کارگردان «پاستاریونی»: خانوادهها با سینما قهرند!
سهیل موفق کارگردان «پاستاریونی» می گوید: آخر مگر خانوادهها ساعت ۱۲ شب میروند برای تماشای فیلم؟ اسم این میشود کملطفی و بیمحبتی. به نظر من اصلا نمیخواهند خانوادهها به سینما بیایند. به گمانم این ژانر کودک- خانواده را نمیخواهند. من برای ادای دین به ژانر کودک وارد این حوزه شدم.
این روزها اگرچه پاستاریونی به فروش 2میلیاردی خودش نزدیک میشود اما در رقابت با فیلمهای پولدار و پرسلبریتی حال خوشی ندارد و در وضعیت اکران نابرابری قرار گرفته است. با «سهیل موفق» کارگردان این اثر به گفتوگو نشستیم و از احوال پاستاریونی و حواشی آن پرسیدیم.
تجربه شما از کار کردن با بازیگران نوجوان در این فیلم چگونه بود؟
من از سال ۱۳۷۲و از ۱۳سالگی با بازیگری در ژانر کودک کارم را شروع کردم. یعنی در تمام موقعیتهایی که کودکان و نوجوانان چه جلوی دوربین و چه پشت دوربین و پشت صحنه قرار میگیرند از کودکی درگیرش بودم. به خاطر همین هم میگویم سادهترین قسمت فیلم برای من کار کردن با بچهها و بازی گرفتن از آنهاست.
در این فیلم ابتدا ما یک فراخوان دادیم، چرا که بازیگر کودکی میخواستیم که بتواند با لهجه اصفهانی صحبت کند. ویدئوهای زیادی برای ما آمد ولی مشکلی که داشت این بود که در همه این فیلمها بچهها 50 درصد اصفهانی حرف میزدند و بقیه لهجهشان تهرانی محسوب میشد. محمد شاکری در همان فراخوانی که ما داده بودیم به ما معرفی شد.
با محمد شاکری توسط مشاور لهجه، آقای نوید بانی کار را آغاز کردیم. من به نوید 2 ماه قبل از فیلمبرداری گفتم تو با محمد فقط لهجه اصفهانی تمرین کن. یک ماه بعد از او تست گرفتیم و دیدیم هنرمندانه دارد اصطلاحاتی را که در طول روز استفاده میشود بدون اشتباه بیان میکند.
الان شما روی پرده با یکسری رقبا طرف هستید که در واقع دستگاه کپیکاری هستند و کلیشههای داستانی خاصی دارند که مدام از روی هم کپی کرده و فیلم میسازند؛ کمدیهایی که شما هم با آنها مواجه بودید و همهشان حداقل دو، سه برابر الان پاستاریونی میفروشند. با اینها میخواهید چکارکنید؟
ما در این مساله مقصر داریم. مقصرش اول خود ما هستیم و بعد از ما مخاطبان در این ماجرا مقصر هستند! ما فیلمی به نام پاستاریونی ساختیم که به گواه تمام طیفهای جامعه فیلمی دوستداشتنی است. چه در کامنتهای اینستاگرام یا سایتهای تخصصی سینما خطاب به من راجع به فیلم حرف میزنند. میگویند چقدر خوب میشود که فیلم بعدیتان را هم همینگونه بسازید اما مساله اصلی خود همین مردمند.
اگر مردم واقعا دوست دارند فیلم شریف و سالم ببینند و لحظات خوبی داشته باشند باید از آن حمایت کنند. فقط فیلم شریف سالم بیبخار نه! فیلم بیبخار یعنی فیلمی که حرفی برای گفتن نداشته باشد و چیزی به مخاطبش ارائه ندهد ولی سالم باشد. آن را هم نمیروند ببینند ولی اگر فیلمی پیدا کردند که همه اینها را با هم داشت، این فرهنگ باید جا بیفتد که مردم حاضر باشند برای دیدن چنین فیلمهایی به سینما بیایند.
البته این حد از استقبال هم در حالتی است که به ما سانسهای بسیار بدی داده شده است. ساعت یک بعدازظهر یا ساعت 12-11 شب. این وسط هم پر است از فیلمهای دیگر که روی گیشه هستند. آخر مگر خانوادهها ساعت ۱۲ شب میروند برای تماشای فیلم؟ اسم این میشود کملطفی و بیمحبتی. به نظر من اصلا نمیخواهند خانوادهها به سینما بیایند.
به گمانم این ژانر کودک- خانواده را نمیخواهند. من برای ادای دین به ژانر کودک وارد این حوزه شدم. فیلم سینمایی شکلاتی را ساختم که به خاطر حضور شگفتانگیزش در جشنوارههای بینالمللی، توجه خیلیها را جلب کرد. بهرغم اکران نامناسبش به خاطر استقبالی که از فیلم شد و بازخوردی که مخاطبان از راههای گوناگون از جمله فضای مجازی به من رساندند، باعث شد یک بار دیگر در این ژانر فیلم بسازم.
با همان استانداردی که یک خانواده بتواند بدون شوخیهای بد و بدون رد شدن از خطوط قرمز خانواده به تماشای آن بنشیند. ولی متاسفانه میبینم باز مردم برای تماشای فیلمهایی پول میدهند که وقتی من در خروجی سالنها از آنها میپرسم آیا فلان فیلم را دیدید؟ میگویند: «بله! اما نروی ببینی! پولمان را دور ریختیم». یا مثلا به چند تا از سینماها که سر زدم، آمده بودند برای پس گرفتن پول خود؛ بعد صاحب سینما میگفت به من ربطی ندارد، تحقیق میکردید.
خب! چه کار باید کرد؟
فکر میکنم هنوز برای ما سینمای کودک تبدیل به یک بحران نشده است. شاید اصلا بودن یا نبودن این ژانر برای هیچ کس فرقی ندارد. تکلیف ما هم مشخص است؛ صداوسیما حمایت نمیکند، مجلس حمایت نمیکند، دولت حمایت نمیکند؛ ما ابتدا به خدا پناه میبریم و بعد به مردم شریفمان.
حتی مسؤولان به خودشان زحمت نمیدهند همراه خانوادههایشان به دیدن فیلمی بروند که مورد تایید نظام فرهنگی خودشان است و ۲ جایزه مهم را از دست شخص وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته است و یکی از مهمترین پیامهایش ایجاد خودباوری و امید به آینده است. این باعث میشود تمام هزینههایی که من در دوران جوانیام پای سینمای کودک ریختهام نادیده بماند.
نکته دیگر بحث تبلیغات است. به نظرم تبلیغات فیلم شما هم به نحوی نبود که مخاطبان از آن اطلاع پیدا کنند و بدون شک همین موضوع هم بر کاهش فروش فیلم شما تاثیر گذاشته است.