کاسبی «حامد بهداد» با اسم فردین و بهروز وثوقی
بازیگری سینما یک مفهوم است و فقط قدرت بیان و استفاده از زبان بدن و اینها نیست، اصلا شاید بازیگری در زمانه فعلی بیشتر از این که تکنیک یا احساس بخواهد، زمان سنجی میخواهد. تصور کنید شما بازیگری هستید که طی چند وقت اخیر کمتر در مرکز توجه بوده اید!
نمونههای تازه تری از جنس کار شما به بازارعرضه شده که مخاطب بیشتر میپسندد، خب چه میکنید؟ در این سینمای رانتی رابطه ای، چه میتوانید بکنید؟ بله، درست است باید رسانهای شوید، و حامد بهداد رسانهای شده است او استعداد این جنس شهرت آفرینی را هم دارد.
چند سال پیش خیلی قبلتر از این که بهداد یک نیمچه برندی از عصیان و تشویش برای خودش بسازد مهمان یک برنامه سینمایی در شبکه سه شده بود، و مجری برنامه از آن سوالاتی پرسید که عشق را به عرفان متصل میکرد، بهداد با صورتی که عضلاتش جمع شد و با لحنی بریده و اگزجره فرم نشستنی بدیع! از گیاه عَشَقه گفت و تمام و حرف هایش تشدید داشت. او همان جا نشان داد که بلد است چگونه متفاوت بنماید و ازاصول بازیگری حداقل زمان سنجی اش را دارد. حالا همان بهداد در زمانهای که مردم به شدت دوران گذشته زررق پیچیده اند، حسرتش را میخورند، ابزاری میکند که ژست تفاوت و جوانمردی بگیرد، گیریم که روی هوشنگ گلمکانی به عزت الله انتظامی لقب آقای بازیگر داده بوده، چه ایرادی دارد؟
عرصه ژورنالیسم پر از این عناوین است؟ مگر مثلا سلطان بودن علی پروین نافی سلطنت دیگران است؟ لقبی برای انتظامی ساخته شده و به مدد حضور درخشان او در سینما روی کاراکتر هم نشسته، آیا آقای بازیگر بودن او میتواند نشانگر یک وجود بی نقص باشد؟ قطعا نه! این که انتظامی در زمانه ممنوع الکاری وثوقی و فردین جولان میداده و یا به وضعیت آنها توجهی نکرده و کرده، چه ارتباطی به این موضوع دارد؟ مگر همین حامد بهداد که با «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» بهمن قبادی شهرتی به هم نزد؟ باید تا ابد تاوان مواضع قبادی را بدهد؟ میدهد؟ طبیعتا نه!
کاش وثوقی و فردین هم حیات هنری بیشتری در این سرزمین داشتند و این آرزوی قشنگی است، اما در چنین جایگاهی این آرزو برای بهداد وجاهت نمیآورد، چون او از اسمهایی استفاده میکند که دیگر کم خطر هستند یکی فوت کرده و اصلا مربوط به سینمایی مردمی است و الان بیش از ۱۵ سال است که جایگاهش به رسمیت شناخته شده (پس از گذر از آن تندروی ابتدای انقلاب) و دیگری هم حضور کم آزاری در آن طرف آبها دارد و حالا روی جلد مجلاتی نظیر «فیلم» هم تصویرش تحمل میشود. اما بهداد به گونهای موضع میگیرد که انگار جسورانه در پی فتح بابی است، این موضع درباره این آدمها بیست سال پیش هزینه داشت و الان نه، اتفاقا الان هنری مثل رقص را رسمیت دادند هزینه دارد، این که یک رقاص را هنرمند بنامیم نزدیک به مرزهای فکری و تردیدهای جامعه است. اگر بنا به آوانگاریسم و پیشرو بودن است باید مرزهای جدیدی را در ذهن جامعه باز کرد همان که هنرمندی دیگر آماج حملات شد و این کار را کرد.
مخلص کلام این که کاش حامد بهداد به روزهای اوجش برگردد و از این شمایلی که تهیه کنندهها برایش دیکته کرده اند دست بردارد، هنوز بازی کوتاه او در «بوتیک» را به یاد داریم، کم حرف و متفاوت!