محاکمه پسر ۲۱ساله به اتهام قتل

شهریور ۱۴۰۳، پدر و مادر دختر ۱۶ سالهای با مراجعه به پلیس، خبر ناپدید شدن دخترشان را اعلام کردند. خواهر او نیز به مأموران گفت که مدتی قبل، خواهرش با پسری به نام بابک در ارتباط بوده اما بابک به دلیل جرمی که مرتکب شده بود، به زندان افتاده است.
با ادامه جستوجوی پلیس، جسد سوخته دختر نوجوان در حاشیه تهران پیدا شد. مأموران با بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته اطراف محل کشف جسد، متوجه شدند که یک جوان با موتورسیکلت جسد را به آنجا منتقل کرده و رها کرده است.
پس از شناسایی این جوان به نام نیما، او بازداشت شد و در همان بازجویی اولیه، به قتل دختر نوجوان و آتش زدن جسد اعتراف کرد. پرونده برای رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.
در جلسه دادگاه، والدین مقتول درخواست قصاص کردند. نیما در جایگاه قرار گرفت و با پذیرش اتهام قتل گفت: «بعد از زندانی شدن بابک، رابطهام با مقتول نزدیکتر شد. روز حادثه او به خانهام آمد اما حال روحیاش بد بود. ناگهان بند لباسش را دور گردنش پیچید تا خودش را خفه کند. وقتی بند را از او گرفتم، ناگهان به زمین افتاد و پیشانیاش ورم کرد. وقتی دیدم حرکت نمیکند، ترسیدم و برای از بین بردن آثار جرم، جسدش را سوزاندم.»
قاضی با اشاره به گزارش پزشکی قانونی که وجود ضربات متعدد به سر مقتول را تأیید میکرد، از متهم توضیح خواست. نیما پس از مکث کوتاهی اعتراف کرد: «وقتی او روی زمین افتاد، با سنگ چندین ضربه به سرش زدم.»
او ادامه داد: «من بچه پرورشگاهی هستم و سه سال پیش پس از رسیدن به ۱۸ سالگی، پرورشگاه را ترک کردم. قصد داشتم زندگی سالمی داشته باشم اما با بابک و شاهرخ آشنا شدم. وقتی بابک موضوع زندگیام را به مقتول گفت، روز حادثه از او خواستم با من زندگی کند اما مرا تحقیر کرد و گفت چون پرورشگاهی هستم، حاضر نیست آیندهاش را با من بسازد. عصبانی شدم و او را کشتم. همچنین نگران بودم که این موضوع را برای بابک تعریف کند.»
به گزارش روزنامه ایران، والدین مقتول نیز ضمن درخواست قصاص، شکایتی درباره رابطه نامشروع بین متهم و دخترشان مطرح کردند. قرار شد در جلسهای غیرعلنی به این اتهام نیز رسیدگی و پس از آن حکم نهایی صادر شود.