چگونه حرام‌ها حلال شد؟!

    کد خبر :185901

محرمات در عربستان سه نوع‌اند: اجتماعی، فناورانه و سیاسی. از دهه هشتاد قرن گذشته، حدت و شدت آن دسته از فتوا‌هایی که همه چیز‌های جدید را حرام اعلام می‌کرد، بیشتر شد. اما امروزه این فتوا‌ها بیش از تحریم به حلال‌سازی متمایل است.

از یک قرن پیش، جامعه شبه‌جزیره عربستان و به تبع آن همه جغرافیای سلفی در یک حصار دینی بسته زندگی می‌کرد. داستان‌های زیادی درباره رنج افراد از فتوا‌های شیوخ وهابی تندرو روایت می‌شود. در یک مرحله‌ای در گذشته هنرها، فناوری‌های جدید، انتقاد از هیئت حاکمه و بسیاری دیگر از نظریه‌های علمی حرام بود. بعضی از این محرمات تاکنون حرام باقی مانده است.

حضور روحانیون در مراسم بیعت

به گزارش بازتاب به نقل از المیادین؛ محرمات در عربستان سه نوع‌اند: اجتماعی، فناورانه و سیاسی. از دهه هشتاد قرن گذشته، حدت و شدت آن دسته از فتوا‌هایی که همه چیز‌های جدید را حرام اعلام می‌کرد، بیشتر شد. اما امروزه این فتوا‌ها بیش از تحریم به حلال‌سازی متمایل است. در آغاز دهه هشتاد، با ظهور “جریان بیداری” فتوا‌های تندرو رایج شد. میلیون‌ها جزوه سخنرانی و کتاب از این جریان به فروش رفت و این امر نشانه‌ای از وجود یک جریان عمومی بود که در این مسیر قرار داده شد.


مفتی عربستان در مراسم بیعت با محمد بن‌سلمان به عنوان ولیعهد

از زمان تاسیس دولت اول سعودی در سال ۱۷۴۴ یک اتحاد بین دو شخصیت مهم آغاز شد: محمد بن سعود، بنیانگذار هیئت حاکمه و محمد بن عبدالوهاب، مؤسس مذهب وهابی. رابطه بین این دو شخصیت، مسیر تاریخی کشور عربستان را ترسیم کرد.

از همان آغاز، تمایل چموشی برای بستن تمام روزنه‌های جامعه وجود داشت. تا این جامعه از واقعیتی که در آن زندگی می‌کرد، جدا شود. جسدش در زمان حاضر و روحش در تاریخ سیر کند. تمام مسائل مهم زندگی معاصر حرام اعلام شد. تلویزیون، تلویزیون دارای دوربین، گردشگری، بیرون رفتن به قصد تفریح، نزدیک شدن به زن، رانندگی زنان، پخش ماهواره‌ای را حرام اعلام کردند. حتی (اهدای) گل سرخ هم حرام اعلام شد. زیرا این امر شبیه رفتار “کفار” بود. داستان و قصیده حرام شد، زیرا فاسد است، اینترنت حرام اعلام شد، زیرا به فساد منجر می‌شود.


مفتی عربستان: تظاهرات علیه دولت “زشت”و”حرام” است

این جنبه از مسائل با زندگی عامه مردم مرتبط بود. جنبه‌ای که بازتاب‌دهنده تصورات ساده‌ای است که از یک طرف دارای دیدگاه متعصبی درباره جهان و واقعیت است و از طرف دیگر واقعیت ویژه‌اش را به سادگی تجربه بسته و محدود بودن، محول می‌کرد. از این مرحله در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ عبور شد. پس از آن بود که دیگر فناوری حرام نبود و هنر‌ها مجال بروز یافتند. اما از دهه پیش، بازگشت تندروی دینی، همه مسائل را به حالت اول بازگرداند.

تندروی دینی که شیوخ وهابی آن را اعمال کردند، لاجرم به چند انفجار پی در پی منجر شد که از سال ۱۹۷۹ هنگام شورش جهیمان العتیبی علیه آل سعود، آغاز شد. این شورش فرصتی برای حرام کردن تظاهرات و تحمیل یک دیدگاه بشدت افراطگرایانه بر جامعه بود. این دیدگاه متکی بر یک قاعده فقهی بود که از آن برای محاصره زندگی مردم سوءاستفاده شد. بر اساس این قاعده “دفع مفاسد بر جلب منافع مقدم‌تر است.”

در مقایسه با آنچه که در چهار دهه گذشته اتفاق افتاد، جامعه شبه‌جزیره، به نوعی توازن دینی را تجربه می‌کرد. این سبک زندگی در مناطق جنوب، حجاز و شرق عربستان ادامه پیدا کرد. زیرا این مناطق به دلیل موقعیت جغرافیایی با دیگر کشور‌ها که غالبا مذاهب مختلفی دارند، تبادل اجتماعی داشتند.

