برای حصر باید در سایه به دنبال پاسخ بود، نه روی سن نمایش!/چرا فدایی و زاکانی استعفا داده اند؟

«اصولگرایان در هنگام کاهش دمای سیاسی به خواب میروند و در هنگام گرم شدن فضای سیاسی بیدار و فعال میشوند.»
این تحلیل امیر محبیان از شرایط پسا انتخاباتی اصولگرایان است. اینکه اصولگرایان با عبور از بزنگاههای انتخاباتی دست از کار میکشند و درصدد حل مشکلاتی که چند انتخابات است که گریبانشان را گرفته، نمیآیند.
این فعال سیاسی اصولگرا همچنین تاکید دارد که «اگر سیاست را با هدف ایجاد جامعه طیبه و به کرسی نشاندن اراده الهی دنبال میکنند؛ استراحت و تعطیلی معنا ندارد اما اگر برای کسب قدرت دنبال میکنند؛ همان به که هماره خواب باشند.»
ارزیابی شما از آرامش نسبیای که در فضای سیاسی بعد از چینش کابینه ایجاد شده چیست؟
در هنگام انتخابات انرژی زیادی مصرف شد و آرامش امروز تا حدودی محصول خستگی آن مدت است؛ ضمن آنکه وزرای جدید در حال ساماندهی و چینش نیروها هستند؛ زمان نقد نرسیده است. احتمالا ظرف چند ماه آینده دوباره فضای سیاسی تا حدودی داغ خواهد شد. زیاد نگران طولانی شدن آرامش نباشید؛ عمر آرامش معمولا کوتاه است زیرا نفس انسان در کار خیر معمولا کند و کم فعالیت است و در هنگام کار شر و به هم ریختن امور و کار دنیا شدیدا بیش فعال میشود.
آیا در بستر این آرامش نسبی میتوان به حل ریشهای اختلافات جناحهای سیاسی پرداخت و جلسات رودررو بین فعالان سیاسی برای حل آنها برگزار کرد؟
بهتر است از این فرصت برای این بازنگری و رفع اختلافات و تفاهم بهره گرفته شود اما تجربه متاسفانه ما را بدبین کرده است. سیاستمداران ما معمولا در زمان حال فعالیت میکنند. آینده تا به حال تبدیل نشود به آن توجه نمیکنند. اختلافات موجود سیاسی بین جناحها هم عمدتا در راستای کسب قدرت شکل میگیرد؛ گذشت آن زمانی که مبنای اختلافات تفسیرها و تاویلهای عقیدتی از وقایع بود. شاید این برداشت خوشبینانه نباشد ولی شوربختانه واقعی است. شخصا بر این باورم که مشکل اصلی کشور ما ضعف در کارآمدی است. هر کجا مدیریت کارآمدانه عمل کرده است ما شاهد جهشهای بزرگ بودهایم اما در موارد بسیاری ناتوانی بعضی از مدیران همه ظرفیتها را به باد میدهد. این همه تاکید بر مدیریت جهادی و امثالهم به واقع تاکید بر مدیریت کارآمد است. در اختلافات سیاسی هم به جای آنکه از طریق رفع اختلافات بیجهت و ایجاد هم افزایی نیروها؛ اختلاف نظر را روی کارآمدتر کردن و رفع مشکلات توده مردم ببرند متاسفانه اختلافات را نردبان ترقی سیاسی کردهاند؛ لذا بعضیها توصیه به رفع اختلافات را معادل قطع رزق و روزی خود میدانند.
حل مساله حصر در این فضا ممکن است؟ ایده شما برای حل این موضوع در فضای کنونی کشور چیست؟
در فضای بدبینی نسبت به همدیگر درستترین کارها هم نتیجه منفی میدهد. مولانا میفرماید: گفت هر مردی که باشد بد گمان/ نشنود او راست را با صد نشان/ هر درونی که خیالاندیش شد/ چون دلیل آری خیالش بیش شد.
افعال سیاسی چون حصر و امثالهم ماهیت امنیتی دارند و تا فضای امنیتی ذهنهای تصمیمگیرنده تعدیل نشود؛ تصمیمات تغییر نخواهد کرد. البته محصورین هم تلاشی در این زمینه نمیکنند؛ هنگامی که آنها خود را محق میدانند لابد مسوولیت آنچه رخ داده را قبول دارند. در هر حال معمولا پروندههای امنیتی آن هم در این سطح پیچیده و همچون هزارتویی است که البته گاه با یک حرکت ساده حل میشود و گاه با هر حرکت گره کورتر میشود.
پیشنهاد من این است که این مساله به محور مطالبات تبدیل نشود زیرا فلسفه وجودی حصر به خاطر محاسبه خطرات امنیتی است وقتی آن را محور مطالبات کنید طبعا گرهها محکمتر میشود؛ چون اتفاقا در حال تایید کردن منطق حصر هستید؛ این بحث باید در حاشیه و در سایه برایش جواب یافت نه در روی سن نمایش!
