تحلیل متفاوت یک جامعهشناس از ناآرامیهای اخیر ایران
برخلاف شورشهای گذشته، ناآرامیهای اخیر توسط یک طبقه متوسط درحال ظهور و خشمگین بوجود آمد که با آیندهای از فرصتهای محدود مواجه است.
به گزارش فرارو، آصف بیات، جامعهشناس ایرانی در دانشگاه ایلینوی، طی یادداشتی در نشریه آتلانتیک به علتیابی ناآرامیهای اخیر ایران پرداخت و نوشت: در مرکز شورش، طبقه متوسط فقیر قرار دارد. طبقهای رو به رشد و خشمگین که توسط دوران نئولیبرالیسم بوجود آمد. دورانی که در آن رفاه مردم تحت رحمت بازار بود.
با گشایش اقتصاد ایران، این طبقه از فرصتهای تحصیلی نفع برد. اما در یافتن شغل در بازار کار ناکام ماند. توقعات آنها، بالاست، اما نحوه امرار معاششان پرابهام است.
بیات مدعی شد: در ایران، اعتراضات خیابانی کارگران کم نیست. از دهه ۱۹۹۰ کارگران درباره حقوق، مزایا، اخراج شدن، اتحادیههای کارگران و تاثیرات لیبرالیزه کردن اقتصاد اعتراض میکردهاند. این لیبرالیزاسیون باعث شد کارگران، خُردشدهتر، غیر رسمیتر و آسیبپذیرتر شوند. امروزه، چیزی حدود ۸۰ درصد کارگران ایران، دارای قراردادهای موقت و ناامن هستند. شاید به همین دلیل است که در سال ۲۰۱۵ حدود ۴۰۰ اعتراض کارگری و در ۲۰۱۶ تقریبا ۳۵۰ اعتراض کارگری در ایران اتفاق افتاد. در اعتراضات اخیر، سازمانهای کارگری، بیانیهای صادر کردند و خواستار “پایان فقر و بدبختی” شدند و دولت را به انجام اصلاحات به نفع کارگران ترغیب کردند.
در این یادداشت آمده: این روزها، این تودههای ناهمگون ایران هستند که – حتی بیش از کارگران سازماندهیشده- به شکل روزانه با مسئولان در کشمکش هستند. طبق آمار انجمن فدائیان انقلاب اسلامی، سازمان نزدیک به محمود احمدی نژاد، از مارس ۲۰۱۶، تقریبا ۱۷۰۰ اعتراض اجتماعی گزارش شده است. همزمان که دولت تخطیهای آرام و غیر رسمی – مانند ساخت منازل بدون اجازه، طفره رفتن از پرداخت قبوض آب و برق و تجارت خیابانی- را محدود میکند، فقرا خشم جمعی خودشان را به خیابانها میآورند. چنین اعتراضاتی تا حدودی متضمن واکنش جمعی طبقات پایین علیه آنچه که آنها نمیتوانند از طریق تخطیهای آرام بدست بیاورند، است. نارضایتی روزانه، اعتراضات اخیر را برافروخت. با این حال، ناآرامیها از این نارضایتی فراتر رفت. معترضان به طور ناگهان متحد شدند و توسط جوانان خشمگین که در دهه سوم زندگیشان بودند، رهبری شدند. این جوانان به عنوان اعضای طبقه متوسط فقیر، ریسک بزرگِ آمدن به خیابان و شعار دادن را قبول کردند.
بیات در پاسخ به این پرسش که چه کسی ناآرامیهای اخیر را رهبری کرد، ضمن مقایسه تحولات اخیر با حوادث ۸۸ و شورش مشهد در دهه ۹۰ میلادی نوشت: ناآرامی اخیر، نه از نارضایتی فقرای سنتی ناشی شد و نه طبقات متوسط مدرن. بلکه طبق آمار وزارت کشور، بیش از ۹۰ درصد بازداشتشدگان؛ زیر ۲۵ سال سن داشتند و احتمالا تحصیلکرده بودند. در مقابل، حوادث اخیر، شورش طبقه متوسط فقیر را نشان داد. درباره این طبقه یک تناقض وجود دارد. افراد آن، دارای مدارک دانشگاهی هستند، جهان را میشناسند و در آرزوی زندگی طبقه متوسط هستند. اما، در اثر محرومیت اقتصادی مجبورند به شکل فقر سنتی در زاغهها زندگی کنند. این طبقه به لحاظ مالی به حمایت خانواده یا شغلهای کم درآمد و متزلزل –تاکسیرانی، میوهفروشی و دستفروشی – متکی هستند.
یک عضو طبقه متوسط فقیر، مکررا به مراکز شهری میرود، اما در حاشیه زندگی میکند. او در آرزوی پوشیدن کفش نایک است، اما به یک کفش ارزان شبیه به آن بسنده میکند. او آرزو میکند به خارج برای کار یا تعطیلات برود، اما احساس میکند، به دلیل کمبود پول به دام افتاده است. این طبقه، جهان فقر و محرومیت، زاغه نشینی، بدهکاری و تزلزل را با جهان دانشگاهی، مصرف و اینترنت و نیز زندگی جهانی پیوند میزند. اعضای این طبقه، شدیدا از آنچه در جهان موجود است و از آنچه که آنها دردمندانه فاقد آن هستند، اطلاع دارند. فرض بر این بود که شرایط زندگی متزلزل و برزخیشان، موقت باشد، اما در واقعیت، دائمی شد.
ریشههای این گروه به دهه ۱۹۸۰ بازمیگردد. زمانی که میزان باروری بالای ایران، یکی از بزرگترین جمعیتهای جوان جهان را بوجود آورد. به طور همزمان، باسوادی گسترش یافت. در پایان دهه نود میلادی، جمعیت دانشجویی ۲۶۶ درصد -به میزان ۲۰ میلیون دانشجو یا یک سوم جمعیت – افزایش یافت. در ژوئن ۲۰۱۴، تعداد دانشجویان ایران ۴.۵ میلیون بود. گسترش دانشگاه آزاد اسلامی و توسعه آموزش از راه دور تقریبا در هر روستایی فارغ التحصیلان دانشگاهی بوجود آورد. اما با وجود اینکه تحصیلات، توقعات را بالا برد، در تامین تحرک اقتصادی ناکام ماند. در حال حاضر حداقل، ۲.۵ میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی بیکار هستند. طبق گزارش مجلس، ۳۵ درصد جوانان تحصیلکرده بیکار هستند.