3 هدفی که اسرائیل در مواجهه ایران دنبال می کند
علی العبدالله در العربی الجدید نوشت: تنش سیاسی و میدانی بین اسرائیل و ایران، نشان دهنده سقف خطری است که رقابت این دو دولت به آن رسیده است. استراتژی اسرائیل در قبال ایران، متکی بر سه عنصر است؛ که عبارتند از:
۱-ممانعت از استقرار ایران در منطقه، با وارد آوردن حملات پی در پی به پایگاههای وابسته به آن
۲-باقی نگه داشتن خطر ایران در صدر توجه منطقهای و بین المللی و حفظ فشارها بر ایران، با هدف زدن یک تیر با دو نشان: یعنی انزوای ایران، نزدیکی اسرائیل به دولتهای حاشیه خلیج فارس و دور کردن پرونده فلسطین از مرکز توجهات.
۳-تلاش برای حفظ حضور آمریکا در منطقه و ادامه تنشها بین ایالات متحده و ایران.
به گزارش بازتاب، در ادامه این مطلب آمده است: در طول سالهای درگیری در سوریه، تمرکز اسرائیل بر هدف گرفتن محمولههای سلاحی بود که برای حزب الله ارسال میشد، تا به این شکل با استقرار نیروهای وابسته به ایران در سوریه مقابله کند. علاوه بر این، حملاتی که اخیرا صهیونیستها به پایگاههای ایرانی در عراق داشته اند، منعکس کننده تمایل آنها برای مقابله با افزایش قدرت نیروهای عراقی وابسته به ایران، در عراق است.
اما با توجه به اینکه این حملات خاک ایران را هدف نمیگیرد و اغلب قربانیها ایرانی نیستند، به نظر نمیرسد تاثیری بر ملت ایران داشته باشد و مسئولان این کشور را مجبور به تغییر سیاستشان کند.
وجود بازوان مسلح وابسته به ایران در منطقه، از یک سو، یک مانع بازدارنده برای آمریکا و اسرائیل، در حمله آنها به خاک این کشور بوده و از سوی دیگر، برگ برندهای برای ایران در جریان مذاکرات است، که اسرائیل و آمریکا را مجبور به اعتراف به نفوذ منطقهای ایران میکند.
در مجموع، تلاش ایران برای ادامه تجهیز حزب الله به موشکهای دقیق، برنامه ریزی برای مانورهای دریایی با روسیه در اقیانوس هند؛ در پاسخ به ائتلاف دریایی که واشنگتن از تشکیل ان صحبت میکند، و در نهایت، شایعه دادن اجازه به زیردریاییهای اتمی روسیه برای استفاده از دو بندر بوشهر و چابهار، به عنوان دو پایگاه اصلی برای مقابله با ایالات متحده، بیانگر تغییر خط مشی ایران در راستای پاسخ به عملیات اسرائیل و فشارهای امریکا و برنامه ریزی برای تحقق اهداف آن است.
اما مساله دردناک آن است که این درگیریها بر سر نفوذ بیشتر، بین اسرائیل و ایران، ایالات متحده و روسیه و ترکیه، در خاک کشورهای عربی در جریان است که دولتمردان این کشورها، خود را دارای حق حاکمیت میدانند؛ بی آنکه واکنش مناسب یا نقشهای برای مقابله با تنشها داشته باشند و تلاشی برای خروج از این حالت بی تعادلی کنند.