سیاستگذارانِ سیاستزده؛ واکاوی پدیده شوم سیاسیکاری در فرایند تصمیمگیری
سیاستزدگی سالهاست که به طاعونی برای نظام مدیریتی و حکومتی کشور تبدیل شده است. این بیماری فضا را برای متخصصان تنگ کرده و در عوض منابع کشور را نیز قربانی تصمیمات غیرکارشناسی سیاستزدگان کرده است.
میلاد مرادی: تابستان امسال سید هادی بهادری، نماینده مردم ارومیه در جلسه رای اعتماد به یکی از وزرای پیشنهادی دولت، جملهای را بر زبان آورد که به نحوی بیانکننده علتالعلل تمامی مشکلات کشور از جمله ابرچالشهای اقتصادی است.
به گزارش بازتاب، بهادری مهمترین آسیبهای حوزه اقتصادی کشور را در چهار کلیدواژه نفتزدگی، رانتزدگی، دولتزدگی و سیاستزدگی خلاصه کرد و خواستار اصلاح وضع موجود شد.
در مورد سه آسیب اول -نفتزدگی، رانتزدگی و دولتزدگی- گوش همگان پُر است. اما تا به حال کمتر کسی، آن هم در قامت یک شخصیت سیاسی، به «سیاستزدگی» حاکم بر فضای کشور انتقاد کرده بود.
همه جا سیاست!
اگرچه در ادبیات و فرهنگ عامه ایرانیان هیچگاه دید خوبی نسبت به سیاست و سیاستورزی وجود نداشته است، که بازتاب آن در ضربالمثلها و روایتهای کوچه و بازار مشهود است.
با این وجود، سیاست در پوست، گوشت و خون مردم ما ریشه دوانده و تا بن استخوان، ما را دچار پدیده سیاستزدگی کرده است. سیاست به خودی خود نه تنها بد نیست، بلکه سیاست و سیاستمداران اساسا وجود دارند تا امور را به نحوی که مصلحت جامعه در آن دیده شود، سامان دهند و برای چالشها چارهاندیشی کنند.
در کلیله و دمنه نیز آمده: «مُلک بیمرد مضبوط نماند، و مرد بیمال قائم نگردد، و مال بدست نیاید، و عمارت بیعدل سیاست ممکن نشود.»
اما این روزها در ایران سیاست تنها در عمارتها نمانده است. بلکه پای سیاست به کوچه و خیابان و خانه، و مهمتر از همه، به لایههای اداری و بدنه تصمیمگیری کشور کشیده شده است. پدیدهای که آن را با عنوان «سیاستزدگی» یاد میکنند.
سیاست «زدگی» یا سیاست «گذاری» ؟
رسوخ سیاستزدگی و سیاستزدگان به بدنه اجرایی کشور، باعث شده تا عملا سیاستگذاران حتی فضایی هم برای تنفس نداشته باشند. لذا حرفهای آنان با بیتوجهی از جانب سیاستزدگانی مواجه میشود که از قضای روزگار قدرت را در دستان خود حبس کردهاند.
اما فرق بین سیاستمدار و سیاستگذار چیست؟
سیاستمدارن در مناصب بالای حکومتی قرار دارند. آنها تنظیم روابط با کشورهای خارجی و اتخاذ تصمیمات کلان را در حوزه داخلی بر عهده دارند.
در عوض، سیاستگذاران متخصصانی هستند که در رشتهها و حوزههای مختلف، با تکیه بر تخصص و علم خود اقدام به تصمیمسازی میکنند. آنها حتی در بسیاری از موارد سیاستمداران را آگاه میکنند. در واقع، خروجی سیاستگذاران بستههای آنالیزشدهای است که برای اجرا در اختیار سیاستمداران قرار میگیرند.
گروههای سیاسی در ایران تنها چیزی که بر سر آن اتفاقنظر دارند، سیاسی کردن امور و بیتوجهی به تخصصگرایی است.
بر کسی پوشیده نیست که امروز در بدنه اجرایی کشور و در تمام دستگاهها یکهتازی با سیاستمداران است. آنان نه تنها در اموری که در آن تخصصی ندارند، به جای سیاستگذاران تصمیم میگیرند، بلکه عملا بدنه اجرایی کشور را درگیر سیاسیکاری کردهاند.
کار به جایی رسیده که غیرسیاسیترین وزارتخانهها مانند آموزشوپرورش، وزارت علوم، وزارت اقتصاد (و این رشته سر دراز دارد) در قاطبه دولتها، به فضای جولان سیاسیون تبدیل شدهاند. برای نمونه، در مورد آموزش و پرورش، قربانی اصلی این سیاستزدگی، دانشآموزانی هستند که والدینشان با هزار امید و آرزو آنها را به مدرسه فرستادهاند.
هر دوره یک جناح سیاسی قدرت را در دست میگیرد و همحزبیهای خود را ارتقا میبخشد. گویی جناحهای سیاسی در هر چیزی که اختلاف داشته باشند، بر سر سیاسی کردن امور و عدم توجه به تخصص و نظرهای کارشناسی اجماع نظر دارند.
اولین دوره شورای شهر تهران را به یاد بیاد بیاوریم. وقتی که یک جریان سیاسی اکثریت قاطع کرسیهای شورا را کسب کرد: افرادی به شدت سیاسی، که بر یک نهاد تخصصی مانند شهرداری تکیه زده بودند و تنها چیزی که به فکر آن نبودند، مدیریت شهری و سازوکارهای اداره تخصصی آن بود.
این شورا در طول حیات خود میراثی جز خاطره جدلهای سیاسی به جای نگذاشت. البته در جناح مقابل هم غالبا همین رویکرد (حتی در مواردی شاید بدتر) پیگیری شده است.
تجربه هدفمندسازی یارانهها و مسکن مهر نمونههایی از تصمیمات غیرکارشناسی و آلوده به سیاست بود، که نتیجههای زیانبار آن، اکنون نیز گریبانگیر کشور است.
راهی که ویلسون پیش روی ما گذاشت
راهکار نجات از آفت سیاستزدگی در بدنه حکومت را وودرو ویلسون (Woodrow Wilson) در راهکاری موسوم به «جدایی اداره از سیاست» میداند. وی در زمان جنگ جهانی اول رئیسجمهور آمریکا بوده است. ویلسون به عنوان یکی از تئوریپردازان عرصه حکمرانی و امور عمومی محسوب میشود.
بدنه اجرایی و کارشناسی حکومت باید غیرسیاسی باشد وگرنه منافع حزبی بر همه چیز غالب میشود.
او در مقاله معروف خود تحت عنوان «جدایی اداره از سیاست» به دنبال تاکید بر این امر بود که باید بدنه اجرایی کشور از سیاست به دور باشد. این رویکرد در اداره دستگاههای دولتی آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر، مورد استقبال قرار گرفت. که نتیجه پیادهسازی آن، بالا رفتن بهرهوری و توجه به تخصص در امر تصمیمگیری بود.
امروزه در بسیاری از کشورها از ورود نیروهای سیاسی و حزبی به بدنه اجرایی حکومت جلوگیری میشود. اما در کشور ما همچنان در عملیاتیترین سطوح نیز، رویکرد و نگاه سیاسی مشهود است.
این نگاه سیاستزده و عدم توجه به تخصص آنچنان در کشور وجود دارد، که بعد از برگزاری هر انتخابات ریاستجمهوری، هنگامه عظیمی به پا میشود که از آن با عنوان «انتصابهای اتوبوسی» یاد میکنند. شاغلین دستگاهها، یا بهخاطر استرس از دست دادن پست و مقام خود خوابشان نمیبرد، یا آنکه شوق گرفتن پست جدید، خواب را از چشم آنان ربوده است.
به عنوان مثال، در وزارت علوم -که طبیعتا باید یکی از غیرسیاسیترین وزارتخانهها باشد- بعد از انتخابات هر دوره ریاستجمهوری، نه تنها اکثر قریب به اتفاق روسای دانشگاهها تغییر میکنند، بلکه اساسا در هر دانشگاه فضاها و لابیهای سیاسی برای انتخاب رئیس جدید شکل میگیرد.
حتی غیرسیاسیترین نهادها و وزارتخانهها نیز درگیر سیاستزدگی هستند.
باید سوال پرسید که در کجای دنیا برای انتصاب رئیس یک مرکز علمی و تحقیقاتی، افراد سیاسی را انتخاب میکنند؟ آیا در کشور تا به حال در انتخاب روسای دانشگاهها، به تواناییهای آنان در اداره یک مرکز علمی اولویت داده شده است؟
سیاستزدگی اکنون به طاعونی برای نظام مدیریتی و حکومتی کشور تبدیل شده است. طاعونی که فضا را برای متخصصان و سیاستگذاران را تنگ کرده است. در عوض، فضا برای سیاستزدگان و اظهارات نه چندان کارشناسانه آنان فراهم است.
بیتوجهی به تخصصگرایی در اتخاذ و اجرای تصمیمات بدنه عمومی کشور آنچنان غالب است، که مسئولان کمترین توجهی به نظرات جوامع علمی، دانشگاهیان و… ندارند. از طرفی چون جامعه علمی کشور کمتر در فرایند تصمیمگیری دخالت داده شدهاند، آنها نیز رغبت چندانی برای مشارکت در اداره عمومی کشور و اظهارنظر در این حوزه را ندارند.
در حالیکه کشورهای توسعهیافته و حتی برخی از کشورهای خاورمیانه مانند امارات، نقش برجستهای را برای اندیشکدهها، مراکز تحقیقاتی، انجمنهای تخصصی و نهادهای اینگونه در اداره عمومی کشور قائل هستند.
با این وجود در کشورمان ایران، اظهارنظرهای کارشناسی معدود نهادهای تحقیقاتی و تخصصی (آن هم بیشتر از نوع دولتی) اساسا با کمترین توجه از طرف مسئولان مواجه میشود.
لزوم توجه به تخصص در انجام کارها، از آموزههای دینی است.
باید از مسئولان رده بالا، نمایندگان ادوار مختلف مجلس و سایر دستاندرکاران که وضعیت موجود کشور حاصل فعالیت مدیریتی آنان است، پرسید که در اتخاذ تصمیماتشان چند بار به اظهارنظرهای کارشناسی نهادی مانند مرکز پژوهشهای مجلس رجوع کردهاند؟
نتیجه سالها سیاستزدگی در عرصه حکمرانی کشور وضعیتی است که اکنون در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با آن مواجه هستیم. رویکردی که موجب هدررفت منابع، از بین رفتن سرمایههای ملی، خروج نخبگان و سایر مشکلات شده است.
فراموش نکنیم دکتر چمران در پاسخ به سوالی در مورد ارجح بودن تقوا یا تخصص، گفت: «میگویند تقوا از تخصص لازمتر است. آن را میپذیرم. اما میگویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد بیتقواست.»