعاده» جایز می داند اما چارچوب معینی برای این شرایط به اصطلاح فوقالعاده مشخص نمیکند و همین به پیچیدگی ماجرا میافزاید.
بهاینترتیب، اگرچه ترامپ با محدود کردن حمله هستهای به شرایط خاص، مدعی کاهش خطر استفاده از تسلیحات اتمی شده است؛ به همان اندازه، با عدم تعیین چارچوب مشخص، راه را برای اینکه به هر شرایطی که باب میلش نباشد، برچسب «فوقالعاده» اطلاق کند؛ هموار کرده است.
از این چشمانداز، دکترین جدید هستهای آمریکا خطر بروز جنگ اتمی را بیش از پیش افزایش میدهد و فرضیه تلاش آمریکا برای جادادن کلاهک هستهای در ردیف جنگافزارهای متداول را قوت میبخشد.
در واقع آن بخش از دکترین هستهای آمریکا که میگوید «روسیه باید متقاعد شود که در صورت تهدید به انجام حمله هسته ای در اروپا حتی در دامنه ای محدود با هزینه های بسیار شوم مواجه خواهد شد» به صورت کنایی حاکی از توانایی آمریکا برای استفاده از توان «حمله اول» (first strike) علیه مسکو یا حتی کشورهای بهزعم آنها متخاصم غیرهستهای است.
اما فکر بهرهبرداری از توان حمله نخست از کجا به ذهن آمریکاییها رسید؟ درواقع، روسیه در ۵ سال گذشته تلاش خود را بر روی ضعف غربیها در وابستگی به دنیای فناوری متمرکز کرده است و ادعای اخیر وزارت دفاع انگلیس مبنی بر اینکه مسکو قصد حمله به زیرساختهای انرژی بریتانیا را دارد هم از همینجا ناشی میشود. واقعیت هم این است که از کارافتادن منابع انررژی و وسایل الکترونیکی نتیجهای بیش از هرج و مرج دارد و به مرگ هزاران نفر منجر خواهد شد.
برای روسیه، تمرکز بر جنگ سایبری و زیرساختهای انرژی، به منزله کاهش وابستگی به دکترین رویکرد تحریک و پاسخ یا تشنجآفرینی برای تشنجزدایی است که در ۲۰ سال گذشته اتخاذ کرده است و به همان اندازه لزوم پیشقدم شدن برای استفاده از کلاهک های هسته ای کم قدرت را کاهش میدهد.
به این ترتیب، آمریکا و روسیه در ۲ جهت عکس حرکت میکنند: وابستگی آمریکا به ابزار تهدید «حمله نخست» افزایش یافته و در مقابل وابستگی روسیه کاهش مییابد.
در واقع، دکترین جدید به همان اندازه که آمریکا را تهاجمی جلوه میدهد، پنتاگون را در دام وابستگی به یک ابزار کهنه گرفتار میکند.
روسیههراسی؛ سنگ زیربنای دکترین هستهای ترامپ
بازنگری جامع در سیاست هسته ای آمریکا ظاهراً خواستار هیچگونه رشدی در تسلیحات هسته ای استراتژیک نیست؛ موضعی که در تضاد با اظهارات پیشین دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا قرار دارد.
در گزارشی ۷۴ صفحه ای که یافته های این بازنگری را بطور خلاصه بیان می کند، کره شمالی به عنوان یک «تهدید آشکار و بزرگ» علیه آمریکا و متحدانش خوانده و تهدید می شود هرگونه حمله هسته ای کره شمالی به آمریکا یا متحدانش به «پایان آن رژیم» منتهی خواهد شد.
در این گزارش آمده است: «هیچ سناریویی که طبق آن، رژیم کیم [جونگ اون] بتواند تسلیحات هسته ای را بکار گیرد و [پس از آن] پابرجا بماند، وجود ندارد».
دولت ترامپ اینطور نتیجه گیری می کند که آمریکا باید به طور گسترده برنامه کار دولت پیشین این کشور برای مدرن سازی زرادخانه هسته ای- از جمله هواپیماهای بمب افکن، زیردریایی ها و موشکهای زمین پایه جدید- را دنبال کند. این دکترین همچنین پایبندی به توافقهای موجود در حوزه کنترل تسلیحات را مورد تأیید قرار داد؛ از جمله پیمان استارت جدید که هر یک از کشورهای آمریکا و روسیه را به برخورداری از ۱۵۵۰ کلاهک هسته ای استراتژیک بر روی حداکثر ۷۰۰ فروند سکوی پرتاب موشک استقرار یافته مقید و محدود می کند.
با این حال، ترامپ یک نقش بازدارنده کامل تر را برای این گونه تسلیحات نظامی مدنظر دارد که در طرحی با هدف توسعه قابلیتهای جدید جهت مقابله با روسیه در قاره اروپا انعکاس یافته است.
دیدگاه دولت کنونی آمریکا این است که سیاستها و اقدامات روسیه دارای پتانسیلی برای بروز خطای محاسباتی است که به تشدید خارج از کنترل تعارض در اروپا می انجامد.
دولت ترامپ یک راه حل دو مرحله ای را پیشنهاد می دهد: نخست، مطابق این دکترین «شمار اندکی» از موشکهای بالستیک دوربُرد موجود و قابل حمل در زیردریاییهای استراتژیک «تریدنت» متناسب با کلاهک های هسته ای کوچکتر اصلاح می شوند. و دوم اینکه در «طولانی مدت» دولت آمریکا یک موشک کروز دریا پایه مسلح به کلاهک هسته ای را توسعه خواهد داد که در واقع ساخت مجدد تسلیحاتی است که در دوران جنگ سرد وجود داشت اما در سال ۲۰۱۱ به دستور اوباما ساخت آن متوقف شد.
