کوروشی که نمیشناسیم!
«بر قبر کوروش این کلام خود او به خط میخی منقور شده بود: «ای آدمیان، من کوروش فرزند کمبوجیهام، پارسیان را قدرت فرمانروایی دادهام، سرور آسیا شدهام، این مشتی خاک را که گور من است از من دریغ مدارید.»
«چند روز پیش روزنامه «شرق» (دوشنبه هشتم آبان ١٣٩٦، صفحه ١٧) مقالهای با عنوان «حاشیههای روزی به نام کوروش» چاپ کرد که مطالعه آن سبب شد نگارنده این سطور که ٣٠ سال تاریخ اجتماعی ایران را در بخش جامعهشناسی دانشگاه شیراز تدریس میکرده است، مطالبی به اختصار درباره این قهرمان تاریخ ایران و جهان بنویسد. اما در اینجا گفتارمان را با نقلقول از روزنامه «شرق» آغاز میکنیم:
در کلام علامه طباطبایی همان ذوالقرنین ستوده شده در قرآن است و در اینستاگرام حسین اللهکرم، شخصی دروغین و جعلی که هیچ ردی از او در تاریخ نیست. گروهی از او با عنوان پادشاهی قدرتمند و دادگر یاد میکنند و گروهی میگویند در نهایت پادشاهی قدرتمدار و زورگو بوده؛ مانند همه شاهنشاهان دیگر. صحبت از کوروش هخامنش است؛ بنیانگذار و نخستین شاه از سلسله هخامنشیان که به گواه منابع تاریخی بین سالهای ٥٥٩ تا ٥٢٩ پیش از میلاد بر نواحی گستردهای از آسیا و به مرکزیت ایران حکومت میکرد.
منشور حقوق بشر و آرامگاهی ساخته شده از سنگ با معماری خاص پلکانی از اصلیترین یادگاران بازمانده از او در عصر کنونی است. اولی در موزه ملی بریتانیا نگهداری میشود و دومی در پاسارگاد استان فارس واقع شده است؛ جایی که گفته میشود مرکز فرمانروایی امپراتوری شرق تا غرب این پادشاه قدرتمند بوده است.
با آن که هزاران مقاله و کتاب از کوروش کبیر نام برده و از او به نیکی یاد کردهاند، مدتی است در ایران نغمهای مبنی بر این که این شخصیت بزرگ وجود نداشته، نواخته میشود که چنین اقدامی جدل با تاریخ و ستمی نابخشودنی به تاریخ، فرهنگ و گذشته پرافتخار مردم این سرزمین است. اگر واقعا نوازندگان این نغمه زیانآور این قدر از تاریخ چند هزار ساله ایران ناآگاه ماندهاند، جای بسی تأسف است اما اگر دانسته و آگاه از تاریخ این سرزمین، چنین مطالب کذبی را عنوان میکنند، مرتکب ستمی ناروا به تاریخ و فرهنگ مردم ایران شدهاند.
آیا کوروش وجود تاریخی داشته است؟
اکنون این پرسش مطرح است که آیا کوروش وجود داشته یا شخصی افسانهای است؟ در پاسخ به این پرسش، شواهد تاریخی حاکی از آن است که بدون تردید نه تنها چنین شخصیتی وجود داشته است، بلکه منابع تاریخی از او به نیکی و سرافرازی یاد کردهاند. شواهدی که وجود این رادمرد ایرانی را تأیید میکنند، عبارتاند از:
١- آرامگاه و کاخهای پاسارگاد
٢- کتیبههای کوروش در پاسارگاد
٣- الواح یافتشده در بابل (عراق)
٤- نوشته مورخان یونانی مربوط به ٤٠٠ ق.م.
با این حال گذشت زمان باعث شد که ایرانیان به تدریج سلسله پرافتخار هخامنشیان را که بنیانگذار ایران است، از یاد ببرند؛ چنان که در کتابهای تاریخی و حتی شاهنامه فردوسی که در هزار و ٥٠٠ سال گذشته نوشته شدهاند، از سلسله هخامنشیان نام برده نشده است. از آن گذشته، نه تنها هخامنشیان به بوته فراموشی سپرده شده بودند، حتی آثاری که از آنها به جا مانده، با نامهای دیگری معرفی شدهاند. چنان که برای مثال آرامگاه کوروش را با عنوان قبر مادر سلیمان و قدیمیترین ساختمان هخامنشیان در خوزستان (منطقه بختیاریها) را «مسجد سلیمان» و نیز آثار شهر «انشان»، پایتخت اول هخامنشیان (کوروش خود را کوروش انشانی نامیده) را که در نزدیک بیضا قرار داشته، اکنون با عنوان تپه هلیان یا ملیون شناخته میشود. مهمتر از اینها، معروفترین آثار هخامنشیان که یونانیان آن را پرسپولیس (شهر پارسها) مینامیدند، «تخت جمشید» نام گرفته و مقابر سلاطین هخامنشی را هم «نقش رستم» مینامند.