به نظر شما علت استعفای علیرضا زاکانی و حسین فدایی از دبیرکلی جمعیت رهپویان و جمعیت ایثارگران چه بوده است؟
من معمولا در مورد اشخاص نظر نمیدهم و تلاش دارم افکار و جریانات را تحلیل کنم. دلیل استعفای این آقایان را باید از خودشان بپرسید. اما بعضی اهل سیاست (البته سخنم ناظر به این آقایان نیست)، متاسفانه، معمولا به افراد، نهادها، ساختارها و حتی جریانات با نگاه ابزاری مینگرند. هر فرد و جریان و تشکیلاتی که در جهت اهدافشان نبود یا در راستای کسب قدرت به کار نیامد خودبه خود کنار گذاشته میشود اما در میان سیاستمدارانی که قدرت را هدف نمیدانند و احقاق حق را هدف خویش گرفتهاند قضیه جز این است؛ آنها هم همهچیز را من جمله خود را ابزار میدانند؛ نه هدف اما ابزاری برای احقاق حق نه کسب قدرت. لذا مسیر احقاق حق پایاننایافتنی است و هر قدرتی جز قدرت خدا، از منظر سیاستمدار دینی مهذب، توهم و نهایتا در مسیر بتسازی و بتپرستی و محکوم به نابودی است.
پس از اتمام انتخابات گروهها و احزاب اصولگرا چه وضعیتی دارند؟
آسیبشناسی جریانات اصولگرا نشان میدهد که آنها خونسردند و در هنگام کاهش دمای سیاسی به خواب میروند و در هنگام گرم شدن فضای سیاسی بیدار و فعال میشوند. بعید نیست اصلاحطلبان نیز چنین باشند ولی در هر حال اصولگرایان باید بدانند کار برای خدا تعطیلی ندارد. اگر سیاست را با هدف ایجاد جامعه طیبه و به کرسی نشاندن اراده الهی دنبال میکنند، استراحت و تعطیلی معنا ندارد. اما اگر برای کسب قدرت دنبال میکنند، همان به که هماره خواب باشند.
آسیبشناسی جمنا و نقد آن از سوی برخی چهرههای اصولگرا صورت میگیرد. به نظر شما اولویتهای سیاستورزی اصولگرایان در حال حاضر چه مسالهای باید باشد؟با چه دست فرمانی میتوانند از وضعیتی که به آن گرفتار شدهاند، نجات یابند؟
شناخت من از اصولگرایان و به عنوان یک اصولگرا باعث میشود برای ایجاد هر تحولی در اصولگرایی ابتدا این سوال را از خود بپرسیم: ما برای چه وارد سیاست شدهایم؟ کسب قدرت یا کسب قدرت برای به کار گرفتن آن در مسیر تحقق اوامر الهی در جامعه و تسهیل مسیر کسب سعادت دنیوی و اخروی برای خلق خدا. اگر کسب قدرت برای قدرت هدف بود که انحراف از همان آغاز شکل گرفته است و این عین ظلم است و هر چه بکوشیم ولو قرآن بخوانیم لا یزیدُ الظالِمین إِلا خساراً. اما اگر قیاممان برای الله باشد بسیاری از رنجشها و منیتها که محصول نفسانیت است نباید در رفتارمان خودنمایی کند. از درخت طیبه الهی و رفتار خدایی جز زیبایی و احترام و ادب نباید بروید. پس اگر در رفتاری بیادبی و بیعدالتی و کینهجویی دیدیم نشان از انحراف است. معمولا خطا در آغاز رخ میدهد. اگر نیت خود را اصلاح کنیم و انگیزه الهی را در کارهایمان بهکارگیریم، بسیاری از مشکلات و عمده اختلافات به سرعت ناپدید خواهد شد؛ من ریشه بسیاری از اختلافات و مشکلات را در عدم تهذیب اهل سیاست میدانم؛ اهل سیاست در پی جلب قلوب مردم هستند اما مسیر را اشتباه میروند. تایید نفسانیات مردم تایید موقت ولی نفرتی دایمی را در صورت آگاهی مردم ایجاد میکند. قلوب در دست خداست. فقط باید مومن باشیم و عمل صالح را انجام دهیم (إِن الذِین آمنُوا و عمِلُوا الصالِحاتِ سیجْعلُ لهُمُ الرحْمنُ وُدًّا) . این ناموس الهی است. برای جلب رای و نظر مردم آنها را به سوی خدا و ارزشهای پاک بخوانیم نه به سوی خود. روی سخن من فقط به اصولگرایان نیست. این گام نخست را اصلاح کنیم راه برای اصلاح سایر گامها باز میشود. (یهْدِیالله لِنُورِهِ من یشاء)
ضعفهای پسا انتخاباتی اصولگرایان کجا است؟
ضعفها را در چند مورد میتوان دستهبندی کرد. ندیدن واقعیت آن چنان که هست نزد بعضیها، دیدن واقعیت رخ داده ولی تاویل واقعیت مطابق میل خود نزد بعضیهای دیگر، بعضی دیگر هم واقعیت را دیده و روحیه را باختهاند و بعضی هم واقعیت را دیده ولی به دنبال کشف فرد یا جریاناتی هستند که تقصیر شکستها را به دوش آنها بیندازند. اما به واقع هر رخدادی علتی دارد و هر عملی دلیلی. عدم پیروزی اصولگرایان و رفتن آرا به سوی رقیب در حالی که محبوبیت را تا حدودی از دست داده بود، دلایلی دارد که باید با درایت و واقعبینی به تحلیل آنها نشست. سهم مسوولیتها در شکست را با شجاعت پذیرفت و به جای فرافکنی دلیل شکست به حل مساله شکست پرداخت.
