اسراف؛ آفت خاموش در قامت یک فرهنگ

در کشوری که بحران آب، فقر پنهان و شکاف طبقاتی روزبهروز عمیقتر میشود، اسراف دیگر فقط یک گناه فردی یا ناهنجاری اخلاقی نیست؛ یک بحران ملی است. پدیدهای خزنده که از خانهها تا نهادهای دولتی، از رسانهها تا نظام آموزشی، لایه به لایه در بافت جامعه ریشه دوانده و منابع را میبلعد، فرهنگ را میفرساید و آینده را به گروگان میگیرد. آیا زمان آن نرسیده که اسراف را نه یک عادت فردی، که یک مسئله راهبردی ببینیم؟
بازتاب– در دل روایتهای کهن و آیات روشن کتاب آسمانی، اسراف نه یک عادت شخصی، بلکه انحرافی نظاممند است؛ زیادهرویای که از مرز فرد عبور کرده و امروز در قامت یک فرهنگ، آرام اما پرخطر، در زندگی ما ریشه دوانده است. اگر دیروز پرخوری و ولخرجی نشانهای از ضعف اخلاقی تلقی میشد، امروز رقابت بر سر تجملات، مصرفگرایی کور، و الگوهای وارداتی نادرست آن را به یک رفتار عادی بدل کرده است.
از صرفهجویی تا بحران مصرفگرایی
در آموزههای اسلامی، انسان مسئول مدیریت درست نعمتهای الهی است؛ اما فاصله بین «مصرف صحیح» و «مصرفزدگی» روزبهروز کوتاهتر میشود. از اسراف در آب و غذا گرفته تا ریختوپاش در مراسمها، اسراف اقتصادی در ایران – کشوری با منابع محدود و بحرانهای زیستمحیطی – نهتنها تهدیدی اخلاقی بلکه عاملی بازدارنده برای توسعه پایدار است.
در مدارس، هر روز هزاران کیلوگرم نان و غذا دور ریخته میشود. در ادارات، برق و کاغذ بدون حساب مصرف میشود و در خانهها، چشموهمچشمی جای عقلانیت را گرفته است. پرسش اساسی این است: آیا ما هنوز به معنای واقعی «میانهروی» باور داریم؟
اسراف فراتر از مال: انحرافی فکری و اخلاقی
در قرآن، واژه «اسراف» بارها تکرار شده، اما تنها در موارد اندکی صرفاً به پول و ثروت اشاره دارد. بیشتر کاربردها به جنبههای عمیقتری از انسان بازمیگردد: افراط در عقیده، غرور، طغیان، و عبور از مرزهای اخلاقی. کسی که خود را برتر از دیگران میپندارد، همانقدر اسرافکار است که کسی که منابع طبیعی را بیمحابا مصرف میکند.
اسراف، در حقیقت، از ذهن آغاز میشود؛ جایی که فرد گمان میبرد «بیشتر داشتن» معادل «ارزشمند بودن» است. این باور، نهتنها نادرست، بلکه ریشه بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی امروز است؛ از ولخرجیهای نمایشی گرفته تا فساد اقتصادی و رانتخواری.
فرهنگسازی یا مسئولیتگریزی؟
برخی ریشه اسراف را در جهل میدانند، برخی در رقابت ناسالم و فخر فروشی، و گروهی در تربیت معیوب خانوادگی. اما واقعیت این است که هیچکدام از این عوامل، بدون ساختاری که آنها را تغذیه و تکرار کند، قدرت نفوذ پیدا نمیکنند.
وقتی رسانهها مصرفگرایی را تبلیغ میکنند، وقتی مسئولان در زندگی شخصی خود سادهزیستی را به نمایش نمیگذارند، وقتی نظام آموزشی هیچ الگویی برای «مصرف مسئولانه» ارائه نمیدهد، چگونه میتوان انتظار داشت اسراف از جامعه رخت بربندد؟
راه نجات: بازگشت به میانهروی، نه شعار بلکه رفتار
مبارزه با اسراف، نه با توصیههای شعاری که در مناسبتها تکرار میشود، بلکه با اقداماتی ساختاری و اجتماعی آغاز میشود. راهحلها روشناند:
-
تعریف الگوی مصرف ملی منطبق با واقعیتهای اقتصادی کشور
-
اصلاح سبک زندگی مدیران و نخبگان جامعه به عنوان الگو
-
آموزش مهارتهای مصرف مسئولانه از دوران دبستان
-
حذف نمایشهای تجملاتی در رسانهها و سریالها
-
وضع مالیات بر کالاهای لوکس و واردات غیرضروری
اما در نهایت، اسراف پدیدهای است که تنها زمانی ریشهکن میشود که مردم، از درون، «اعتدال» را نه فقط یک فضیلت که ضرورتی برای بقا بدانند.