گفت‌وگو با داریوش فرضیایی به مناسبت تولد 45سالگی‌اش

عمو پورنگ: مثل پلنگ صورتی همش گند می‌زنم!

    کد خبر :330677

داریوش فرضیایی، شکل پلنگ صورتی است! چون دائمأ گند می‌زند! پلنگ صورتی در عین این‌که ساده و دوست‌داشتنی است، احمق نیست. این نکته مهمی در وجود اوست. البته کمی هم شبیه سندباد هستم.

امروز، روز تولدتان است. چند ساله می‌شوید؟

18.

چرا خودتان را 18 ساله می‌دانید؟

چون به‌‌رغم تمام سختی‌ها و گرفتاری‌ها، دغدغه‌هایم هنوز جنس کودکانه دارند. بچه‌ها سختی‌های زندگی را در حد و اندازه خودشان می‌بینند و سختی‌هایشان با یک فرد 70 ساله تفاوت می‌کند. شعار هم نمی‌دهم. ممکن است عده‌ای بگویند فرضیایی دارد با واقعیت مبارزه می‌کند. نه؛ حقیقت این است که سن آدم بالا می‌رود. ولی تو می‌توانی باوجود همه اتفاقاتی که می‌افتد، احساسات و تعلقات کودکی‌ات را همچنان در خودت حفظ کنی.

ما مخاطبان بیشتر عمو پورنگ را می‌شناسیم و با او آشنا هستیم. اما داریوش فرضیایی حقیقی چه شکلی است؟ چه تعریفی دارد؟

داریوش فرضیایی، شکل پلنگ صورتی است! (می‌خندد)

چرا؟!

چون دائمأ گند می‌زند! (خنده‌اش شدیدتر می‌شود) پلنگ صورتی در عین این‌که ساده و دوست‌داشتنی است، احمق نیست. این نکته مهمی در وجود اوست. البته کمی هم شبیه سندباد هستم. ویژگی ماجراجویی سندباد برایم خیلی جالب است. او ماجراجو بود و دوست داشت چیزهای جدیدی را ببیند. من هم ترکیبی از این دو شخصیت هستم. خرابکاری‌هایم به پلنگ‌صورتی رفته و ماجراجویی‌هایم به سندباد. در نهایت می‌توانم این‌طور بگویم که داریوش فرضیایی کودک بزرگ‌شده‌ای است که هنوز قالب کودکی‌اش را نشکسته و از آن لذت هم می‌برد.

اما به نظرتان در چنین روزهایی که مردم با مشکلات مختلفی به ویژه از لحاظ اقتصادی مواجه هستند، آیا همچنان می‌شود شاد بود؟

خب همه مشکلات، مالی نیست، مشکل عاطفی هم در جامعه هست؛ مشکل روحی، خانوادگی، شخصی. مگر می‌شود کسی مشکل نداشته باشد؟ من در حرف‌هایم به رضایت اشاره کردم و حتی با وجود مشکلاتم سعی می‌کنم ناامید نشوم و رضایتم را حفظ کنم.

من به مردم حق می‌دهم ناامید باشند؛ چون مدام داریم اخبار بد می‌شنویم. اما بچه‌هایمان چه گناهی دارند؟ چرا باید دنیای کودکی را از آنها بگیریم؟ من به عیادت کودکان سرطانی می‌روم؛ آیا معنی‌اش این است که از بیماری آنها رضایت دارم؟ نه. رضایتم از این است که از آن کودک درسی می‌گیرم. او برای لحظه‌ای لبخند به لبش می‌آید و همین به من امید و رضایت می‌دهد. احساس می‌کنم که می‌توانم از بودنم راضی باشم، چون وجودم فایده‌ای دارد.

همه نظراتی را که مردم برایتان می‌نویسند، می‌خوانید؟

بله!

و عمده این نظرات چه سمت و سویی دارد؟ با توجه به طیف مخاطبانی که دارید، عمده نظرات را بچه‌ها می‌گذارند یا بزرگ‌ترها؟ محور کلی حرف‌هایشان چیست؟

قشر نوجوان در میانشان زیاد است؛ ولی مادرها جالب‌ترین واکنش‌ها را دارند. اکثرا می‌گویند خوش به حالت که شاد هستی و ما به حال تو غبطه می‌خوریم. دلم می‌خواهد به این افراد بگویم که این شادی در خانه تو هم هست؛ خودت دنبالش نمی‌گردی. من چه‌کار کنم؟

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید