فضای مجازی و کسبوکارهای جدید
تصور من و همنسلانم از «کار» با تصور پدرم بسیار تفاوت دارد. پدرم از نسل کارمندانی بود که بازه مشخصی در روز را باید سر یک کار مشخص با حقوقی معین میرفت که ربط مستقیمی به زندگی روزمرهاش نداشت، و مابقی ساعات را به جنبههای مختلف زندگی میگذراند. البته جدایی ساحت کار از ساحت زندگی، البته تداوم یک روند سنتی نبود، بلکه پدیده مدرنی محسوب میشد، چنانکه پیش از دوران مدرن، مثلاً برای یک کشاورز، زندگی درآمیخته با کار بود؛ اما در بُرههای از فرآیند صنعتیسازی، با تقسیم و تخصصیسازی کارها و بعدتر مدیریت تیلوری و تولید فوردی، کار از زندگی جدا شد؛ خواه کارمندی یا کارگری، بخش خاصی از ساعات شبانهروز به کاری مشخص اختصاص داشت و بخش دیگری به حیات شخصی و اجتماعی. ولی امروزه، کسبوکارهای مبتنی بر فناوریهای جدید گویا پیشتاز نوع نوینی از درهمآمیختگی این دو ساحت شدهاند که شاید علت اصلی تفاوت تصور پدرم و من از مفهوم «کار» باشد.
در سالها اخیر، مدتها همکارانی داشتهام که هیچگاه از نزدیک ندیدهام. در عمده کارهایم، زیرساخت اصلی مورد نیازم فضای مجازی است که محتوا و ابزار کارم است و برای جایگیریام در زنجیره ارزش کفایت میکند. کار در بستر این فناوریها موجب میشود که نتوانم ساعات مشخصی از شبانهروزم را به کار و مابقی را به زندگی بگذرانم و لذا آن جدایی قدیم میان این دو ساحت از بین میرود. علاوه بر زمان، فاصله مکانی هم دیگر در شبکه کسبوکار من اهمیت چندانی ندارد. همچنین، بخش عمدهای از کارهای جانبی که میکنم و در سبکزندگی قدیم تفریح به حساب میآمد، اکنون به عنوان آمادهسازی ذهنی یا یا شبکهسازی یا … جزئی از کارم است.
این مشخصات درباره بسیاری از کارآفرینیها بر مبنای فناوریهای نوین ارتباطی، صدق میکنند که تغییری بنیادین در سرشت بازار و کار رقم زدهاند گرچه اکثریت غالبشان منحصر به بخش خدماتی و واسطهای است و بخش تولید بهطور مستقیم وابسته به این فناوریها نیست. این فضا پر از این «گرچه»هاست، پُر از سکههایی با یک روی مثبت و یک روی منفی. بسیاری از نمونههای موفق خُرد و کلان چنین کسبوکارهایی، بر مبنای ایدههای سادهای بودهاند که در ابتدا جدی گرفته نمیشدند و لذا هرکسی ایده ساده خود را شایسته ستارگی میداند گرچه نرخ شکست ایدهها هم بالاست. یکی از مزیتهای کلیدی این خدمات جدید، حذف واسطهها و شفافسازی بازار است که هزینههای مصرفکننده را پایین میآورد، گرچه امکان فرار از نظارت ساختارهای رگولاتوری میتواند زمینهساز تحمیل هزینههای جدید آشکار (مثل کلاهبرداری یا تبانی) یا پنهان (مثل فرار مالیاتی) به جامعه هم شود. در سطح نظری، موانع ورود به بازار پایین است و همگان امکان ورود به رقابت در این فضا را دارند، اما در واقعیت، در بسیاری موارد رقابت واقعی شکل نمیگیرد.
این کسبوکارها میتوانند اشتغالآفرینی زیادی داشته باشند، گرچه مثل تقریباً هر فناوری دیگری، باعث حذف شغلهای سنتی بیشتری میشوند. در این فضا بازارهایی رشد میکنند که در فضای واقعی امکان شکلگیری نداشتهاند که موجب میشود خُردهخلاقیتها هم خریدار پیدا کنند، گرچه همین عامل موجب تسهیل دسترسی سادهتر عرضهکنندگان و متقاضیان اقلام ناهنجار هم میشود. بازار نوین امکان بالقوه ارزیابی مؤثرتر اقلام مختلف را فراهم میکند به ویژه آنکه مکانیسمهای نظردهی و داوری دستهجمعی جای بازارگردی و چانهزنی سنتی را گرفتهاند، گرچه در عین حال امکان فریب دادن یا خوردن هم زیاد است تا تفاوت زیادی بین آنچه آنلاین سفارش میدهیم و آنچه برایمان میآورند وجود داشته باشد.
بههمپیوستگی بازار در سطح جهانی، یکی از عناصری است که وعده نزدیکی و همبستگی بیشتر بین مردمان جهان را میدهد، گرچه یکسانی زمین رقابت بین همه، به نفع آنهایی است که از پیش قدرت بیشتری داشتهاند و اکنون میتوانند ارزشهای خود را تحمیل کنند و در این بازار برای تقریباً هر نیازی، انبوهی از پیشنهادها مقابل متقاضی قرار میگیرد که گویا قدرت انتخاب او را بالا میبرد، گرچه همین فراوانی گاهی موجب سردرگمی او میشود، ابزار سوءاستفاده عرضهکنندگان میشود و در کل هم یک عامل قدرتمند به سمت ترویج جامعه مصرفی است.
مفهوم کار، حداقل در حوزه فناوریهای نوین، بهواسطه این آشوبهای معنایی و مادی در حال گذار است؛ گذاری که شاید در مخیله نسلهای پیشین هم نمیگنجید و ما، کارکنان این فضای جدید، در حال دستوپنجه نرم کردن با این آشوبهاییم بلکه گلیم خود را از این آب گلآلود بیرون بکشیم.