گرفتاری کسبه پلاسکو در برزخ وعده های بی عمل
ساختمانها ویران میشوند، آدمها میمیرند اما خاطرات هیچگاه فراموش نمیشوند. ساختماني ۱۷ طبقه در قلب تهران و درست چندقدمي چهارراه استانبول بود؛ ساختماني پرهياهو كه كسبه آن گاهي حتي وقت سرخاراندن نداشتند. اين ساختمان قبل از انقلاب ساخته شد و به پلاسكو معروف بود.
پلاسكو به عنوان یکی از مهمترین مراکز تولید و فروش پوشاک در تهران صبح روز پنجشنبه ۳۰دی 95 دچار آتشسوزی شد و پس از چند ساعت فروریخت اما اين آخرين سكانس ساختمان بزرگ پوشاك تهران نبود. يكسال از داغدارشدن ايران در سوگ آتشنشانان جان بركف و بيكاري و آوارگي 570 كسبه پلاسكو ميگذرد. زماني كه از اهالي اين ساختمان خبر ميگيري و براي ديدن حال و روز آنها به ساختماني در حوالي چهارراه وليعصر سرميزنی، فضاي سوت و كور اين ساختمان غم بزرگي را يادآوري ميكند. غمي كه پس از فرو ريختن پلاسكوي 54 ساله هر روز داغ و داغتر ميشود. حالا اگرچه آتش ساختمان پلاسكو فرونشست و جان باختن برخي هموطنان براي عدهاي فراموش شد اما حالا كسبه و اهالي اين ساختمان، بار سنگين بدهيها و يك زندگي پر از دغدغه را به دوش ميكشند. اکنون بیش از 150کسبه پوشاک کشور، بعد از حادثه پلاسکو مجبور به ترک این صنف شده و حداقل 6 هزار نفر به جمعیت بیکار اضافه شدهاند.
حال و روز اهالي پلاسكو از زبان خودشان
با ورود به مجتمع نور،گويي وارد فضاي تاريك و سوت و كوري ميشوم؛ با وجود فضاي زيادي كه در اين پاساژ وجود دارد اما تنها چراغ برخي مغازهها در آن روشن است.
از دور كه به داخل مغازهها نگاه ميكنم، فروشندهها را در حال استراحت ميبينم که به صندلي خود تكيه دادهاند. وارد يكي از مغازهها شده، از فروشنده احوالش را جويا ميشوم و ميپرسم كه پس از حادثه پلاسكو، وضعيت شما به چه شكل است؟ صحبتهايش را با اين جمله آغاز ميكند:«پس از حادثه 30 دي تمام كسبه پراكنده شدند، برخيها در اين ساختمان مشغول به كار هستند و برخي ديگر در بازار اما اينجا خبری از مشتري نیست؛ به قول معروف پرنده پر نمیزند، طلبكارهايمان وقت و بي وقت به سراغمان ميآيند». از فاصله چند قدمی نگاهی به مغازهها میاندازم و چیزی جز کرختی و بی حوصلگی در میان فروشندگان این پاساژ به چشم نمیخورد.
کمی آن طرفتر دو سه نفر از فروشندگان، کناريكديگر چای میخورند و از کسادی بازار گلهمندند. آقای طالبی یکی از مغازهدارهای قدیمی اين حرفه است. او میگوید: «از همان سال 41 ابتدا کارش را در طبقه دوم شروع کرده، زمانی که تنها 13سال داشته است».
سرمایه از دست رفته
آقای پاشایی دیزجی نيز یکی از فعالان قدیمی حوزه پوشاک است، او در دقايق آخر حادثه پلاسكو از نردبان پايين ميآمدو اشهد خود را ميخواند كه آتشنشانها او را از حادثه دور كردند. او كمي از فضاي يادآوري حادثه فاصله ميگيرد و میگوید:«حدود 22 سال در ساختمان پلاسكو كار توليد پوشاك را انجام ميدادم.
در آنجا حدود 20 نفر به صورت مستقيم در كنار ما امرار معاش ميكردند.
اشتغالزايي داشتيم. پلاسكو تنها ساختماني بود كه 570 نفر مغازه داشت و تمامي آنها توليدكننده و كارآفرين بودند. متاسفانه پس از اين اتفاق، دولت از ما حمايت نكرد.
