توقع رفتارهای انقلابی از حسن روحانی نداریم
مهرداد فرید میگوید: هنرمندان یاد گرفتهاند که توقعات خود را به سمت سقف نبرند و اگر دولتی کف توقعات را برآورده کند میتواند رضایت جامعه هنری را تامین کند. ما توقع رفتارهای انقلابی از حسن روحانی نداریم زیرا میدانیم این رفتارها هزینههای زیادی را به دنبال دارد و حتی اگر ایشان برنامهها را میلیمتری جلو ببرد برای اهل هنر راضیکننده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری اخیر و تشکیل دولت دوازدهم؛ اهالی فرهنگ و هنر به ویژه سینماگران نقش پررنگی داشتند. حال که التهاب دوران انتخابات بهسر آمده صحبت از سیاستهای اجرایی آینده است و مطالبهگری سینماگران هم شکل جدیتری به خود گرفته است. اینبار سینماگران با خواستههای مشخص سراغ حسن روحانی رفتهاند.
با مهرداد فرید، کارگردان، تهیهکننده و دبیر شورای عالی تهیهکنندگان سینما که در آن نزدیک به 200 تهیهکننده عضو هستند، گفتگو کرده و مطالبه اصلی سینماگران را از دولت دوازدهم جویا شدهایم.
دولت روحانی چهار سال برای سیاست خارجی و اقتصاد برنامهریزی کرد که حاصل آن هم برجام و دورخیز برای اجرا کردن سند چشمانداز ششم توسعه و تکیه بر تولید داخلی و افزایش فروش نفت بود. در این چهار سال دولت شاید توان ورود به حوزه فرهنگ و موضوعات اجتماعی به شدت و حدت دو موضوع قبلی را نداشت. اما در انتخابات اخیر دولت روحانی حامیان جدی دیگری را به دعوت طلبید. هنرمندان؛ معلمان؛ روزنامهنگاران و قشرهایی از این دست. دولت به درستی احساس کرد که این ظرفیت که شاید به نوعی در چهار سال اخیر مغفول واقع شده بودند؛ توان بالقوهای نیز دارد که از قضا میتواند به شدت جریانساز باشد. تحلیل شما از فرآیند موجود چیست؟
هنرمندان تنها گروه مرجعی هستند که وقتی از یک نامزد در انتخابات ریاستجمهوری حمایت میکنند این حمایت طلبکارانه نیست و بیشتر با هدف تامین منافع ملی کشور صورت میگیرد. طبیعیست که هنرمندان باتوجه به شغلشان، بحث تامین آزادی برایشان بسیار مهم است و بیشترین آرزوی فعالان بخش فرهنگ این است که دولت اصلا کاری با آنها نداشته باشد و هیچ قید و بند و حصاری اطراف آنها چیده نشود. به همین دلیل وقتی چهار سال گذشته را بررسی میکنیم با وجود حمایت کم دولت یازدهم از عرصههای هنری، اهل فرهنگ این اضطراب را داشتند که در دولت دوازدهم امکان دارد با روی کار آمدن رقبای دولت یازدهم همین حداقل فضای بهوجود آمده برای فعالیت نیز از بین برود و دچار تنگی فضا برای فعالیت شوند.
با این وصف آیا حمایت هنرمندان، فارغ از مباحث سیاسی و جناحبندی بوده است؟
گاهی یک صنفی یا گروه از فردی یا جناحی حمایت میکند که این حمایت جزیی از اهداف صنفی و شخصی است. اما گاهی بعضی صنفها به خاطر ماهیت اندیشمندی و تفکری که دارند، منافع همه افراد ملت را درنظر میگیرند و منافع خود را در اولویت دوم قرار میدهند. در عرصه فرهنگ ممکن است حسن روحانی در چهار سال گذشته بهطور مستقیم به سینما تئاتر یا موسیقی آنگونه که باید توجه نکرده باشد، اما اینکه مثلا زیرساختهای استفاده از اینترنت را حتی در روستاها گسترش داده یا استفاده از شبکههای اجتماعی را محدود نکرد، همینها باعث شد تا یک فضای باز به وجود بیاید که به رشد فرهنگ و هنر کمک کند. هنرمندان نیز بیشتر به دنبال اینگونه خدمات هستند نه اینکه مثلا به یک فرد خاص یا گروهی خاص پول داده شود تا اثری بسازند. خوشبختانه جامعه امروز هنری به دوردستها نگاه میکند و با تحلیل نظر میدهد. البته دولت نیز به این نتیجه رسیده بود که نمیتواند با دادن وعدههایی مانند بودجه زیاد یا دادن کارت هدیه و مواردی از این دست نظر هنرمندان را به خود جلب کند. زیرا چنین رفتارهایی نظیر دادن یارانه، نوعی گداپروری در عرصه هنر است که نه تنها به رونق کار و فعالیت در عرصه هنر کمک نمیکند بلکه حتی باعث تنبلی در خلاقیت میشود.
