بررسی دلایل کوچ فقرا به تهران
مسائل و مشکلات تهران مربوط به دیروز و امروز نیست و بهدنبال اتخاذ سیاستهای غلط در شش هفت دهه اخیر حتی بیشتر هم شده است.
گرچه با انقلاب اسلامی ایران سیاستهای مقطعی کوتاهمدت برای حلوفصل مساله تهران اتخاذ شد، ولی راهحلهای درنظرگرفتهشده موثر نبودند. تهران بهعنوان یک کلانشهر هنوز هم برای مهاجرت جذاب است و گرچه میگویند آمار مهاجرت کاهش پیدا کرده، ولی هنوز در صدر مهاجرت است.
پیش از انقلاب بحث آلونکنشینی مطرح بود، چرا که بهدنبال اتخاذ سیاستهای غلط کشاورزی عدهای ناچار به مهاجرت شدند. بعد از انقلاب هم مساله حاشیهنشینی مطرح شد؛ بهویژه در دو دهه اخیر این مساله بسیار پررنگتر شده است. حال با شدت گرفتن بحران آب، عدم آیندهنگری و بهکارگیری سیاستهای غیرراهبردی مجددا با حجم مهاجرت به اطراف تهران روبهرو هستیم. حاشیهنشینی در اطراف تهران تنها به مشکل معیشتی مردم بازنمیگردد، بلکه تبعات منفی آن بهحدی زیاد است که حتی تا شمال تهران و در لوکسترین مراکز خرید هم کودکان کار را میبینیم؛ کودکانی که در حاشیههای تهران زندگی میکنند. از این رو باید راهکاری اساسی برای تهران که بهعنوان پایتخت جهان اسلامی مطرح است، بیابیم.
حاشیهنشینی ویژه تهران نیست
در سالهای اخیر تلاش شده تهران ظاهر زیباتری داشته باشد، ولی وقتی به برخی از کوچهپسکوچههای منطقه12 تهران که بهنوعی قلب تجاری تهران محسوب میشود، وارد میشویم، مسائل و مشکلات تهران را بهخوبی میبینیم. گویی همه عوامل در کنار هم جمع شدهاند. این مشکلات زنجیرهای از مسائل هستند و صرفا این نیست که شما بیایید حاشیهنشینی را اطراف قلعههایی که اضافه میشوند، بررسی کنید. من اخیرا از قلعه سیمون بازدید کردم؛ گرچه بعد از چندسال حاشیهنشینان سروسامان گرفتهاند و با کمک سپاه و وزارت راهوشهرسازی ساختمانهایی ساخته شد و مردم در خانه زندگی میکنند و اکنون نمیتوان به آنها حاشیهنشین گفت، ولی همچنان مسائل و مشکلاتشان باقی است. باید گفت که روزبهروز مناطق حاشیهنشین در حال افزایش هستند.
اینکه به منطقهای خدمات دهیم، کفایت نمیکند؛ مسائل و مشکلات باید در جای دیگری حل شوند و نیاز است دستگاههای مختلف دولتی درگیر آن شوند، چراکه کار اداری نیست و عزم ملی میطلبد که سیاستمداران ما تلاش کنند این مساله را برای همیشه حل کنند. البته حاشیهنشینی ویژه تهران نیست؛ اصفهان و مشهد هم همین مشکل را دارند. ما با پدیده کوچ فقرا مواجهیم؛ مردم از شهرهای دیگر میآیند و ساکن حاشیه تهران میشوند و مشکلات مضاعفی را ایجاد میکنند؛ از اعتیاد گرفته تا فساد و فحشا و انواع مشکلاتی که هر روز اخبار آن را میشنویم، آنچنان که واقعا برای من حیرتآور است؛ مشکلاتی که اکنون شاید دولت به آن نپردازد و خط قرمز باشد، ولی ناچار است تا یک سال دیگر آنها را مطرح کند و تمامی این موارد ناشی از مساله مهمی است که کارشناسان محترم اجتماعی بر آن تاکید کردهاند و آن این است که تلاش شده بهنوعی علوم اجتماعی را کنار بگذارند. در واقع باید گروهی از مسائل و مشکلات از زاویه علومانسانی دیده شوند، اما هیچوقت به این صورت به آنها توجه نشده و این مسائل از زوایای دیگر مطرح شدهاند؛ یعنی بهنوعی جامعهشناسی و علوم اجتماعی را انکار کردهایم، درحالی که راهحل بزرگ این مسائل در علوم اجتماعی است و الگوی بومی میتوانسته راهحلی اساسی برای ما به وجود آورد. ما در بسیاری از کشورهای دیگر مساله حاشیهنشینی را میبینیم. شاید اصلا این معضل بهطور کلی از بین نرود، ولی اگر سیاستهای درستی را اتخاذ کنیم، میتوانیم میزان آن را کاهش دهیم.