دولت در ابتدا وعدههاي بسياري براي بازگشت تمام كسبه به چرخه اشتغال داد اما پس از آن، ما را رها كرد. 30 دي كه آتشسوزی شد، برج سوخت و تمام اجناس داخل ساختمان از بین رفت. هرچه داشتيم و نداشتيم به زير آتش و آوار رفت. حدود700 تا 800 ميليون تومان سرمايه ما در آتشسوزي پلاسكو از بين رفت. هر چه چك و سفته داشتيم، سوخت. حالا تمام زندگيام بدهي است و300 تا 400 ميليون به بازار بدهکارم. ما در بازار و در میان کارخانهها اعتبار داشتیم و براساس همان اعتبار کار میکردیم. بعد از اين اتفاق بدبختانه به ما جنس نميفروشند و بازار ديگر به ما اعتماد نميكند. جا و مكاني نداريم، بسیاری از همکاران ما در پلاسکو به دلیل بدهی بالا از این حرفه خارج شدند. اکنون بازار به هيچ عنوان مانند روز اول به ما جنس نميدهد و گاهی جنس بنجل به ما پيشنهاد ميدهند كه كسي آن را نميخرد. براي گرفتن جنس خوب يا پول بايد بدهيم يا چك. از طرفی طلب داريم و طلبکاران میگویند چك را بياور، بعد پولت را ميدهيم. اما تمام چک و سفتهها در آتش سوخت، بنابراین مدرك نداريم و نميتوانيم طلب خود را وصول كنيم. قوه قضاييه نيز از ما حمايت نميكند. اگر دولت به وعده خود عمل کند و 300 ميليون وام را بپردازد، دست ما باز ميشود و حداقل برای فعالیت دوباره انگیزه پیدا میکنیم».
واردات و قاچاق كانتينري، آتشي به جان توليد
پاشايي با اشاره به اينكه حرف زدن جريمه ندارد، مسئولان در حرف زدن آزاد هستند اما هنگام عمل به مشكل برميخورند بايد مرد عمل بود، ميگويد: «دولت وعده وام با سود 9 درصدي را داد اما به عهدخود وفا نكرد، حالا هر بانكي 18درصد سود ميگيرد كه پرداخت اين مقدار سود در توان ما نيست زيرا نه توليد داريم و نه فروش. در ميان بدهكاران ما، آنهايي كه وجدان دارند زنگ ميزنند ميگويند بدهكاريم اما عدهاي از بدهكاران بدهي خود را كتمان ميكنند و ما نيز مدركي نداريم تا پول خود را پس بگيريم. حالا نه تنها حساب ما بلكه زندگيمان نيز به هم ريخته است. گاهي حتي توان امرار معاش روزانه خود را نيز نداريم. البته تمام مردم به اميد زنده هستند؛ اميدواريم كه دولت وعدههايش را عملي كند و دست ما را بگيرد زيرا ما توليدكنندگان و فروشندگان رونق اقتصادي را در كشور ايجاد ميكنيم. متاسفانه در حال حاضر پوشاك چيني وارد ميكنند و كاسبي ما را از هم ميپاشند، از سوي ديگر قاچاق به صورت كانتينر با قيمت اندكي وارد ميشود و آثار آن را در كنار خيابان ميبينيم. در اين ميان حتي كت و شلوار چيني فروخته ميشود و ما به معناي واقعي كلمه ضرر ميكنيم. حالا اين حرفه زليل و تو سري خورده شده است».
كاسبي كساد
او تن صداي خود را كمي بالاتر ميبرد و ادامه ميدهد: «از ابتدا در همين صنعت بودم، از سال 46و47 مشغول اين حرفه شدم اما حالا بعد از 60و اندي سال با اين وضعيت مالي چگونه ميتوانيم مغازهاي را اجاره كنيم و به كار خود ادامه دهيم؟ به پياده روهاي خيابان وليعصر كه نگاه ميكنيم، بساط پوشاك به راه است و آنها از فروش جنسهاي چيني سود ميبرند. آنها مثل ما ماليات و اجاره مغازه نميدهند، ما هر دو را داريم اما فروش نداريم. بايد از مسئولان پرسيد زماني كه كاسبي در اينجا وجود ندارد، چگونه ميتوانيم ماليات بدهيم؟».