این وضع تا حدود دو قرن پیش ادامه داشت تا این که یک افسر جوان انگلیسی به نام هزی راولینسون که در زمان فتحعلیشاه قاجار مشاور ارتش بود و شاهزاده محمدعلی میرزای دولتشاه، را در اردوکشی همراهی میکرد، توانست از کتیبه داریوش در بیستون نسخهبرداری و سرانجام خط میخی را رمزگشایی و کتیبه را ترجمه کند. این کشف مهم باعث شد که باستانشناسان کتیبهها و الواحی را که در تخت جمشید و جاهای دیگر به دست آمد، ترجمه کنند. به این شکل این کشف مهم باعث شد به گذشته پرافتخار خود پی ببرند. چنان که اکنون اطلاعات وسیعی درباره هخامنشیان و حکومت پرافتخار آنان به دست آمده و مشخص شده است که مقبرهای که در پاسارگاد مقبره مادر سلمیان نامیده شده، همان آرامگاه کوروش کبیر است. پس از رمزگشایی خط فراموششده میخی و ترجمه متون به جا مانده از زمان هخامنشیان و نیز ترجمه کتابهای تاریخی به جا مانده از تاریخنویسان یونانی درباره هخامنشیان زمینه بازسازی تاریخ ایران در این برهه فراموششده فراهم شده؛ به طوری که در ٢٠٠ سال گذشته کتب و مقالات فراوانی به وسیله اروپاییان و ایرانیان درباره سلسله هخامنشی و سلاطین مشهور آن مانند کوروش کبیر، داریوش و… نوشته شده است اما مایه تأسف است که هنوز بعضی از هموطنان از چنین تحولاتی غافل ماندهاند.
سیرت کوروش کبیر
کوروش دوم ملقب به کوروش کبیر مقدر بود بانی بزرگترین و قدرتمندترین امپراتوری جهان شود. ماکس مولو وان فقید در جلد دوم از مجموعه تاریخی کمبریج با عنوان «تاریخ ایران دوره هخامنشیان» ترجمه مرتضی ثاقبفر (انتشارات جامی، ١٣٨٥، صفحه ٢٥٩) درباره کوروش چنین نوشته است:
[کوروش] در سال ٥٩٨ ق.م به عنوان پسر کمبوجیه یکم و ماندانه دختر آستیاک [ایشتوویگو] به دنیا آمد. احتمالا دیرتر از سال ٥٧٨ با کاساندان محبوبترین همسر خود ازدواج کرد که برایش کمبوجیه دوم، پسر و جانشینش را زایید. وقتی این زن درگذشت کوروش فرمان داد تا همه اتباعش به سوگواری بپردازند. برای بار دوم با آمیتیس ازدواج کرد. در سال ٥٥٨ ق.م به تخت نشست؛ مادها را مغلوب و شاه آنها آستیاک را اسیر کرد و پایتخت ماد اکباتان (همدان) را در ٥٥٠ ق.م. به تصرف درآورد؛ تسخیر هرکانیا (گرگان) و پارت در ٥٤٩ ق.م؛ تسخیر بابل و اسارت شاه نبونید در ٥٣٩ ق.م، مرگ در آن سوی جیحون هنگام کشتهشدن کوروش.
کوروش در سال ٥٢٩ ق.م. برای جلوگیری از تهاجمات ماساگاتهای کوچنشین در آسیای میانه در نبرد کشته شد. دیاکنوف شرح جالبی از وضعیت قوم وحشی نوشته است که در اینجا قسمتی از گفتههای او را نقل میکنیم:
آنها در ماورای سیحون سکونت اختیار کرده بودند. در زمان کوروش هم احتمالا در همین نقاط میزیستهاند. بین ماساگاتها تشکیلات قبیلهای و ازدواج گروهی وجود داشته است. طبق اخبار نویسندگان باستانی در میان ماساگاتها امر فرمانروا با زنان بوده است. ماساگاتها مانند دربیکها پیرمردها را به قتل میرساندند. هردوت [٤٤٦ ق.م] زندگانی ماساگاتها را به نحو جالبی توصیف کرده که ارزش دارد در اینجا تماما نقل شود.
«عادت آنها به این قرار است که گر چه هر یک از آنها زن میگیرد، همگی مشترکا از زنان یکدیگر استفاده میکنند. برای عمر انسانی قائل به حدی نیستند و هر کس خیلی پیر میشود تمامی خویشاوندان وی دورش جمع میشوند و او را به قتل میرسانند و او را با حیوانات متعددی که در همان زمان ذبح میکنند، میپزند و دستهجمعی به خوردن آن میپردازند. آنها هیچ چیز نمیکارند و خوراک آنها از دامهای اهلی و ماهی است که به حد وفور از رودخانه [سیحون] تأمین میشود. از شیر نیز استفاده میکنند. از خدایان فقط به خورشید احترام میگذارند و برای او اسب قربانی میکنند.» بنا به روایت هردوت ماساگاتها کوروش و سپاهیان او را با حیله و نیرنگ به داخل سرزمین خویش کشاندند و در همان موقعی که اردوی [اردوگاه؟] ماساگاتها به تصرف کوروش درآمد و ارتش وی از این پیروزی دلشاد بود، تمامی آنها را محاصره کرده مورد هجوم قرار دادند. در این نبرد، کوروش با سپاهیان زیادی که همراه داشت کشته شد. کوروش یکی از بزرگترین و برجستهترین شخصیتهای باستانی بود و در معاصران خود اثرات بسیار عمیقی باقی گذاشت. (تاریخ ایران باستان، انتشارات علمی فرهنگی، ١٣٨٣، صفحههای ٨٧-٨٩.