مهمترین درخواست گروهی و منفعت جمعی بدنه سینما از دولت آینده چیست و دولت در برآورده کردن این درخواست چه اندازه توانمند است و چه اندازه قدرت اجرایی و سیاسی دارد تا آن را برآورده کند؟
آنچه برای هنرمندان از پول و حمایت مالی مهمتر است ایجاد فضایی برای فعالیت آزاد و بدون دغدغه است. نکته مهمتر این است که رئیسجمهور در حوزه فرهنگ و هنر قدرت زیادی برای اعمال تصمیمات ندارد و نهادهای دیگری هستند که خودشان را مسئول حوزه فرهنگ میدانند و هر چقدر دولت بخواهد فعالیت بیشتری کند از طرف آن گروه که در خارج از دولت حضور دارند؛ بیشتر تحت فشار قرار میگیرند. اما همین که دولت تلاش کند تا آنجا که میتواند بستر فعالیتها را فراهم کند و فضای بازی را برای انجام امور هنری به وجود بیاورد برای هنرمندان ایدهآل است. در عرصه اجرای سیاستها نیز یکی از مهمترین خواستههای هنرمندان و اهالی فرهنگ و هنر از ابتدای دولت یازدهم تا امروز این بوده که نظارتهای پیشینی به نظارتهای پسینی تغییر کند. یعنی زمانی که یک هنرمند و یا نویسنده قصد دارد فیلم یا کتابی را تولید کند، قبل از انتشار یا توزیع اثرش زیر ذرهبین نرود و مسئولیت آثار را به خود هنرمندان بسپارند و پس از توزیع، توسط سازمانهای دولتی و نهادهای مدنی نظارت شوند.
مهمترین مشکل نهاد دولت در حوزه هنر و فرهنگ موازیکاری و نفوذ نهادهای تصمیمگیر از نظامی و انتظامی و عقیدتی است. به اعتقاد شما این مشکل آیا روند رو به حلی میتواند داشته باشد؟ چگونگی رسیدن به اتحاد اجرایی و سیاستگذاری را تشریح کنید؟
قطعا رسیدن به اتحاد اجرایی و سیاستگذاری شدنی است اما در اولین مرحله باید طرز تلقی افراد در همه بخشهای درون دولت و بیرون آن، اصلاح شود. مثلا مقام معظم رهبری از 20 سال پیش بحث مهم تهاجم فرهنگی را مطرح کردند این مساله زمانی که به دستگاههای اجرایی منتقل میشود و در آنجا تعیین مصادیق میشود به خوبی کارشناسی نمیشود. مثلا از نظر بسیاری از هنرمندان یکی از مصادیق تهاجم فرهنگی و توجه نکردن به فرهنگ ملی این است که صداوسیما از فیلمهای ایرانی حمایت نمیکند و آنها را پخش نمیکند در عوض فیلمهای سینمای آمریکا و اروپا را به وفور نمایش میدهد یا وقتی حضور قدرتمند سینماگران در دنیا نادیده گرفته میشود؛ این امر به نوعی کمک به تهاجم فرهنگی است درحالیکه ما باید از همه فرصتها برای تبلیغ فرهنگ خود استفاده کنیم حتی بهنظرم در رسانههای رژیم منحوس صهیونیستی نیز آثار خود را تبلیغ کنیم. زیرا حرف ما حق است و هر جایی گفته شود اهل حق آن را میپذیرند. این مساله در فرهنگ دینی و شیعی ما نیز سابقه دارد بعد از واقعه عاشورا زمانی که اسرای کربلا به نزد یزید لعنت الله علیه برده شدند؛ حضرت