چراغهاي خاموش مجتمع نور
اين فروشنده قديمي پوشاك ميگويد: «قرار بود بنياد مستضعفان سه ما ه كرايه اينجا را بدهد كه حالا با مشكل روبهرو شده است. حالا بايد ماهي سهميليون تومان كرايه و متري 16 هزار تومان هزينه شارژ پرداخت كنيم. با اين وضعيت بسياري افراد مغازههاي مجتمع نور را خالي و با اين حرفه خداحافظي ميكنند. با اين وضعيت فروش، آنها ترجيح ميدهند خانهنشيني كنند، شايد ما نيز تا عيد اين مغازهها را خالي كنيم و از اينجا برويم. اينجا سوت و كور بود و زمانيكه ما آمديم، چند چراغ روشن شد». پارسال اينجا هيچكس نبود.140نفر از كسبه در اينجا (مجتمع نور) مستقر شدند كه حالا چند ساعتي كوتاه به مغازه ميآيند و ميروند، همه پراكنده شدند. عدهاي در كنار خيابان بساط ميكنند و برخي نيز به بازار رفتند. به اعتقاد من دولت بايد پيشنهاد دهد تا كسبه پلاسكو دو سال به صورت رايگان در اين مغازهها بمانند. مديريت اينجا صفر است. بايد چند نفر كاسب زبده و توليدكننده مجتمع نور را مديريت كنند. البته آنها با اينكه دستشان خالي است، ميتوانند بازار را بچرخانند زيرا اعتبار دارند. به اين شكل چرخه توليد راه ميافتد». پاشايي معتقد است كه «پلاسكو بايد از نو ساخته شود زيرا مسئولان اين وعده را دادند. كسبه پلاسكو پشتيبان ولايت هستند و براي توليدكشور و رونق اقتصادي خدمت ميكنند. برخي از اين كسبه، دست خيليها را گرفتند اما حالا دستشان خالي مانده است! از دولت ميخواهم حمايت كند. چون اگر پلاسكو نباشد، توليد نيز وجود ندارد. در كنار 570 نفر توليدكننده پلاسكو دهها نفر امرارمعاش ميكنند البته تعداد زيادي نيز به صورت غيرمستقيم و در شهرستانها از اين طريق روزگار ميگذرانند. از دولت تقاضا داريم كه ما را به چرخه اشتغال بازگرداند».
زندگي بر باد رفته
نگراني در چشمان تمام كسبه پلاسكو ساكن در مجتمع نور بهصراحت ديده ميشد. به مغازه ديگري از مجتمع پلاسكو وارد ميشوم، كف مغازه فرش كوچكي پهن شده و فروشنده در حال استراحت است. با ديدن او ديگر كاسبي كساد و راكد را به وضوح با چشمان ميبينم. اوبا ديدن من از جا بلند ميشودو ميگويد: «ما را اينگونه نبينيد، در پلاسكو وقت نداشتيم حتي چند دقيقه روي صندلي بنشينيم اما حالا چند ساعت روي فرش و كف مغازه استراحت ميكنيم زيرا فروشي نداريم؛ كاسبي كساد است. در خواب نيز نميديديم اين بلا بر سرمان آوار شود. اميدواريم وعدهها در حد حرف نباشد و پلاسكو از نو ساخته شود. پس از حادثه پلاسكو تعدادي از مغازهها بيمه داشتند و عدهاي سرمايه خود را بازپس گرفتند اما ما بيمه نبوديم وتمام زندگيمان بر باد رفت».
کسبه پلاسکو زیر آوار سکوت
آقاي حسين قليزاده از كسبه پلاسكو است که پسرش را در حادثه پلاسکو از دست داد. او درباره اوضاع و احوال كاسبي در مجتمع نور ميگويد: «اينجا هيچ خبري نيست. صبح ميآييم و شب ميرويم و همیشه این ساختمان همینقدر سوت و كور است. دولت قول و قرارهايي داده و گفته است پلاسكو بازسازي ميشود و مغازههاي ما را تحويل ميدهد اما اين اتفاق صورت نگرفته و ما هنوز منتظريم. گفته بودند كلنگ آن را به زودی ميزنند اما خبری نیست.
در مورد وام 300 ميليوني هنوز دولت يك ريال نيز به مانداده است. بهروز حسینقلیزاده در پاسخ به اين پرسش كه چگونه كار خود را دوباره استارت زديد، ميگويد: اين اجناس را آشنايان به من دادند تا اينجا بفروشم اما اينجا هيچ فروشي نداريم. كاسبي ما كساد است. هر چه داشتم از بین رفت. زندگي و پسرم را در پلاسكو از دست دادم و يك چوب كبريت نيز نتوانستيم از پلاسكو بيرون بياوريم.
به جز پسرم و مغازهای که در پلاسکو داشتم، حدود 600 ميليون سرمایهام از دست رفت و حدود 400 ميليون بدهکار هستم. اين بدهيها را بايد بپردازیم. برای کمک گرفتن از سازمانها و مسئولان، براي دولت و بنياد مستضعفان نامه نوشتيم. با این حال هنوز اميدواريم و اميدمان به خداست. از صبح تا شب اينجا هستم اما پرنده پر نميزند و مشتري اينجا نميآید، پلاسكو وسط شهرقرار داشت و فروش خوب بود.اکنون 30 درصد از کسبه پلاسکو و شايد نيز كمتر به اينجا آمدهاند. ما تنها ماندهایم و فقط خدا را داریم».
