آقای شهردار! خبرنگاران دست به سینه شما نیستند
برخورد شورای شهر و شهرداری تهران با خبرنگاران در خصوص طرح ترافیک، خواه ناخواه آدم را به یاد مرغ عروسی و عزا میاندازد.
روزگاری خبرنگاران به حرمت قلم و حرفهاشان که مظهر روشنگری است، با نشان دادن حتی یک کارت رنگ و رو رفته خبرنگاری میتوانستند وارد محدوده طرح ترافیک شوند و ماموران راهنمایی و رانندگی با دیدن کارت خبرنگاری، اتومبیل صاحب کارت را جریمه نمیکردند. این رویه سالهای متمادی در تهران باب بود تا اینکه مسئولان شهری به صرافت آن افتادند که ورود و خروج خبرنگاران به محدوده طرح ترافیک باید تابع ضوابطی باشد.
دیری نپایید که مسئولان وقت شهری اقدام به ثبتنام خبرنگاران در سامانه صدور طرح ترافیک کردند و به اصطلاح، خبرنگاران در محدوده طرح ترافیک نیز صاحب شناسنامه شدند. آن روزها سالانه یک برچسب به خبرنگاران تحویل میشد و البته خبرنگاران هزینه کمی برای دریافت طرح ترافیک پرداخت میکردند. فلسفه این رویه نیز این بود که بسیاری از حوزههای خبری در محدوده طرح ترافیک قرار دارد و خبرنگاران به واسطه ترددی که باید برای تهیه خبر و یا پوشش اخبار به طرح ترافیک داشته باشند، از این امتیاز برخوردار شدند.
این بار اما همه معادلات به هم ریخته است. خبرنگاران نیز باید رقم قابل توجهی برای ورود به طرح ترافیک پرداخت کنند تا خدای نکرده پازل عدالت خدشهدار نشود. توجیه این تصمیم هم این است که خبرنگاران هم مانند سایر شهروندان هستند و از هیچ امتیاز ویژهای برخوردار نیستند. حتی زمانی که یکی از اعضای شورای شهر تهران اصرار داشت که به خبرنگاران باید نگاه ویژهای داشت، برخی اعضا گفتند در این صورت پزشکان و یا سایر صنوف هم متوقع هستند.
در این میان ذکر چند نکته خالی از لطف نیست؛ نخست اینکه خبرنگاران و رسانهها بدون هیچ چشمداشتی اقدام به انتشار اخبار ارگانهای مختلف میکنند و معتقدند در این راه باید ثابت قدم باشند چرا که مهمترین رویکرد رسانه، اطلاعرسانی است و باید مردم را در جریان آخرین اخبار بگذارند در صورتی که هیچ یک از صنوف چنین برداشت و برخوردی را با خدماتی که ارائه میدهند، ندارند. با این وصف به نظر میرسد رسانهها نیز باید در صورت انتشار اخبار سازمانها، وزارتخانهها و ارگانها توقع درآمدزایی داشته باشند و چنانچه مدیرانی قصد درج مطالبشان در رسانه را داشته باشند باید وجه مربوطه را نیز پرداخت کنند نه اینکه رسانهها نردبان افراد گمنامی شوند که حتی رزومه کاریشان دو سه سطر هم نمیشود. چرا که رسانه از اعتبار زیادی برخوردار است و نباید این اعتبار هزینه افراد جویای نام و مقام شود.
دوم اینکه آیا درآمد خبرنگاران با درآمد پزشکان و یا سایر صنوف برابری میکند که در توجیه تصمیم یاد شده عدهای بگویند پزشکان هم متوقع هستند؟ پزشکانی که البته به واسطه زحمات زیادی که کشیدهاند و به درجه بالای علمی رسیدهاند، ممکن است در یک روز چند برابر هزینه ورود به طرح ترافیک سالانه را درآمد داشته باشند حال آنکه خبرنگاران کشور به ندرت بالای دو میلیون تومان در ماه درآمد دارند. از سوی دیگر خبرنگاران از امتیاز طرح ترافیک تنها برای تهیه خبر استفاده میکنند و به قطع و یقین از این امتیاز برای مسافرکشی بهره نمیبرند.
حجم بالایی از اخبار صدا و سیما متعلق به شهرداری و شورای شهر تهران است و بدیهی است تعداد زیادی از خبرنگاران رسانه ملی نیز باید در طول روز در سطح شهر تردد کنند تا اخبار شهری را پوشش دهند، به نظر میرسد صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز باید در شیوه اطلاعرسانی درباره شهرداری تهران بازنگری کند. به خاطر داشته باشیم که طیف حامی آقای نجفی شهردار تهران تنها یک بار پس از پخش نشدن نشست خبری ایشان از تمامی شبکههای تلویزیونی شایعه کردند که نجفی ممنوعالتصویر شده است و ایشان هم در پاسخ به یک خبرنگار درباره شایعات مربوط به به ممنوعالتصویریاش گفت: «من هم شنیدهام ممنوعالتصویر شدهام. نمیدانم ممنوعالتصویر در صدا و سیما هستم یا نه باید بپرسم.»
طرح حاضر مرهون تلاش شبانهروزی آقای پورسیدآقایی معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران است؛ هم او که در زمان تصدیگری او در مدیریت راهآهن جمهوری اسلامی ایران فاجعه برخورد دو قطار در سمنان رخ داد و جمع کثیری از هموطنانمان را عزادار کرد و البته با فشار رسانهها از سمت خود استعفا کرد. بدیهی است که ایشان دل خوشی از رسانهها نداشته باشد و بخواهد با این طرح التیامی بر زخم ناکارآمدی خود بگذارد و خدا آخر و عاقبت مردم تهران را با مدیری با این سابقه ختم به خیر کند.
و نکته آخر اینکه اگر این طرح توسط اصولگرایان و زمان آقای قالیباف به تصویب میرسید آیا رسانههای اصلاحطلبان به مانند الآن سکوت اختیار میکردند و گوشه عزلت برمیگزیدند؟ بیگمان آیندگان درباره محدودیتی که شورای شهر اصلاحطلبان و شهردار همفکرشان در راه اطلاعرسانی ایجاد کردند تاسف خواهند خورد طیفی که همواره از موضع بالا حرف میزند و فکر میکند که خبرنگار و روزنامهنگار دست به سینه آن است.