آیا کاندیداهای حزب ثالث در سرنوشت انتخابات آمریکا اثرگذار خواهند بود؟
وقتی در سال ۲۰۰۰ ال گور، کاندیدای دموکرات با فاصلهای اندک انتخابات را به جورج بوش باخت، جو بایدن، که در آن زمان سناتور بود، تلافی این باخت را سر رالف نادر، دیگر نامزد بازنده از حزب دموکرات در آورد. نادر چپگرا در فلوریدا تنها ۹۷ هزار و ۴۸۸ رای کسب کرد که بسیار بیشتر از ۵۳۷ رأیی بود گور برای پیروزی در انتخابات به آن نیاز داشت. بایدن درباره او گفت: «(حضور) نادر برای ما به قیمت باختن در انتخابات تمام شد.»
به گزارش اکونومیست؛ حدود ربع قرن بعد، بایدن اکنون کاندیدای دموکراتها در رقابتی است که احتمالا باز هم یک جدال نزدیک و شانه به شانه خواهد بود. در حالی که نیکی هیلی، رقیب اصلی دونالد ترامپ در انتخابات مقدماتی جمهوری خواهان همین چند رو پیش فعالیتهای انتخاباتی خود را تعلیق کرده، ترامپ را باید از همین الان نامزد نهایی جمهوری خواهد دانست. این به معنای تکرار رقابت بایدن و ترامپ است. اما چند کاندیدای دیگر نیز گفته اند که در انتخابات شرکت خواهند کرد و تلاش میکنند نامشان در بین گزینههای روز رای گیری قرار بگیرد. با توجه به نزدیک بودن آرا، کاملا محتمل است که این احزاب ثالث در رقم خوردن نتیجه نهایی به نفع هر یک از دو کاندیدای اصلی موثر واقع شوند.
اغلب شهروندان آمریکایی میگویند از گزینههای سیاسی محدودی که در انتخابات دارند راضی نیستند و میخواهند حق انتخاب گسترده تری داشته باشند. بر اساس نظرسنجی انجام شده توسط موسسه ایپسوس در ماه ژانویه، دو سوم شهروندان آمریکایی “آز دیدن همان کاندیداهای قبلی در انتخابات ریاست جمهوری خسته اند و فرد جدیدی میخواهند.» بر اساس همان نظرسنجی، یک چهارم از شرکت کنندگان از نظام دو حزبی “راضی” هستند.
با این وجود، کاندیداهای حزب ثالث هرگز در انتخابات ریاست جمهوری پیروز نمیشوند. جمهوری خواهان و دموکراتها از زمان جنگ داخلی آمریکا همواره قدرت را در قبضه خود داشته اند. از زمانی که جورج والاس در گرماگرم جنبش حقوق مدنی در ۱۹۶۸ توانست در ۵ ایالت جنوبی به پیروزی برسد، هیچ کاندیدای حزب ثالثی نتوانسته حتی در یک ایالت به اکثریت آرا دست یابد.
در ۵۰ سال گذشته تنها دو کاندیدای حزب ثالث بیش از ۵ درصد کل آرای مردم آمریکا را کسب کرده اند: جان اندرسون، نماینده جمهوری خواه کنگره که در ۱۹۸۰ توانست ۶.۶ درصد آرا را کسب کند و راس پروت، تاجر اهل تگزاس که در سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ به ترتیب ۱۹ و ۸.۴ درصد آرا را به خود اختصاص داد.
اینطور نیست که رای دهندگان درباره تمایل خود به گزینههای دیگر دروغ بگویند. مشکل اینجاست است که نظام انتخاباتی تک رایی آمریکا در مقایسه با نظام نمایندگی تناسبی کار را برای احزاب کوچکتر بسیار دشوارتر میکند. رای دهندگان عاقل باید نه تنها این نکته را در نظر بگیرند که چه میزان سیاستهای یک کاندیدا را میپسندند، بلکه باید این موضوع را نیز مد نظر قرار دهند که احتمال پیروزی آن کاندیدا تا چه حد بالاست. هرچند برخی رای دهندگان ممکن است به کاندیداهای ثالث رای اعتراضی بدهند، اما اکثریت گستردهای ترجیح میدهند فردی را انتخاب کنند که شانس واقعی برای پیروزی داشته باشد.
در انتخابات ریاست جمهوری، که معمولا انتخاب اصلی بین کاندیدای جمهوری خواه و دموکرات است، اما حتی اگر احزاب ثالث نتوانند پیروز انتخابات باشند، باز هم قادر به اثرگذاری بر نتیجه انتخابات خواهند بود. توانایی آنها برای چنین اثرگذاری ای، علاوه بر میزان رایشان، به ۲ متغیر دیگر نیز بستگی دارد: اینکه آنها به شکلی نامتناسب از یکی از دو حزب اصلی حمایت دریافت کنند و اینکه رقابت بین دو کاندیدای اصلی تا چه حد نزدیک باشد.
