تحلیلی درباره سه سد با یک مشکل مشابه
چه پیوندی بین نام پلشت بیشرمی مثل صدام که ایرانیان از او مانند اسکندر، چنگیز و تیمور یاد خواهند کرد؛ شاهکار آبی وزارت نیرو در خوزستان؛ و سدی که اگر خرد جمعی پیروز نشود در شیراز ساخته میشود، وجود دارد؟ پاسخ: سازند گچساران!
سد موصل که پیشتر صدام نام داشت و از نظر پایداری خطرناکترین سد در جهان شناخته شده است، و در صورت ویرانی (که برخی کارشناسان آن را حتمی میدانند) نزدیک به ٥/١ میلیون نفر را در رحمت خدا غرق خواهد کرد، روی سازند فثا (گروه فارس زیرین= گچساران) ساخته شده است. جای شگفتی است؛ سازندی که بهعنوان پوشسنگ برای نفتجویان اسباب رحمت به حساب میآید – یعنی از تبخیر نفت مایع و تبدیل آن به قیر جلوگیری میکند – برای آبجویان، عامل زحمت است.
«پیش از سیل: سد در حال تخریب جان میلیونها عراقی را تهدید میکند»، عنوان مقالهای است که آقای سعید پزشک از گزارش دکستر فیلکینز، شماره دوم ژانویه ٢٠١٧ میلادی مجله نیویورکر، به فارسی برگردانده و در شماره ٩٢ «گزارش: فصلنامه گزارش سازمان نظام مهندسی ساختمان استان فارس» منتشر کردهاند. در این مقاله آمده است که ترس از به دار آویختهشدن به دستور صدام، وزیر آبیاری را بر آن داشت که سد را بسازد.
از آنجا که شرکتهای اروپايی از ساختن سد، به دلیل جانمايی آن روی سازند ناپایدار گچساران امتناع ورزیده بودند، چینیها آن را در مدت سه سال بر پا کردند. وجود فروچالهها در آبگیر و ایجاد آنها پس از آبگیری در زیر و پایاب سد، سبب شده است که از سال ١٩٨٤ روزانه ١٠ تن گروت برای کاهش آبدزدی به حفرههای زیر سد تزریق شود. «براساس گزارش گروه مهندسی ارتش آمریکا، حفرههای متعددی زیر سد ایجاد شده بود، برخی به بزرگی ٢٣ هزار مترمکعب».
درباره سد گتوند سخن بسیار رفته است که بازگويی آنها ملال خوانندگان را درپی خواهد داشت. آنچه مورد تأکید در این سوگنامه است، قرارگرفتن بخشی از بدنه سد یادشده روی سازند گچساران، حلشدن نمک آن و شورشدن آب است که گویا قرار است آب شور به وسیله لوله به خلیج فارس منتقل شود. به یاد میآورم که برخی استادان دانشگاه جندیشاپور بارها به بنای سد گتوند اعتراض کرده بودند و کسی به دلایل آنها توجه نکرد. گفتند با پوششی از خاکی رسی از حلشدن نمک جلوگیری میکنیم. پرده دریده شد! با نخستین آبگیری پوشش کارايی خود را از دست داد. و حالا؟
با آنکه افزون بر ١٥ سال است که از پیامدهای ناگوار هرگونه ساختمانسازی در دامنه کوه دراک شیراز گفته شده و خشکیدگی دریاچه مهارلو و انتقال ریزگردهای مسموم آن به شیراز و سروستان تکرار میشود؛ و نامناسببودن سازند گچساران برای مکان بنای سد تنگ سرخ بارها در روزنامهها عنوان شده است؛ هنوز هم سدخواهان از تلاش دست برنمیدارند.
ناداری (فقر)، نادانی و زیادهخواهی (طمع) عوامل مهم بیابانزايی بهشمار آمدهاند. به روایت دکتر عیسی کلانتری در سال ١٣٦٢، رهبر معظم انقلاب که در آن سال ریاستجمهوری را برعهده داشتند، مطلبی را به این مضمون فرموده بودند: «عقبماندگی ما از سه چیز است: حسد، بخل و کوتهفکری» که این پیرمرد فراموشکار (نگارنده این یادداشت) از حروف نخست آنها واژه «حبک» (سوره الذاریات، آیه ٧) را ساخته است.
به گمان این خدمتگزار کوچک آب و خاک، حسد و بخل نیز زايیده کوتهفکری است. دکتر عیسی کلانتری در سخنرانی خود در کنفرانس بینالمللی تغییر اقلیم با شعار مدیریت آب، نجات زمین، فرمودهاند: «فقر ریشه محیطزیست را قطع میکند. تغییر اقلیم بیش از آنکه محیطزیستی باشد اقتصادی است. گرسنهنگهداشتن مردم کار درستی نیست». کاش ایشان به فقر فرهنگی (کوتهفکری) نیز پرداخته بودند، چه، بسیاری که تیشه به ریشه این سرزمین میزنند، گرسنه نیستند.
شهرستانهايی که با پیروزی انقلاب اسلامی به چپاول آبهای زیرزمینی زادگاهشان که از اواخر دهه ١٣٤٠ ممنوعه اعلام شده بود، پرداختند، گرسنه نبودند. زورمدارانی که میلیونها هکتار از مراتع ما را که هزارهها چراگاههای کوچروان ما بودند، تصرف کردند، گرسنه نبودند. مالکان باغشهرها که به روایت دکتر منصور اسفندیاری بیات، سالانه ١٥٠ میلیون مترمکعب از آبهای آهکی تجدیدنشدنی ما را برای آبیاری تفرجگاههای خویش به مصرف رسانده و شیراز را در آیندهای نزدیک به بیابان تبدیل خواهند کرد، گرسنه نیستند.
پرسش من این است: مسئولان این کشور، از سال ١٣٦٢، برای رفع فقر فرهنگی (کوتهفکری)، بهویژه مدیریت آب و نجات زمین، چه کردهاند؟ ازدستدادن ذخایر چند ١٠ هزار ساله آبهای زیرزمینی و بیابانیشدن میلیونها هکتار، از آن تاریخ به اینسو را باید به چه حسابی گذاشت؟ صداوسیمای توانای ما که با انتشار فرامین رهبری میلیونها نفر را به خیابانها کشانده و عزم ملی ما را به جهانیان نشان میدهد، بدون تردید میتواند در کاهش کوتهفکری (فقر فرهنگی) مؤثر باشد. چه خوب است که آقای دکتر کلانتری که از پشتیبانی رهبر معظم انقلاب برخوردارند، از طریق صداوسیما و دیگر سازمانها، به فقرزدايی فرهنگی نیز بپردازند.