ناگفته نماند که توسعه کلاهکهای هستهای کوچکتر، همان بخش چالشبرانگیز ماجراست که وقتی در کنار شرایط فوقالعاده قرار میگیرد، خطر افزایش جنگ هستهای را افزایش میدهد.
نخستین واکنش روسیه: لطفاً شفافسازی کنید
عدم تعیین چارچوب مناسب در تعریف برخی از عبارتهای کلیدی بهکار رفته در دکترین هستهای ترامپ، روسیه را به عنوان نخستین هدف آمریکا، به واکنش واداشت تا آنجا که «آناتولی آنتونوف» سفیر روسیه در آمریکا، گفت: آمریکا از روسیههراسی به عنوان ابزاری برای افزایش بودجه نظامی خود استفاده میکند.
وی ادامه داد: درک میکنیم که این اقدام از علاقه آنها به تزریق پول در بدنه صنایع نظامی آمریکا ناشی میشود و این هزینه هم نجومی است و رقم آن به تریلیونها دلار میرسد.
آنتونوف افزود: امیدوارم در آینده بسیار نزدیک، دیداری بین کارشناسان روسی و آمریکایی اتفاق بیفتد تا در جریان آن همکاران آمریکاییمان توضیحاتی درباره بسیاری از موارد ذکر شده در این سند هستهای ارائه دهند. با این حال، دکترین هستهای ۲۰۱۸ آمریکا سوال برانگیز است و نباید از آن انتظار دستاورد داشت. تنها از خلال صحبتهای «جیمز ماتیس» وزیر دفاع آمریکا با محتویات این سند آشنا شدیم حالآنکه همین اظهارات نیز به خودی خود سوال برانگیز است.
جایگاه ایران در دکترین جدید هستهای آمریکا
در سند «بررسی وضعیت هستهای» که به اختصار NPR نامیده میشود، جایی هم برای ایران در نظر گرفته شده است.
در این سند ادعا میشود که ایران، نفوذ آمریکا در خاورمیانه را مهمترین تهدید علیه هدفش برای تثبیت جایگاه خود به عنوان قدرت منطقهای میبیند. ایران خودش را به افزایش نفوذ بر کشورهای همسایه و مقابله با نفوذ آمریکا متعهد میداند. این هدف، مستقیماً متحدان و شریکان آمریکا را تهدید میکند. ساختار نیروها، سیاستها و راهبردهای دفاعی ایران نشاندهنده تلاش این کشور برای ایجاد برتریهای نظامی قابل بهرهبرداری است.
سند NPR در ادامه به برنامه موشکی ایران پرداخته و ادعا میکند: ایران کماکان به سرمایهگذاری در برنامه موشکی خود ادامه میدهد. این برنامه، بزرگترین برنامه موشکی در خاورمیانه است و اگر قرار باشد ایران بعد از انقضای برجام، با نقض انپیتی و تعهدات خود برای منع اشاعه تسلیحاتی به سلاحهای هستهای دست پیدا کند، این برنامه میتواند به سلاحهای هستهای مجهز شود. ایران همچنین در حال توسعه سایر توانمندیهای نظامی در زمینههای غیرهستهای است که از آن جمله میتوان به سامانه موشکهای کروز و توانمندیهای جنگ سایبری برای عملیاتهای تهاجمی اشاره کرد.
این سند همچنین اضافه میکند: بسیاری از محدودیتهای کلیدی برجام علیه برنامه هستهای ایران تا سال ۲۰۳۱ به پایان میرسند. این باعث میشود زمان تولید مواد هستهای غنیشده تا سطح تسلیحاتی برای ایران، جهت تولید سلاح اتمی کوتاه شود.
سند راهبرد هستهای آمریکا در ادامه همچنین ادعا کرده است: اقدام ایران در توسعه موشکهای بالستیک پیشرفته و دقیق به این کشور توانمندی لازم برای تهدید نیروهای آمریکا و متحدان و شریکان این کشور در داخل و خارج از منطقه را میدهد. در صورتی که ایران تصمیم به دستیابی به سلاحهای هستهای بگیرد، فشار بر سایر کشورهای منطقه برای به دست آوردن سلاحهای هستهای خودشان افزایش خواهد یافت.
به گزارش مهر این سند در پایان به تشریح راهبرد بازدارنده آمریکا در قبال ایران پرداخته است : راهبرد بازدارنده ما طوری طراحی شده تا اطمینان حاصل شود مسئولان ایران میدانند که هر گونه حمله راهبردی غیرهستهای علیه ایالات متحده، متحدان و شریکانش به شکست منجر خواهد شد و اقدامی خواهد بود که هزینههایش بالاتر از مزایای آن خواهد بود.
راهبرد بازدارندگی آمریکا شامل توانمندیهای لازم جهت تحمیل شکست به قابلیتهای غیرهستهای ایران میشود. از جمله این توانمندیها میتوان به سامانههای دفاعی و تهاجمی آمریکا اشاره کرد که قادر هستند تهدیدهای موشکی تهران را دفع کرده یا آنها را تضعیف کنند. ایالات متحده آمریکا به تقویت این توانمندیها که برای پیشی گرفتن از تهدیدهای رو به رشد ایران لازمند ادامه خواهد داد. چنین اقدامی امنیت آمریکا و متحدان و شریکانمان در منطقه را افزایش خواهد داد.