آیا جهان در آستانهی جنگ جهانی سوم است، یا اینکه جنگ از پیش آغاز شده؟

بازتاب– در هفتهای که بسیاری از کشورها، جدا از یکدیگر و با دیدگاههایی گاه متضاد، هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم را گرامی داشتند، هشداری غمبار به گوش میرسد: آیا ما در آستانهی جنگ جهانی سوم هستیم؟ یا شاید از مدتها پیش درگیر آن شدهایم و فقط هنوز آن را به رسمیت نشناختهایم؟
به نوشته گاردین؛ در روزهایی که نظم جهانی مبتنی بر قانون در حال فروپاشی است، و خشونتهای دولتی و فراگیر جای قواعد بینالمللی را گرفتهاند، جهان بیش از هر زمان دیگری به آتش کشیده شده است؛ از کشمیر گرفته تا خانیونس، از بندر حدیده تا غزه، و از کورسک در روسیه تا عمق اروپا.
سقوط نظم آمریکامحور
سقوط نظم موسوم به «پکس آمریکانا» (صلح آمریکایی) بهوضوح در حال اتفاق افتادن است. زمانی آمریکا ستون فقرات روابط بینالمللی و اطمینانبخش بسیاری از متحدانش بود. اما امروز؟ جهان شاهد عقبنشینی پرهزینه و بیثبات واشنگتن از صحنه جهانی است.
فیونا هیل، مشاور امنیتی و تحلیلگر سیاست خارجی بریتانیا، با صراحت میگوید که جنگ جهانی سوم آغاز شده است، فقط ما هنوز آن را نپذیرفتهایم. او معتقد است که این جنگ برخلاف جنگهای گذشته، بدون اعلام رسمی، در عرصههای مختلف و با بازیگران متفاوت در حال وقوع است.
دیوید میلیبند، وزیر خارجه پیشین بریتانیا، این لحظه تاریخی را با دوره گذار از جنگ سرد مقایسه کرده و معتقد است دوران تکقطبی آمریکا پایان یافته اما هنوز معلوم نیست به کجا میرویم. درحالیکه بسیاری از تحلیلگران از «نظم چندقطبی» سخن میگویند، او هشدار میدهد این مفهوم بیش از حد آرام و باثبات جلوه میکند و با واقعیت پرآشوب امروز سازگار نیست.
جهان بیقانون؛ از غزه تا کشمیر
غزه یکی از برجستهترین نشانههای فروپاشی نظم جهانی است؛ جایی که در آن، بیتوجهی آشکار به احکام الزامآور دیوان بینالمللی دادگستری، به محاصرهای چندماهه از غذا، دارو و کمکهای انساندوستانه منجر شده است.
اسرائیل نه تنها غزه، بلکه یمن، لبنان و سوریه را نیز بمباران کرده و فشار برای حمله به ایران را افزایش داده است. در همین حال، چهرههایی مانند بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی افراطگرای اسرائیل، آشکارا از نابودی کامل غزه سخن میگویند.
در صحنه دیپلماتیک، غیبت آمریکا فاحش است. اتحادیه اروپا به سختی تلاش میکند واکنشی مشترک نشان دهد، اما حتی در بیانیهای ساده نیز ناتوان مانده است. مکرون، رئیسجمهور فرانسه، میگوید: «اگر تجاوز روسیه به اوکراین را محکوم میکنیم، نمیتوانیم در برابر اتفاقات غزه سکوت کنیم.»
در سودان، پهپادهای نیروهای پشتیبانی سریع، زیرساختهای بندر سودان را نابود کردند، درست مانند بمباران زیرساختهای بندر حدیده در یمن. شکایت دولت سودان از امارات بابت ارسال تسلیحات، توسط دیوان بینالمللی دادگستری رد شد؛ دلیلی ساده اما خطرناک: امارات پیشاپیش تعهدات خود ذیل کنوانسیون نسلکشی را «استثنا» کرده بود.
نبود رهبری جهانی
در کشمیر، دو کشور هستهای، هند و پاکستان، به تبادل آتش پرداختهاند؛ اما این بحران، حتی توجه رسانههای آمریکایی را هم جلب نکرده است. نه سفیری در اسلامآباد یا دهلی نو منصوب شده و نه سیاستگذاری مشخصی در کار است. در سال ۱۹۹۹، بیل کلینتون شخصاً وارد عمل شد تا خطر جنگ هستهای میان دو کشور را کاهش دهد؛ امروز چنین شخصیتی در صحنه نیست.
قلب نبرد در اوکراین
در اوکراین، خطوط نبردی شکل گرفته که بهزعم بسیاری یادآور درگیریهای تمامعیار جهانی است. روسیه تاکنون نزدیک به ۹۰۰ هزار کشته و زخمی داده؛ عددی که حتی از تلفات جنگهای چچن و افغانستان نیز بیشتر است. این جنگ، برخلاف تصور برخی، تنها درگیری بین دو کشور نیست؛ بلکه به گفته فیونا هیل، جنگی «نظامساز» است که کشورهای بسیاری در آن درگیرند – از چین و کره شمالی تا ایران و برخی کشورهای مدعی بیطرفی.
روسیه و متحدانش، این جنگ را نبردی علیه سلطهطلبی آمریکا میدانند. ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، نه تنها تمایلی به مقابله نداشت، بلکه بهدنبال ایجاد توافقی دوباره با روسیه و چین بود، شبیه به تقسیم جهان در کنفرانس یالتا. رؤیای او این بود: بازگشت به نظم قدرتهای بزرگ، و بیاعتنایی به خواستههای ملتهایی چون اوکراین. اما همانطور که در دیدارش با زلنسکی دیده شد، حتی این رؤیا نیز بهآسانی محقق نشد.
در همین حال، اروپا به تدریج به این نتیجه رسیده که دیگر نمیتوان به آمریکا تکیه کرد. فرانسه و بریتانیا با راهاندازی نیروهای واکنش سریع، بهدنبال ساخت زیرساختهای دفاعی مستقل از ایالات متحده هستند. رهبری این روند را «گروه ویماز پلاس» – شامل فرانسه، آلمان، لهستان و بریتانیا – در دست گرفتهاند.
پایانی بر قرن بیستم؟
فرانک والتر اشتاینمایر، رئیسجمهور آلمان، در سخنرانی روز پیروزی در اروپا (VE Day)، گفت: «ما شاهد دو شوک تاریخی هستیم؛ اول، تهاجم روسیه که نظم امنیتی اروپا را نابود کرده؛ و دوم، پشت کردن آمریکا به ارزشهایی که خود بنیانگذار آن بود. اینها پایان یک قرن طولانی را رقم میزنند.»
آیا این پایان نظم جهانی است که پس از ۱۹۴۵ شکل گرفت؟ یا آغاز نظمی جدید با بازیگرانی متفاوت، ارزشهایی مبهم و میدانهایی بیمرز برای درگیری؟
یک چیز مسلم است: جهان دیگر مانند گذشته نیست. و شاید جنگ جهانی سوم، دیگر نیازی به اعلان رسمی نداشته باشد تا واقعیتش بر ما روشن شود.