تا انتخابات مجلس بعدی، اصولگرایان با چه استراتژی و تاکتیکی میتوانند از بن بست خارج شوند؟
ابتدا باید ببینیم که بنبست ادعایی کجاست؟ من بنبستی را در مسیر کسب قدرت نمیبینم. این مسیر ادامه یابد اصولگرایان هم کمکم یاد میگیرند که در مسیر تمایلات نفسانی مردم حرکت کنند و با توجیه واقعگرایی، آرمانگرایی را کنار نهند و چند صباحی تعدادی اندک از آنها بر کرسی پست و مقام و قدرت تکیه زنند و در نهایت اکثریت اصولگرایان در بیابند که آخرت خود را به بهای دنیای جمعی اندک به باد دادهاند. مسیر کسب قدرت بسته نیست که بنبستی برای آن بدانیم ولی قیمت دارد، آخرت را بدهید این بنبست برای شما باز میشود. این راه گشوده میشود اما به کجا؟ من برای خروج اصولگرایان از این سرگردانی که گرفتار آن شدهاند؛ جز صداقت، جز بازگشت به ارزشها و ایستادگی خردمندانه بر سر آنها و جز تهذیب درون و راندن قدرتطلبان دنیاگرا از میان خود نمیشناسم.
هر توصیهای جز اینکه راه را به قدرت دنیوی برای آنان باز کند توصیهای عمر و عاص گونه است و از آنان معاویه خواهد ساخت نه پیرو علی(ع). میدانم کم نیستند کسانی که توصیه به تهذیب را آن هم در این جایگاه برای خود اهانت میشمارند ولی باید این تازیانهها را بر آنان زد تا قفل گوشها و دلهایشان باز شود.
عملکرد اصلاحطلبان مجلس و شورای شهر و دولت را چطور ارزیابی میکنید؟
نمیخواهم در مورد آنان قضاوت یکپارچهای داشته باشم ولی اگر بخواهم تصویر ذهنی خودم را سادهسازی کنم، بعضی به مقام رسیده؛ آرام گرفته و وعدهها را فراموش کردهاند. بعضی به یافتهها قانع نیستند در جوش و خروشند تا بیشتر بیابند؛ بعضی در پی کسب سهم بیشتر از یافتهها هستند؛ بعضی هم حتما نیت کار برای مردم دارند؛ همه اینها باشد؛ کاری نداریم فقط مردم را فراموش نکنند و بدانند که خیلی زود دیر میشود.
آیا به نظر شما روحانی در چینش کابینه از اصلاحطلبان عبور کرد؟
آنچه جاری است؛ بازی است. اصلاحطلبان گمان دارند با روحانی بازی میکنند تا دورشان رسد. روحانی هم با آنان بازی میکند و چیزی درخور دستشان نمیدهد.
چرا اقطاب اصولگرا در حال حاضر وضعیت و نقشآفرینی موثرتری نسبت به احزاب اصولگرا دارند؟
کار تیمی ضعف بزرگ کار سیاسی و حتی اجرایی در کشور ما است. ما در طول تاریخ به جای منظومهای از ستارگان همیشه در پی خورشیدی بودهایم که دورش بچرخیم. اینگونه تربیت شدهایم. سرعت تصمیمگیری برای افراد و به قول شما اقطاب بالاست و البته کثرت خطا هم؛ ولی چه باک کسی که مسوولیت اشتباهاتش را برعهده نمیگیرد! باید دوباره باب تربیت را باز کنیم و نسلی را با تفکر جمعی بیافرینیم؛ نسلی که شجاعت تصمیمگیری و بالاتر از همه شجاعت پذیرش مسوولیت نتایج تصمیماتش را داشته باشد. در هر حال فعلا امید ما عقلانیت اقطابست.
منبع: روزنامه اعتماد