کلاردشت؛ در جست و جوی ساخت و ساز قانونی
کوه کوه ساختمان و جنگل جنگل ویلا چیزی است که از کلاردشت باقی مانده. چپاولی که بیامان ادامه دارد.
به گزارش بازتاب به نقل از ایران، حالا برای همه عادی است که از نوک بلندترین تپهها تا دل جنگل ردیف ردیف ساختمان بروید. آنطور که سیاوش برارپور عضو شورای روستای اسپند کلا میگوید: «فقط دی ماه 96 تا امروز در کلاردشت چیزی حدود پانصد ویلا که به صورت غیرقانونی ساخته شده، خدماتی مثل مجوز آب و برق و تلفن و گاز هم گرفتهاند.»
جادهای که مرزن آباد را به کلاردشت میرساند، دیگر آن جاده سابق نیست؛ زمانی نه چندان دور تا نزدیکی کلاردشت منظره یکدست تپهها و دامنههای سرسبز بود و میشد سایه ابرها را روی کوه دنبال کرد. حالا تا چشم کار میکند ساختمان است و میشود حرکت ابرها را روی ساختمانها دید و هر لحظه با حسرت گفت افسوس که دیگر کوه و جنگلی برای خوردن نمانده. اگر هم قطعهای میان ویلاها مانده باشد، میشود دیوارهای بلوک سیمانی کوتاهی را دور تا دورش دید که دامنه کوه را قطعه بندی کرده است تا در آینده دیگر هیچ رنگی از سبزی در کلاردشت پیدا نشود.
هوای خنک کلاردشت در این فصل، پناهگاهی برای مردم خسته از گرماست، هوایی که هم بزرگترین مزیت برای این شهر است و هم دلیل نابودی آن. البته مقصر دانستن هوا در تخریب کلاردشت شاید نوعی شوخی باشد چون مهم ترین مسأله در تخریب و تغییر کاربری اراضی این شهر خوش آب و هوا، ضعف و فساد در مدیریت است. با دکتر کوروش برارپور فعال اجتماعی کلاردشت که سالهاست در زمینه تخریب محیط زیست و واگذاری بیحساب جنگلها و مراتع در این شهر فعال است به روستای «کله نو» میرویم تا از نزدیک تغییر کاربری اراضی را که دقیقاً تا پای جنگل ادامه دارد، ببینیم.
او میگوید: «اوایل دهه 90 بنیاد مسکن با همکاری وزارت جهاد کشاورزی و شورای محل و بخشداری و اداره ثبت اسناد، کل روستاها را نقشهبرداری کرد و دقیق نشان دادند کجا درون بافت است و کجا نیست اما به صورت من درآوردی و بدون کار کارشناسی دقیق. یعنی زمینی که کاربری کشاورزی نداشته، مجوز کشاورزی گرفته یا برعکس که نمونههای آن اینجا زیاد است و شخصاً در جریان موارد متعددی هستم.»
از بالای روستا میشود تپههای اطراف را دید که بیشتر از درخت ویلا روی آن سبز شده. همینطور که در جاده خاکی بالای روستاها ایستادهایم، پیرمردی را به همراه پسر کوچکی میبینیم که درحال قدم زدن هستند. پیش میرویم تا حال و احوالی پرسیده باشیم. سلطانی از قدیمیهای روستاست اما سالهاست که از اینجا رفته. از او میخواهم به منظره روبهرو نگاه کند و بگوید چه تفاوتی با گذشته دارد؟ میخندد و میگوید: «قدیمها اصلاً این شکلی نبود؛ چهارتا خانه آنجا بود، چهارتا خانه هم آنجا. محله ما 100 خانوار بود الآن شده 10هزار. اینجا را که میبینی همهاش زمین کشاورزی بود. آن روزها باران و برف خوبی میآمد اما الآن برای مردم صرف نمیکند. کارگر روزی 70هزار تومان میگیرد چون سراشیبی است و تراکتور نمیتواند اینجا بیاید. من خودم 10 هزار متر زمین دارم ولی نمیشود کشاورزی کرد چون مثل سابق برف و بارانی نمیآید. چند سال پیش که رابطه ما با کشورهای عربی بهتر بود خیلیها از دوبی و شارجه آمدند اینجا زمین خریدند. دیگر هرکسی که زمین مسکونی داشته باشد برایش میصرفد.»
برارپور میگوید: «هدف از تغییر کاربری کشاورزی چیست؟ که من بروم یک مبلغ کلان بدهم تا به ارزش زمینم اضافه کنم؟ مصوبه مجلس در سال 74 میگوید به هیچ وجه تغییر کاربری ممکن نیست. اما شما میتوانی خلاف بسازی و بعد در کمیسیون ماده 100 خلافی بدهی و تمام. چون آقایان میگویند نمیشود خانه را خراب کرد؛ این یعنی فساد.»
