کاش امثال علی مطهری ادبیات اقتصاد را میفهمیدند
امثال علی مطهری اگر به جای سیاستزدگی و لجبازی، اندکی هم از کارشناسان اقتصادی میشنیدند و یاد میگرفتند، مجبور نمیشدند در اوهام و توهمات بنشینند.
روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
روزنامه وطن امروز در یادداشتی نوشت: علی مطهری، در اظهارنظری مقصر وضعیت کنونی ریال را سپاه پاسداران به جرم موشکپراکنی به سمت داعش و سایر دلواپسان و منتقدان برجام معرفی کرده است. این نماینده محترم مردم که در فراکسیونی متشکل از میوههای درخت «تَکرار» حضور دارند با عملکرد خود در جریان نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی اخیر، معنای جدیدی به مفهوم وکیلالدوله در ایران امروز بخشیده است.
اقتصاددانان ایران با همه تمایزاتی که دارند، در زمینه جهش نرخ ارز بر این مسئله اتفاقنظر دارند که محرک اصلی این وضعیت حجم بسیار بزرگ نقدینگی در کشور است. عدهای از سیاسیون در کشور هم همین نظر را پذیرفتهاند اما عده دیگری که در رأس آنها اعضای «فراکسیون امید»، بخش بزرگی از «اصلاحطلبان» و «حامیان و اعضای دولت محترم تدبیر و امید» قرار دارند، کماکان به قرائتهای مختلف در حال تکرار همان چیزی هستند که جناب علی مطهری بیان داشته است.
یک تصور غلط و یک فراواقعیت در افکار عمومی با تبلیغات انتخاباتی دولت تدبیر و امید در اذهان عدهای از مردم شکل گرفته بود که مشکل اساسی کشور ما بعضی رویکردهای سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی است که در سطح بینالمللی غیرقابل قبول و تنشزا هستند. برنامهای که با برجام به حد اعلای خود رسید و لااقل مهمترین چالش قدرتهای خارجی با ایران را به واسطه انهدام تقریبا کامل برنامه هستهای ایران از میان برداشت اما حاصل همان تقریبا هیچی بود که رئیسسابق بانک مرکزی به آن اعتراف کرد.
علی مطهری، هنوز متوجه نشده آنچه در ایام انتخابات دورههای یازدهم و دوازدهم ریاستجمهوری به خورد افکار عمومی داده شد، یکسری ادعاهای پوچ و بیاساس بیش نبوده است. جناب ایشان تمام این تبلیغات را کماکان باور دارند و نمیخواهند بپذیرند مشکل کنونی، ناکارآمدی و ضعف بنیادین امثال ایشان است؛ ضعفی که بهترین بینه آن مقاومت شدید ایشان به فهمیدن واقعیت مسائل کشور است.
کسی که غول یکهزار و ۶۰۰ هزار میلیارد تومانی نقدینگی را که ۷۰ درصد آن در ۵ سال اخیر و به واسطه سیاستهای انقباض مالی دولت تدبیر و امید و سیاست سالمسازی نقدینگی تیم اقتصادی دولت شکل گرفته است، در جریان تنش ارزی اخیر که کماکان در جریان است بیاثر میداند، بیش از آنکه ناآگاه باشد، ناتوان است؛ ناتوان از ایجاد یک تصویر کلی و صحیح از آنچه در کشور در حال روی دادن است.
ناتوانی در فهم مسئله، در کنار فلج مغزی که به ایجاد توهمات کودکانه و بسیار سست و بیپایه درباره دلایل استمرار و تقویت فشار آمریکا بر ایران پس از برجام منجر شده است، این بزرگواران را به تولید شطحیات واداشته است. متهم کردن سپاه و نیروهای مسلح کشور و مقصر دانستن آنها در سرکوب داعش و استفاده از موشک برای انهدام مواضع آن فقط و فقط از فلج مغزان متوهم برمیآید.