چرا ترامپ اروپایی ها را از مذاکرات هسته ای کنار گذاشت؟

بازتاب– در شرایطی که مذاکرات مستقیم میان ایران و دولت دونالد ترامپ در عمان برگزار شد، غیبت چشمگیر کشورهای اروپایی از این گفتوگوها، به یکی از قابلتأملترین تحولات دیپلماتیک سال ۱۴۰۴ بدل شده است. اروپا، که زمانی یکی از ستونهای اصلی دیپلماسی هستهای با ایران به شمار میرفت، اینک به حاشیه رانده شده و تنها نظارهگر روندی است که نه با اطلاع کامل از آن همراه است و نه در شکلدهی آن نقشی دارد.
اما این انزوا چگونه رقم خورد و چه پیامدهایی برای آینده سیاست بینالملل، بهویژه در خاورمیانه، در پی خواهد داشت؟
نقشآفرینان سابق، تماشاگران امروز
از زمان انعقاد توافق برجام در تیر ۱۳۹۴، تروئیکای اروپا (آلمان، فرانسه و بریتانیا) همواره در صف مقدم تلاشهای دیپلماتیک برای حفظ این توافق حضور داشتند. حتی پس از خروج آمریکا در اردیبهشت ۱۳۹۷، اروپا با ابتکاراتی چون اینستکس کوشید مسیر دیپلماسی را باز نگه دارد. با این حال، تحولات جدید بهویژه بازگشت ترامپ به قدرت، قواعد بازی را بهشدت دگرگون کرده است.
پس از آخرین نشست رسمی میان ایران و تروئیکای اروپایی در ژنو در آذر ۱۴۰۳، مسیر مذاکرات بهسرعت به سوی تماسهای مستقیم و غیرمستقیم میان تهران و واشنگتن، آن هم بدون حضور یا اطلاع کامل اروپا، سوق پیدا کرد. این تغییر روند، پرسشهایی جدی درباره چرایی حذف اروپا از معادلات دیپلماتیک کنونی به وجود آورده است.
ترامپ، یکجانبهگرایی و تغییر مرکز ثقل دیپلماسی
بازگشت ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا همراه با تغییر رویکردی بنیادین در سیاست خارجی این کشور بوده است. او نهتنها بار دیگر نگاه انتقادی خود به ناتو و اتحادیه اروپا را احیا کرد، بلکه با تکیه بر اصل «آمریکا اول»، تلاش کرده کنترل مستقیمتری بر بحرانهای جهانی از جمله پرونده ایران داشته باشد.
در همین چارچوب، حذف واسطههای اروپایی از مسیر مذاکرات با تهران، میتواند تلاشی برای افزایش سرعت، کاهش نشت اطلاعات و در عین حال ارسال پیامی آشکار به متحدان دیرینه واشنگتن باشد: «آمریکا مسیر خود را میرود.»
ضعف دیپلماتیک اروپا و افول نفوذ در خاورمیانه
اروپا در سالهای اخیر با چالشهای متعددی مواجه شده است؛ از بحران انرژی و جنگ اوکراین گرفته تا ناتوانی در اعمال فشار بر ایران یا مقابله مؤثر با تحریمهای یکجانبه آمریکا. در چنین فضایی، دیگر بازیگران نیز اعتماد خود را به نقشآفرینی فعال اروپا از دست دادهاند. اظهارات اخیر مجید تختروانچی مبنی بر اینکه «اروپا دیگر بازیگر تأثیرگذاری نیست» بهخوبی بیانگر دیدگاه رسمی تهران در این زمینه است.
افزون بر این، اختلافات داخلی در میان کشورهای اروپایی، از جمله مواضع متفاوت نسبت به ترامپ و نیز سردرگمی در قبال بحرانهای خاورمیانه، بیش از پیش تصویر اتحادیهای منسجم و مؤثر را مخدوش کرده است.
پیامدهای منطقهای و بینالمللی حذف اروپا
حذف اروپا از مذاکرات ایران و آمریکا صرفاً یک مسئله پروتکلی نیست، بلکه نشانهای از دگرگونی عمیق در موازنه دیپلماتیک جهانی است. این انزوا نهتنها اعتبار بینالمللی اتحادیه اروپا را زیر سؤال برده، بلکه میتواند زمینهساز تعمیق شکاف میان اروپا و آمریکا نیز باشد؛ شکافی که در آینده میتواند همکاریهای امنیتی، اقتصادی و راهبردی را تحت تأثیر قرار دهد.
از سوی دیگر، کشورهای منطقه، بهویژه متحدان سنتی آمریکا مانند اسرائیل و عربستان سعودی، نیز با دقت این تحولات را دنبال میکنند. دیدارهای اخیر نتانیاهو با ترامپ و تأکید او بر «گزینه لیبی» برای ایران، احتمالاً بر تمایل ترامپ به حذف اروپا و اتخاذ رویکردی سختگیرانهتر تأثیر گذاشته است.
ایران، میان عقلانیت اقتصادی و ریسک استراتژیک
برای تهران، گفتوگوی مستقیم با آمریکا در فضایی محدود و کنترلشده همچون عمان، فرصتی برای کاهش پیچیدگیهای دیپلماتیک و تمرکز بر لغو تحریمها است. تحلیلگران بر این باورند که ایران در پی دستیابی به توافقی موقت و قابل اجرا برای گشودن بخشی از گرههای اقتصادی است.
با این حال، کنار گذاشتن اروپا ممکن است در بلندمدت هزینههایی به همراه داشته باشد. نبود بازیگران چندجانبه در مذاکرات، میتواند ابزارهای چانهزنی ایران را کاهش داده و مسیر فشارهای احتمالی آمریکا را هموارتر کند.
آینده اروپا در دیپلماسی جهانی: بازسازی یا انزوا؟
اکنون پرسش اصلی این است: آیا اروپا خواهد توانست جایگاه دیپلماتیک خود را بازسازی کند یا این انزوا به الگویی تکرارشونده در نظم بینالملل تبدیل خواهد شد؟
در جهانی که روزبهروز از چندجانبهگرایی فاصله میگیرد و به سوی رقابتهای دو یا چندقطبی سوق پیدا میکند، اروپا باید خود را بازتعریف کند. در غیر این صورت، تحولات عمان میتواند آغازی بر پایان نقش مؤثر اروپا در بحرانهای استراتژیک خاورمیانه باشد.
آیا این روند تنها نقطه عطفی در پرونده ایران است، یا صدای پای تغییر نظم جهانی را باید از اتاق مذاکرات بیصدای عمان شنید؟