آوردن جنازه کوروش به پاسارگاد
پییر بریان در کتاب «وحدت سیاسی و تعامل فرهنگی در شاهنشاهی هخامنشی. ترجمه ناهید فروغان، نشر اختران، ١٣٨٦، صفحههای ٢٥٣-٢٥٢، درباره آوردن جسد کوروش به پاسارگاد چنین نوشته است: جانشین موظف بود جسد پدرش (پادشاه متوفی) را تا گور سلطنتی هدایت کند؛ این مراسم دارای اهمیت سیاسی فراوان و از خلال آن استمرار سلسله سلطنتی و حقوق ولیعهد ظاهر میشد. وقتی شاه در خارج از پارس جان میسپرد، معمولا جانشین تعیینشده مکلف بود برای ارسال جسد شاه در معیت ملازمان در ارابهای که به این منظور مهیا شده بود، اقدام لازم را به عمل آورد… . کتیاس مینویسد پس از مرگ کوروش و بازگشت سپاه، کمبوجیه جسد پدر را تحت مراقبت خواجه باگاتس به پارس فرستاد که در آنجا دفن شود.
سیرت کوروش
گزنفون حکیم یونانی در سده ٤٠ قبل از میلاد در کتابی با عنوان «سیرت کوروش» که کتابی داستانی، تاریخی و سیاسی است، شخصیت کوروش را چنین توصیف کرد:
چنان که روایت کردهاند، پدر کوروش کبوجیه (کمبوجیه) پادشاه پارس و او از قوم پرسهاید بود که اصل و نسب خود را به پرسوس (پرسه) میرسانیدهاند. این قول هم مورد قبول است که مندانه (عنبرسیاه) دختر آستیاک پادشاه ماد مادر او بوده است. راجع به خود کوروش بنا بر تصنیفها و روایاتی که هنوز در مشرقزمین متداول و جاری است، میتوان گفت که پروردگار او را علاوه بر خوی نیکو، روی نیکو نیز داده و پول و جانش را به سه ودیعه والا، «نوعدوستی»، «دانایی» و «عز و نیکی» سرشته بود. او در راه ظفر و سرافرازی هیچ مشکل طاقتفرسا را و هیچ خطری را بزرگ نمیپنداشت و چون از چنین امتیازات خداداد جسمانی و روانی برخوردار بود، خاطره و نامش تا امروز در دلهای بیدار مردم روزگار پایدار و باقی است. به راستی او طبق آیین و عادات پارسیان پرورش یافته بود و علاوه بر قواعد و آیین مزبور که مانند سایر جاها ضامن خیر و صلاح عام است، باید خاطرنشان کرد که راه و رسم اصلی این قوم به مراتب برتر از رسوم و قواعدی است که اقوام دیگر دارند. (سیرت کوروش، ترجمه وحید مازندرانی، شرکت سهامی کتابهای جین، ١٣٥٠، صفحههای ٤ – ٥).
پیشنهادها
امید است این شرح مختصر اولا هموطنانی را که به هر دلیل از وجود کوروش کبیر و سلسله هخامنشی بیخبر ماندهاند، آگاه کند. دوم آثار به جا مانده از هخامنشیان میتواند در صورت توجه به این آثار از جمله آرامگاه کوروش و تخت جمشید و بهرهبرداری درست منبع درآمدی عظیم از طریق جلب گردشگران خارجی باشد. سوم، امید نظام آموزشی (دبستان، دبیرستان و دانشگاه) توجه بیشتری به تاریخ و فرهنگ گرانمایه ایران باستان کنند. چهارم امید است وسایل ارتباط جمعی به ویژه صداوسیما برنامههایی در ارتباط با معرفی آثار باستانی و تاریخ ایران باستان تهیه کنند تا هموطنان با تاریخ پرافتخارشان آشنایی پیدا کنند و پنجم پیشنهاد میشود روز کوروش کبیر نه تنها به رسمیت شناخته شود، بلکه به همین مناسبت جشنی برگزار شود. بدون تردید چنین اقداماتی میتواند در افزایش اعتبار بیشتر ایران مؤثر باشد.
آرامگاه کوروش کبیر در پاسارگاد
آریان، مورخ یونانی مینویسد: بر قبر کوروش این کلام خود او به خط میخی منقور شده بود: «ای آدمیان، من کوروش فرزند کمبوجیهام، پارسیان را قدرت فرمانروایی دادهام، سرور آسیا شدهام، این مشتی خاک را که گور من است از من دریغ مدارید.»