در روستای اسپند کلا آرامش و سکوت خاصی حکمفرماست. روستایی با پانصد خانوار که شاید در آینده با روند شتابان ساخت و سازها در ارتفاعات این روستا و روستاهای اطراف، به جمعیتی چندهزاری برسد. سیاوش برارپور عضو شورای محل روستا را در خانه باغ پدریاش ملاقات میکنیم. با موهای جوگندمی روی بالکن نشسته و با لهجه مازندرانی شیرینی سر گفتوگو را درباره زمینهای بالادست روستاها که از بالکن پیداست، باز میکند. او میگوید آن زمینها دیگر خارج از بافت و حریم روستاست و ربطی به شورای محل ندارد: «روستا یک محدوده دارد به نام محدوده عرفی که متأسفانه از حدی که دور میشود تبدیل میشود به حریم شهر و تحت عنوان حریم شهری عوارض و منافعش را هم را شهرداری میگیرد اما چون حریم شهر گسترده است، شهرداری نمیتواند خیلی نظارت داشته باشد و این منجر به ساخت و ساز غیرمجاز میشود.»
او تعریف میکند که بسیاری از این زمینهای خارج از بافت و حریم عرفی روستاها از گذشته تغییر کاربری دادهاند: «یک عده تحت عنوان کمیسیون ماده 100 جریمه شدند و عوارضش را به شهرداری دادند و حالا هم که خدماتی مثل آب و برق و گاز هم گرفتهاند.»
فرهاد کریمیان رئیس شورای شهرستان کلاردشت در گفتوگو با ما از ابتلای ماجرای تغییرکاربریها و ازدیاد ویلا در دشت و کوه میگوید: «متأسفانه در کلاردشت به علت اینکه دشت است بیشتر این مسأله دیده میشود.» او انگشت اتهام را به سمت مدیران قبلی میگیرد و میگوید: «متأسفانه مدیران پیشین به جای پایدار کردن درآمد ساکنان و فراهم کردن زیرساختهای لازم برای گردشگری کلاردشت، فقط به فکر فروش تراکم و صدور مجوز بودند تا از این راه کسب درآمد کنند. مدیران قبلی با سیاستهای غلط، مردم را تشویق به فروش زمین کردند و بهجای اینکه هتل و اقامتگاه بومگردی بسازند، تنها به فکر فروش بودند. اما حالا نگاه مدیران در شورا و شهرداری بهسمت خدماتدهی است تا مردم این شهرستان فکر نکنند تنها راه کسب درآمد فروش زمین و پیمانکاری ساختمان است. در همین زمینه ما درحال احداث شهربازی هستیم و میخواهیم نمایشگاه فروش گل و گیاه راه بیندازیم. ما باید به فکر کارهای درآمدزا برای مردم باشیم و نمیشود از شهرداری که تنها سالی 10 میلیارد بودجه دارد انتظار داشت به فکر نجات کلاردشت باشد؛ 10 میلیاردی که 7 میلیارد آن صرف هزینههای جاری شهرداری میشود.» او معتقد است مهمترین محصول کشاورزی کلاردشت از گذشته گندم و جو بوده و نمیشود دنبال کشتهای پرسودی مانند برنج و پرتقال بود. به همین علت کشاورزی توجیه اقتصادی برای مردم ندارد.
کریمیان معتقد است با توجه به اینکه کلاردشت ظرفیتهای گردشگری ویژهای دارد باید همه ارگانها و سازمانها بخصوص دولت وارد شوند و بودجه مناسب را در اختیار این شهرستان قرار دهند: «متأسفانه یکی از مشکلاتی که کلاردشت دارد نبود مدیریتی یکپارچه است و با توجه به اینکه اینجا منطقه گردشگری است چه خوب است که متولی واحد داشته باشد.» اما نکته مهمی که کریمیان در انتهای صحبت به آن اشاره میکند واگذاری اراضی ملی به سازمانهای دولتی و شبه دولتی است که یکی از مهمترین دلایل تغییر کاربری در کلاردشت است: «بهعنوان مثال 150هکتار از اراضی ملی کلاردشت که برای احداث آزادراه واگذار شده بود، بهصورت تدریجی تغییر کاربری داد و تبدیل به ساختمان و ویلا شد یا اراضیای که به مرکز تحقیقات شیلات کشور واگذار شد… متأسفانه از این نمونهها در کلاردشت کم نیست و همه اسنادش هم موجود است.»
شهروندان و مسئولان کلاردشت بهطور ضمنی از باندهایی حرف میزنند که میتوانند براحتی قانون و نهادهای ذیربط را دور بزنند یا حتی بالاتر از آن، زمین مرغوبی را برای ویلاسازی با هر روش ممکن از چنگ صاحب بخت برگشته درآورند. من برای تهیه این گزارش حتی سراغ کسی رفتم که خانه و املاکش درست شب گذشته به آتش کشیده شده بود و نعش گاوی هنوز پشت سر او میسوخت. اما چون به حقیقت ماجرا پی نبردم و نتوانستم موارد متعددی را پیدا کنم، به همین اندازه قناعت میکنم که این ادعا را از خیلیها در کلاردشت شنیدم.