ضرورت کاهش فاصله طبقاتی
تمام دستگاههای دولتی آمار و ارقامی ارائه میدهند که در این راستا چه کارهایی انجام دادهاند؛ سوالی که پیش میآید، این است که نمود عینی این اقدامات کجا رفته است؟ اگر راهحلها کارآمد بود و جمع قابلتوجهی را در بر میگرفت، این همه مهاجرت اتفاق نمیافتاد. ما امروزه شاهد وسعتگرفتن مسائل و مشکلات حاشیه تهران هستیم. برخی آن را سیاهنمایی میدانند و برخی میگویند رسیدگی به این معضل جزو اولویتهاست و باید حل شود. بنده معتقد هستم همانطور که مسائل و مشکلات پایتخت را مطرح میکنیم، باید به حل آن نیز بپردازیم؛ چون بهنوعی مسائل و مشکلات انسانی مطرح هستند. برای مثال خیلی دردناک است که میبینیم کودکی تا نیمههای شب زبالهگردی میکند. در واقع این کودک از خانواده فقیری است که یا مهاجر افغانستانی است یا از شهرهای دورافتاده ایران به پایتخت آمده است. با تمام این تفاسیر باید فاصله طبقاتی در شهرها کم شود و بهتبع آن توزیع عادلانه امکانات نیز صورت بگیرد تا مهاجرت بهنوعی به چهره پایتخت لطمه نزند و موجب بروز آسیب های دیگر نشود.
تشکلهای غیردولتی، بازوی دولت
براساس صحبتهایی که با دستگاههای اجرایی بهویژه سازمان برنامهوبودجه داشتهایم، تهران یکی از فقیرترین شهرهای ایران است که سرانه واقعی فرهنگی به آن تعلق نگرفته است؛ یعنی از نظر ایجاد فرهنگسراها، کتابخانه ها، ورزشگاهها و حتی تخفیفهای مالی فقیر است، به این دلیل که تهران را یک شهر برخوردار تصور میکنند. مردم تهران بهنوعی در مضیفه هستند و دچار تبعیض شدهاند. بنابراین امیدواریم در سال آینده سرانه فرهنگی تهران افزایش یابد. البته تعامل و تلاش همه نمایندگان تهران را نیاز داریم. اکنون شرایط بهقدری دشوار است که نیاز به تشکلهای غیردولتی نیز احساس میشود. دولت باید با همکاری این تشکلها مسائل پایتخت را حل کند.
تشکلهای غیردولتی طرحهایی را در دنیا پیاده کردهاند که تا حدودی موفقیتآمیز بوده است و اگر این طرحها در ایران هم پیش برود، تاثیرگذار خواهد بود. درواقع تشکلهای غیردولتی بازوی اجرایی دولت محسوب میشوند و اگر در پیشبرد اهدافی مانند عدالت اجتماعی که جامعه مدنظر دارد، استفاده شوند، بسیار کارآمد خواهند بود. از سوی دیگر، مدارس بهنوعی جایگاه آموزشی و فرهنگی محسوب میشوند، اما برخی از آنها در بافت فرسودهاند و مشکلات عدیدهای دارند که باید به آنها توجه شود. برای مثال مدرسهای در تهران 800 دانشآموز در شیفتهای صبح و عصر دارد و قدمت آن 50سال است و هر لحظه ممکن است ساختار فیزیکی آن دچار مشکل شود. ما بهعنوان نمایندگان تهران تلاش خواهیم کرد که مسائل و مشکلات این کلانشهر را مرتفع کنیم. در این میان همکاری شورای شهر و شهرداری هم لازم است.