حتی زمانی که احزاب ثالث عملکرد خوبی دارند، لزوما تعیین کننده نتیجه انتخابات نیستند. برای مثال، در سال ۱۹۹۲ هرچند پروت سهم بسیار بیشتری از آرا را نسبت به سهم نادر از آرا در سال ۲۰۰۰ کسب کرد، (۱۹ درصد در برابر ۳ درصد)، اما مشخص نیست که سرنوشت انتخابات را رقم زده باشد. وی به عنوان یک کاندیدای مرکز گرا در انتخابات شرکت کرد و به نظر میرسید که به نسبتی برابر هم از آرای کاندیدای جمهوری خواه، جورش بوش پدر و هم کاندیدای دموکرات، بیل کلینتون کم کرده باشد. در همین راستا، در سال ۲۰۱۶، هرچند آرای ریخته شده به سبد ۲ کاندیدای حزب ثالث در ایالتهای تعیین کننده که نتیجه نهایی را رقم زدند، به راحتی از میزان اختلاف رای دو نامزد اصلی فراتر میرفت، اما به نظر نمیرسید که این دو کاندیدا نتیجه انتخابات را تعیین کرده اند. این بدان علت بود که اگر نام این دو کاندیدا در گزینههای موجود نبود، اکثر طرفداران این دو نامزد احتمالا زحمت شرکت در انتخابات را به خود نمیدادند و اینکه این دو رقیب کم اثر به دلیل قرار گرفتن در دو طیف متضاد (چپ و راست) هر کدام آرای دیگری را خنثی کرده بود.
به چند دلیل ممکن است اتفاق مشابهی در انتخابات امسال نیز رقم بخورد. اولا، نظرسنجیها نشان میدهد که رقابت احتمالا نزدیک خواهد بود. ثانیا، کاندیداهای حزب ثالث متعددی در انتخابات این دوره حضور دارند. احزاب سبز و آزادی خواه هر دو قصد دارند برای انتخابات نامزد معرفی کنند. همچنین کاندیداهای بدون پایگاه حزبی نیز احتمالا حضور خواهند داشت.
دشوار میتوان گفت که کدام یک از دو نامزد اصلی باید بیشتر نگران این پدیده باشند. از یک سو، و در صورت برابر بودن سایر عوامل، عدم قطعیت بیشتر ایجاد شده از ناحیه حضور نامزدهای حزب ثالث میتواند به بایدن کمک کند. از سوی دیگر، تنها ۲۳ درصد رای دهندگان انتخابات مقدماتی حزب دموکرات علاقمند به کاندیداتوری بایدن هستند، در حالی که در حزب جمهوری خواه ۴۸ درصد رای دهندگان مشتاق حضور ترامپ هستند. از این جهت، احتمال اینکه حامیان مردد بایدن به سمت کاندیدای حزب ثالث تمایل پیدا کنند بیشتر است.
نتیجه کار هر چه که باشد، امسال تاثیر فاکتور کاندیداهای حزب ثالث در انتخابات آمریکا قدرتمندتر از گذشته خواهد بود. نارضایتی گستره از انتخاب بایدن یا ترامپ ممکن است موجب شود که رای دهندگان کاندیداهای دیگر را مد نظر قرار دهند. با این حال، وقتی آنها پای صندوقهای رای میروند، این حس که رقابت انتخاباتی حاضر به طور ویژه از حساسیت و اهمیت بالایی برخوردار است ممکن است رای دهندگان را ترغیب به وفاداری به یکی از کاندیداهای اصلی نماید. در نظرسنجیهای انجام شده توسط اکونومیست که در پایان ماه ژانویه انجام گرفت، متوسط سطح حمایت از کاندیداهای ثالث تنها ۵.۷ درصد بود. بر خلاف سال ۲۰۱۶ حمایت از چنین کاندیداهایی در بین گروههای سنی، نژادی، تحصیلی و جنسیتی به شکل یکسانی پایین بوده است. رای دهندگان ممکن است بایدن و ترامپ را نپسندند، اما به نظر میرسد که اکثر آنها از یکی بسیار بیشتر از دیگری بدشان میآید و تمایل دارند میان بد و بدتر به گزینه بد رای بدهند.
انتخاب
به جرات می توانم بگویم تمامی انتخابات دنیا حتی در کشورهای پیشرفته مهندسی شده است. یعنی از قبل مشخص می شود که کی برنده است. و اگر در حالتی خاص انچه قرار شده نشود (به دلیل اشتباهات) حتما دلیلی می اورند و نتیجه را عوض می کنند. انتخابات دور دوم جورج بوش را بیاد دارید که نتیجه می بایستی به نفع ایشان می شد که نشد و دادگاه رای را برگرداند و جرجی رییس جمهور شد.
با توجه به امکانات امروزی تقریبا هیچ انتخاباتی سالم نیست خصوصا در کشورهای جهان سومی. در بعضی کشورها اصلا رییس جمهور از لندن یا پاریس می ایند. اصلا رییس جمهوره علنی ساکنان این شهرها هستند و می رود و رییس جمهور کشوری می شود. وافعا مسخره هست.