وعدههای بی ثمر
اکنون 365 روز از حادثه تلخ پلاسکو میگذرد اما تقریبا هیچکدام از وعدههای مسئولان نه برای کسبه و نه برای خانوادههای آتشنشانان محقق نشده است. اگرچه از خاموش شدن آتش پلاسکو ماهها میگذرد اما کسبه پلاسکو همچنان در آتش بدهیها و مشکلات عدیده خود میسوزند.
در حال حاضر هیچ خبری از وام 300 میلیونی که قرار بود به کسبه پلاسکو پرداخت شود، نیست؛ این وام قرار بود با سود ناچیزی و در 36 ماه توسط کسبه به سیستم بانکی بازگردد اما پس از سرد شدن آتش پلاسکو، رقم سود این تسهیلات افزایش یافت و هنوز هیچ اقدامی در این خصوص صورت نگرفته است. اين اواخر یکی از مسئولان اعلام کرده که تاکنون تنها یکی از کسبه پلاسکو موفق به دریافت وام شده و به طور کلی هنوز قول و قرارهای دولت عملی نشده است. از سوی دیگر وعدههايی برای ساخت دوباره ساختمان پلاسکو شنیده میشد که در این باره نیز هیچ اقدامی صورت نگرفته است. البته محمد سعيدي كيا، رییس بنیاد مستضعفان انقلاباسلامی روز گذشته در آستانه يك سالگي حادثه پلاسكو، گفت: عملیات اجرای ساخت ساختمان جدید پلاسکو همزمان با دهه فجر انقلاب اسلامی يعني از بهمن امسال در 13 طبقه آغاز میشود.
7300 ساختمان نا ایمن در پایتخت
اکنون به گفته محمود قدیری، معاون پیشگیری سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی، تهران هنوز ساختمانهایی بدتر از پلاسکو دارد! در مورد نحوه بررسی ساختمانهای مشکل دار تهران و اینکه چه تعداد ساختمان پر خطر در تهران شناسایی شدهاند بايد گفت در آتشنشانی، ساختمانهای پر خطر و میانخطر را بر اساس 24 شاخص ارزیابی کردیم که این شاخصها شامل جمعیت،طبقات، بافت جمعیتی به معنای اینکه چه تعداد افراد پیر، بیمار و کودک و یا معلول حضور دارند، راههای خروج و فرار، سیستم اعلام و اطفای حریق و… است که براساس این شاخصها 7300 ساختمان غیر مسکونی نا ایمن در تهران وجود دارد. تعداد ساختمانهای ناایمن تهران بیش از آماری بوده که شناسایی شده است. بنابراین براساس آماری که ما شناسایی کردهایم و قابل رصد بود، 7300 ساختمان نا ایمن داریم که 243 ساختمان در رده بسيار پر خطر قرار میگیرند و تردد مردم در این اماکن بسيار است. حتی میتوانیم بگوییم که ما ساختمانهایی نه شبیه پلاسکو بلکه بدتر از آن را داریم. پاساژ برنا در منطقه 17، ساختمان اروپا، ساختمان آلومینیوم، پاساژ نبوت و بازار مبل شماره یک، از جمله اين ساختمانها هستند که البته بازار مبل، اقداماتی را انجام داد. به گفته مسئولان، بهساختمان پلاسكو از سال 74 نزدیک به 50 اخطاریه در مقاطع مختلف داده شدهاست، جالب اینجاست كه در اخطاریه سال 74 نوشته شده بود اگر در اینجا آتشسوزی اتفاق بيفتد، فاجعه رخ میدهد،در حالي که آن زمان تراکم کم بوده است. در واقع نزدیک به 21 سال قبل این مساله پیشبینی شده بود که اگر اتفاقی بیفتد، فاجعه اسفناکی رخ میدهدو در زمینه دانش ایمنی، دچار خلأهستیم.
آتشی که خاموش نمیشود
بازاري شیک و مدرن با یک حوض زیبا در طبقه زیرزمین و صندلیهایی برای نشستن، جای دلانگیزی بود برای خرید کردن که با بقیه مغازهها و بازارهای سنتی فرق داشت؛ پلاسکو گویا یکی از اولین تجربههای ایرانیها از «مرکز خرید» مدرن به شمار میرفت، در منطقهای که در دهههای 40 و 50 قلب تجارت و دیپلماسی و البته مکانی برای خوشگذرانی و تفریح تهرانیها بود. برج 15 طبقهای که اولین ساختمان با اسکلتفلزی در تهران بود و دومین ساختمان بلندی محسوبميشد که در آن آسانسور وجود داشت، حالا به خاطرهای در میان تهرانیها بدل شده و یک داغ بزرگ و گرفتاری بی پایانی را برای کسبه و خانواده جان باختگان در این ساختمان بر جای گذاشته است.