چگونگی توجیه آدم کشی در سیاست خارجی امریکا؛پاسخ با خانم آلبرایت
بر اساس دکترین آلبرایت می توان غرور و لجبازی واشنگتن و شکست سیاست خارجی این کشور در دو دهه گذشته را به خوبی شرح داد.
سایت تحلیلی نشنال اینترست با انتشار مقالهای با عنوان «درک شکست سیاست خارجی ایالات متحده امریکا: دکترین آلبرایت» سیاست خارجی واشنگتن را در دو دهه گذشته به خوبی شرح میدهد.
متن کامل مقاله در ادامه آمده است.
سیاست خارجی امریکا متکبر و کشنده به نظر میرسد. از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تاکنون ایالات متحده امریکا از لحاظ نظامی بسیار فعال بوده زیرا به بهانه مبارزه با تروریسم به دو کشور حمله نظامی کرده، چندین مکان دیگر را بمباران و نیروهای عملیات ویژه را در چند کشور مستقر نموده وعلیه بسیاری از کشورها تحریم اعمال نموده است. این در حالی است تهدید خشونت و تروریسم نیز مانند غده سرطانی رشد نموده است.
سه دولت (بوش، اوباما و ترامپ) به طور پیوسته و عمیق ایالات متحده امریکا را در خاورمیانه به دام اندخته اند. جنگ با ایران به نظر میرسد بسیار ترسناک باشد. متحدان ثروتمند هر چه بیشتر وابسته به آمریکا هستند. روسیه به طور فعال با ایالات متحده امریکا و اروپا دشمنی می ورزد. واشنگتن و پکن به نظر میرسد در یک دوره برخورد فراتر از برخورد تجاری قرار دارند.
با این حال به نظر میرسد دولت فعلی متقاعد شده است که انجام بیشتر این اعمال نتایج بسیار متفاوتی خواهد داشت و این بهترین تعریف دیوانگی است. باوجود سخنان گاه گمراه کننده و فریبنده، رئیس جمهور ترامپ نیز سیاستهای دولتهای پیشین را ادامه میدهد از جمله نیروهای امریکا هنوز در افغانستان و سوریه مستقر هستند، نیروهای نظامی امریکا در اروپا بیشتر شده و واشنگتن تحریمهای اقتصادی را در مورد کوبا، ایران، کره شمالی و روسیه تشدید نموده و حتی کشورهای دیگری همچون ونزوئلا را مجازات کرده است.
مشکل در کاستیهای سیستماتیک در یک تیم سیاسی غیر رسمی است. در سال ۱۹۹۸، آلبرایت، وزیر امور خارجه، اعلام کرد: اگر ما مجبور به استفاده از زور هستیم، به این دلیل است که ما آمریکا هستیم: وجود ملت ما برای جهان ضروری است. ما در قله ایستادهایم و بهتر از سایر کشورها آینده را میبینیم. ما خطری که همه کشورها را تهدید میکند بهتر از بقیه میبینیم.
مقامات ایالات متحده به ندرت برای رویدادهایی که در هفته یا ماه آینده اتفاق میافتد آماده میشوند. شاید بدترین شکست سیاست خارجی ایالات متحده نادیده گرفتن تاثیرات اجتناب ناپذیر مداخله خارجی باشد. امریکاییها هرگز بمب گذاری، حمله، ترور و دخالت در امور داخلی خود توسط دیگر کشورها یا سازمانها را نمیپذیرند.
با این حال واشنگتن تمام این اقدامات را علیه دیگر کشورها انجام داده است. بی توجهی به آسیب این اقدامات باعث شده تروریسم علیه ایالات متحده امریکا رشد چشمگیری داشته باشد. تروریسم تبدیل به سلاح انتخابی مردم ضعیف علیه مداخله دولتهای صنعتی جهان شده است.
پرونده ایالات متحده امریکا بعد از ۱۱ سپتامبر منفی بوده است. به جای به حداقل رساندن خصومت نسبت به آمریکا، واشنگتن سیاستی را انتخاب کرده که باعث ایجاد جنگهای جدید، کشتار غیر نظامیان بی گناه و نابودی جوامع شده است و این مصایب باعث ایجاد دشمنان، تشدید افراط گرایی و گسترش تروریسم میشود.
بر اساس فرضیه آلبرایت سیاستمداران امریکایی انتخاب شده بودند تصمیمات مرگ و زندگی را برای کل سیاره زمین اتخاذ کنند. هنگامی که از وی برای توجیه سیاستش مبنی بر تحریم عراق و کشته شدن نیم میلیون نوزاد سوال شد وی پاسخ داد: من فکر میکنم این یک انتخاب بسیار سخت است اما ارزش آن را دارد.
در هر کشور عادی چنین ادعایی حیرت انگیز خواهد بود: چند نفر در پایتخت نشسته باشند و تصمیم بگیرند چه کسانی باید بمیرند و چه کسانی باید زندگی کنند. کسانی که قیمت این اقدامات را پرداخت میکنند در تصمیم گیری هیچ نقشی نداشته و هیچ راهی برای متقاعد کردن مجرمان ندارند.
طیف گستردهای از مداخلات آمریکا، اعمال تحریمهای اقتصادی، بمباران، تهاجم و اشغال کشورهای دیگر، تایید رژیمهای استبدادی، حمایت از کشورهایی که وطن ملتهای دیگر را اشغال نموده و به مردم آنها ستم میکنند و نمایش ریاکاری ظاهری دلیل اینکه چرا کشورهای دیگر اغلب از امریکا و مردمش نفرت دارند و چرا آنها فکر میکنند مردم امریکا از آنها متنفر هستند را شرح میدهد.
اعضای تیم غیر رسمی سیاست خارجی امریکا به نظرات مردم امریکا توجه کمی دارند و تودههای نادان باید کاری را انجام دهند که آنها میگویند. از نظر آلبرایت، جنگ فقط یک ابزار سیاست خارجی است. یک نفر میتواند یادداشتی دیپلماتیک را بنویسد، تحریمهای اقتصادی تحمیل کند یا فرمان جنگ را صادر کند. پیوستن به ارتش ایالات متحده امریکا به معنای قرار دادن زندگی خود در اختیار آلبرایت و همکارانش است.
آنها منعکس کننده یک نگرش خطرناک برای آمریکاییها و خارجیها هستند. متاسفانه جادوگران سیاست خارجی ایالات متحده امریکا نشان میدهند که این ذهنیت به هیچیک از افراد محدود نمیشود.
در نهایت باید گفت که هر رئیس جمهوری که به طور جدی به دنبال سیاست جدید در سیاست خارجی است باید از این گروه فاصله بگیرد گرچه این امر دشوار است.