زینب(س) در حضور یزید و بر منبر یزید خطبهای خواند که تاریخی و ماندگار شد. اگر ایشان آن زمان مانند بعضی افراد در امروز فکر میکرد و میگفت که این منبر برای یزید است و رسانه اوست؛ هرگز آن خطابه را نمیگفت و حتی شاید واقعه کربلا نیز فراموش میشد. براساس همین سرمشق ما باید از همه فرصتها برای تبلیغ حرف خود و محصولات خود استفاده کنیم. دولت این توانایی را با توجه به اهرمهایی همچون شورای عالی امنیت ملی و دستگاههای زیرمجموعه دارد که به تغییر و اصلاح روشها و نگرشها در حوزه هنر بپردازد و رفتارهای نهادهای امنیتی و نظامی به هنرمندان را تغییر دهد. به خصوص با رایی که حسن روحانی در انتخابات 29 اردیبهشت کسب کرد؛ قدرت بیشتر و اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده و مردم این اقتدار و قدرت را به وی دادهاند که او بتواند با اتکا به این آرا خواستههای مردم را عملی کند. رأیی که مردم دادند یک رای ساده نبود بلکه اعتماد به نفسی بود که به دولت دادند.
مشخصا سینما چه درخواستی از دولت دوازدهم دارد و مقاومت دربرابر این خواست یا خواستهها چه آسیبهای جدی میتواند دربرداشته باشد؟
آنچه در سینما امروز مهم است ایجاد فضای باز برای تبلیغات است. متاسفانه امروز آثاری که تولید میشود از فضای زیادی برای تبلیغات برخوردار نیست و هزینه اندک فضاهای موجود نیز بسیار بالاست برخی فضاهایی که باعث دیده شدن فیلمها میشد مانند تبلیغ در شبکههای ماهوارهای از سینما دریغ شده است درحالیکه تا زمانی که این تبلیغات انجام میشد رونق سینما در ظرف مدت کوتاهی 4 برابر شد. این محدودیت نه از طرف دولت بلکه از طرف نهادهایی خارج از دولت انجام میشود. وقتی تبلیغات آزاد نباشد نمیتوانیم اثر خود را به دست مصرفکننده برسانیم و اگر دولت بتواند با حذف نهادهای موازی اجازه تبلیغات را به فیلمهای سینمایی بدهد کمک بزرگی به سینما کرده است. حتی در دورهای ما از حسن روحانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی تقاضا کردیم تا مصوبهای را که براساس آن اجازه تبلیغات فیلم در شبکههای ماهوارهای داده نمیشود را ملغی کند. اما هیچ وقت این اتفاق نیفتاد. حتی ما این مساله را در جلسهای با وزیر ارشاد مطرح کردیم. دولت باید همه تلاش خود را بکند تا فضا در حوزه هنر از یک فضای امنیتی به یک فضای فرهنگی تغییر کند و آثار هنری با متر و معیار امنیتی سنجیده نشود و همگان برای اهل فرهنگ احترام قائل شوند. از دولت میخواهیم تا آنجا که میتواند دستگاههای امنیتی و نظامی را از حوزه فرهنگ دور نگه دارد و تلاش کند که آنها به وظایف ذاتی خود که همانا صیانت از تمامیت ارضی و حفظ کشور از مسائلی همچون جاسوسی و امور تروریستی است، بپردازند.
