یک فایل صوتی از جواد ظریف و هزاران سئوال بی پاسخ؛ سیاست خارجی ایران چگونه تعیین می شود؟ ظریف محبوبتر شد یا منفورتر؟
انتشار فایل صوتی گفتگوی وزیر خارجه و سعید لیلاز، در رسانهها و شبکههای اجتماعی به شدت مورد توجه قرار گرفته است. منتشر شدن این فایل، گفتههای ظریف و واکنشهای در پی آن، بار دیگر سوالاتی را مطرح میکند که باید دید آیا عزمی برای پاسخ دادن به آنها وجود دارد یا نه.
«بازتاب»؛ انتشار فایل صوتی گفتگوی محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه با سعید لیلاز، بار دیگر به بهانهای رو در رویی دو جریان سیاسی کشور تبدیل شده است.
گروهی گفتههای ظریف در خصوص فشارها بر وزارت خارجه و دور زده شدن آن را برجسته میکنند تا اولا همه مشکلات را به گردن آنچه ظریف «میدان» نامید بیندازند و گروه دیگر بخشی از حرفهای او در انتقاد به مسیر یک طرفه «هزینه کردن دیپلماسی به پای میدان»، پررنگ میکنند تا نشانهای تازه برای اثبات اتهاماتی که در تمام این سالها متوجه وزارت خارجه میکردند، پیدا کنند.
در همین مدت کوتاه به هم به مدد شبکههای اجتماعی و خبری و هم به واسطه فضای خاص اجتماعی، این فایل آن قدر شنیده و دیده شده که نیازی به تکرار فرازهایی از آن نیست.
فایل منتشر شده است و بسیاری نتیجهای را که در پی آن بودهاند، گرفتهاند؛ از فضایی که حتی در شرایط معمولی هم امکانات چندانی برای حلوفصل اختلافات یا دستکم روشن شدن اصل موضوع اختلاف از طریق یک گفتگوی منطقی ندارد، نمیتوان انتظار داشت که در آستانه انتخابات انتشار این فایل را به موضوعی برای گفتگو بدل کند.
با این حال میتوان سوالاتی را مطرح کرد که اگرچه نمیتوان پاسخ صریحی به آن داد، شاید نکات قابل توجهی را در خود داشته باشد.
انتشار این فایل چه ارتباط احتمالی با انتخابات پیش رو دارد؟ ظریف در بسیاری از نظرسنجیها -فارغ از میزان علمی بودنشان- از جمله افرادی بوده است که دست کم شرکتکنندگان در نظرسنجی، رویکرد مثبتی به او داشتهاند؛ اگرچه او چندین بار از عدم تمایل به نامزدی در انتخابات گفته، با این حال موافق و مخالف این احتمال را میدهند که او در کسوت یکی از کاندیداها قرار گیرد.
معلوم نیست انتشار این فایل، محبوبیت ظریف را کاهش دهد یا افزایش؛ اما یک نکته روشن است: کمتر از دو ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری فضای سیاسی-اجتماعی به حدی با عدم قطعیت روبهرو است که هر کسی بالقوه رقیب و بالقوه برنده انتخابات محسوب میشود و بنابراین شعار زنده باد و مرده باد و تبلیغ و تخریب هیچ کس، بر زمین نمیماند.
سوال دوم این است که انتشار این فایل چه ارتباطی با مذاکرات وین دارد؟ هنگامی که از زمان شروع مذاکرات احیای برجام، یک جریان سیاسی با بهرهگیری از امکانات صداوسیما در تخریب تیم مذاکرهکننده و کل دستگاه دیپلماسی کشور، از هیچ چیزی فرو گذاری نمیکند، هر کسی حق دارد که فکر کند انتشار این فایل هم در همین راستا و از سوی مخالفان برجام یا مخالفان احیای برجام در این دولت صورت گرفته است. هنگامی که اعضای جامعه به چنین نتیجهای رسیدند، دیگر گفتههای ظریف در فایل، هیچ اهمیتی ندارد و اساسا شنیده نخواهد شد؛ مگر چند نفر در کل جامعه ایران با دیدن گاندو نظرشان تغییر کرده است که با انتشار این فایل تغییر موضع دهند؟
طبق گفتههای ظریف در این فایل، او از ابتدا شرایط کشور را میدانسته و همین امر هم باعث شده تا چند پیشنهاد اول پُست وزارت را نپذیرد. سوال سوم این است که در این دانایی، دیگر جایی برای گلهگزاری و «نگذاشتند» و «از پشت خنجر زدند» باقی میماند؟ آیا ظریف در سال 92 به آنچه اولویت میدان بر دیپلماسی مینامد، آگاه نبوده و پس از تجربه برجام به این درک رسیده است؟ با توجه به اینکه او 42 سال در سمتهای مختلف دیپلماتیک حضور داشته است، احتمالا پاسخ منفی است.
سوال دیگری که گویا هیچ وقت قرار نیست پاسخی از سوی نخبگان به آن داده شود، این است که بالاخره سیاست خارجی ایران چگونه تعیین میشود؟
در همه دنیا، نهادهای متعددی در تعیین سیاست خارجی نقش دارند؛ دیپلماتها، نهادهای امنیتی، نیروهای نظامی، اندیشکدهها و بخشهای اقتصادی دولت، با دغدغهها و رویکردهای خاص و بعضا متعارض در تعیین سیاست خارجی دخیل هستند؛ به همین سبب همیشه شاهد حدی از ناسازگاریها در سیاست خارجی دولتها، در پروندههای مختلف هستیم.
موضع، وجود سازوکارهایی برای تجمیع دیدگاههای بعضا متعارض نهادهای مختلف در نظام سیاسی است که در نهایت سیاست خارجی را تعیین میکند؛ به نظر میرسد در ایران چنین سازوکارهایی شکل نگرفته است.
کافی است به مهمترین پروندههای سیاست خارجی ایران پس انقلاب نگاه کنیم. در مورد اول، هنوز معلوم نیست که مذاکرات صلح با عراق، خیانت بوده است یا خدمت! همچنان برخی «سیاسیون» را به «تمام کردن جنگ» متهم میکنند.
دومین پرونده، برجام هم وضعیت متفاوتی ندارد. برخی آن را بزرگترین دستاورد دیپلماسی میدانند و گروه دیگری آن را ماحصل خیانت مُشتی وا داده!
در این میان، دو چیز وجود دارد؛ جامعهای که هر روز بیشتر به همه چیز تردید میکند و جریانهایی سیاسی که بیربط به این جامعه، به درگیریها خود ادامه میدهند.