یعنی شما بحث آزادی فعالیت را مهمتر از امنیت شغلی میدانید؟
امنیت شغلی را از چند زاویه میتوان تعریف کرد. گاهی یک سازمان یا نهاد به صورت مستقیم جلوی فعالیت یک فرد یا گروه را میگیرد و به او میگویند که دیگر حق نداری فیلم بسازی. مانند رفتاری که با جعفر پناهی شد و یا یک نهاد به خود اجازه داد که جلوی اکران یک فیلم را بگیرد. زاویه دیگر درباره امنیت شغلی بحث بازار و اقتصاد هنر است. حکومت باید در هر دو بخش به وظایف خود عمل کند و آزادی بدهد. مثلا در بحث قاچاق فیلم، فیلمسازان نمیتوانند به صورت شخصی وارد شوند و با قاچاقچیان و دزدان مقابله کنند زیرا امکانات لازم را ندارند و در شرح وظایف آنها نیست. دولت باید با این مساله مبارزه کند و فضا را امن کند و همانگونه که با قاچاق کالا در بنادر به صورت جدی مبارزه میکند، با قاچاق محصولات فرهنگی باید به صورت جدی برخورد کند. در این صورت بازار رونق پیدا میکند و محصولات سریعتر به دست مشتری میرسد و به صورت طبیعی امنیت شغلی تامین میشود.
اگر دولت دوازدهم توان پاسخگویی به خواست جامعه هنری و فرهنگی ازجمله سینما را نداشته باشد یا به هر دلیل در این دوره نیز اولویت آن را از دستور کاری خود خارج کند؛ چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا دولت بعدی امکان مشارکت و حمایت بدنه هنری و فرهنگی را در انتخابات از دست خواهد داد؟ یا قهر این بدنه؛ گرایش آنها را به سمت و سوی نامزدی سوق خواهد داد که لزوما انتخاب درستی محسوب نخواهد شد؟
البته هنرمندان یاد گرفتهاند که توقعات خود را به سمت سقف نبرند و اگر دولتی کف توقعات را برآورده کند میتواند رضایت جامعه هنری را تامین کند. ما توقع رفتارهای انقلابی از حسن روحانی نداریم زیرا میدانیم این رفتارها هزینههای زیادی را به دنبال دارد و حتی اگر ایشان برنامهها را میلیمتری جلو ببرد برای اهل هنر راضیکننده است و انتظار نداریم ایشان در این چهار سال شقالقمر کند. همین که ما دچار عقبگرد نشویم و مثلا فقط 20 درصد از خواستههای هنرمندان نیز عملی شود اتفاق بزرگ و مبارکی است. معنای اصلاحات همین است. اصلاحات یعنی تغییرات کوچک با هدف رسیدن به یک جامعه اصلاح شده بزرگ که بازگشت ناپذیر باشد و توقع داریم که دولت دوازدهم در زمینه آزادی جامعه فرهنگی – هنری پیش برود حتی اگر این پیشرفت به اندازه دو قدم باشد.
هنرمندان و اهالی فرهنگ هیچکدام فعال سیاسی نیستند و فقط مایلاند که جهتگیری کشور به سمت جهتگیری تمدن جهانی باشد. آنها اگر حمایتی میکنند به این نتیجه رسیدهاند که روحانی بر خلاف تمدن جهانی و بشری رفتار نمیکند. اهل فرهنگ میخواهند که تفکر اسلامی – ایرانی همجهت بشود با تفکرات جهانی. یعنی مثلا وقتی نامزدی از فیلتر کردن شبکههای اجتماعی و محدود کردن اینترنت سخن میگوید و نامزدی دیگر از گسترش اینترنت، طبیعی است که هنرمندان به سمت نامزدی گرایش پیدا میکنند که طرفدار گسترش اینترنت و آزادی شبکههای اجتماعی است. توصیه مهم من به دولت حسن روحانی این است که اشتباهی که مرحوم هاشمی رفسنجانی در دولت دوم خودش و همچنین سیدمحمد خاتمی در دولت دوم اصلاحات انجام داد را مرتکب نشود زیرا در هر دو دولت دوم هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی امر فرهنگ رها شد و دغدغههای دیگری دنبال شد درحالیکه امر فرهنگ جدا از توسعه سیاسی و اقتصادی و روابط بینالملل نیست. نمیشود ما بگوییم که دنبال آشتی با دنیا هستیم اما نقش فرهنگ را مهم ندانیم. اگر دولت فرهنگ را رها کند قطعا در سایر عرصهها نیز موفق نخواهد بود در این صورت فرهنگ به دست گروههایی میافتد که انقباضی فکر میکنند و از همین طریق به دولت ضربه میزنند.