ظهور العتیبی صرفا نتیجه یک تفکر دینی تندرو نبود بلکه بازتابی از رفتار سیاسی عربستان بود. چهار سال قبل از العتیبی، در سپتامبر ۱۹۶۵ شاهزاده خالد بن مساعد، ملک فیصل را در انتقام از کشته شدن برادرش، ترور کرد. برادر این شاهزاده در اعتراض به پخش فیلم و آهنگ از تلویزیون عربستان در حین حمله به ساختمان صداوسیما کشته شده بود.

راه حل دولت این بود که محدودیت‌هایی تحمیل کند که گویی منتظر توجیه آن‌ها بود. هیئت امر به معروف قدرت زیادی کسب کرد و هنگام اوقات نماز، مغازه‌ها را می‌بست و رفتار مردم را کنترل می‌کرد.


مقامات سعودی در حال خواندن نماز عید فطر

شاید عبارت “دین بدون فرهنگ” که اولیوییه روا، پژوهشگر فرانسوی در کتاب “جهل مقدس” آورده، بهترین توصیف ماهیت “جریان بیداری” باشد که در طول چهار دهه گذشته در عربستان سیطره ایدئولوژیک داشت. البته این توصیف، تحولات کنونی عربستان را به عنوان واکنش‌های طبیعی به آن جریانِ متفاوت با دستگاه رسمی دینی، تفسیر نمی‌کند. این تحولات، نشان‌دهنده انتقال از یک دوره خشونت‌زا به یک مرحله جدید است که جای گرفتن علنی در آغوش صهیونیسم را توجیه می‌کند.

آنچه که هم‌اکنون در عربستان اتفاق می‌افتد؛ فقط نتیجه انسداد نظری و تفسیر صوری از مفهوم بیداری نیست. بلکه یک ایجاب خارجی است. تفسیر صوری از مفهوم بیداری بوسیله نوشتجات شبیه به هم و افکار بی‌مایه مبلغان مذهبی شکل گرفت. آنچه که این امر را ثابت می‌کند، دگرگونی سریع مفتی‌ها است. به عنوان نمونه، عبدالعزیر آل الشیخ، مفتی عربستان، ظرف سه هفته از روی همان منبری – در مسجد امام ترکی – که مشارکت زنان در انتخابات شورای شهر را حرام اعلام کرده بود، مشارکت آن‌ها را حلال اعلام کرد. این امر به بسیاری از مردم نشان داد که دستگاه‌های دینی کاملا تابع کاخ پادشاهی است و این دستگاه برای خدمت به منافع و گرایش‌های سیاسی دربار عمل می‌کند. این مسئله باعث از بین رفتن اعتماد مردم و بویژه روشنفکران مستقل به روحانیون شد. آن‌ها معتقدند که تغییر فتوا‌ها ناشی از تغییر دیدگاه مفتی و رسیدن او به یک اجتهاد جدید نیست، بلکه این تغییر را ناشی از تغییر تفکر و گرایش سیاسی حاکم می‌بینند. مفتی نیز چاره‌ای جز همراه شدن با تغییرات جدید ندارد.

مرتبط نکردن این مسیر با یک مسیر دیگر که باعث بوجود آمدن القاعده و داعش شد، غیر ممکن است. این دو گروه بر اساس فتوا‌های تکفیری واپسگرایان، تندروی بی‌نظیری را نشان دادند. پیدایش القاعده با آغاز بازگشت به تندروی – پس مدتی آرامش در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ – همزمان شد. دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل برای اجرای برنامه‌های خونین، مخرب و دردناک از افغانستان گرفته تا عراق و سوریه، از این دو گروه استفاده کردند.


دیدار شاه سعودی با علمای دینی

با روی کار آمدن سلمان بن عبدالعزیز و پسرش محمد – پرنفوذترین مرد – تصمیم ریشه‌کن کردن میرات فتوا‌های تندروی “جریان بیداری” نه تنها با هدف سکولارسازی کشور بلکه اساسا برای پاسخ‌دهی به خواسته‌های آمریکایی در خصوص موضع در قبال قدس و حق فلسطینی‌ها به عنوان بخشی از آنچه “توافق قرن” نامیده می‌شود، گرفته شد؛ بنابراین طبیعی بود که فتوا‌ها زیر و رو شود. به طوری که ناگهان قدس به یک شهر غیرمهم برای مسلمانان و عرب‌ها تبدیل شد و فلسطین نیز صرفا مشکل خود فلسطینی‌ها شد. فتوا‌ها، بر حرام بودن قتل صهیونیست‌های یهودی تاکید کرد. نمونه این امر، فتوای شیخ وهابی علی الحلبی است. این فتوا‌ها به کاستن از اهمیت قدس و به حاشیه راندن مسئله فلسطین بوسیله سکوت کر کننده رسمی سیاسی و دینی منجر شد. سکوتی که نشکست جز با صدا‌های برخی از نویسندگان سعودی که فلسطینی‌ها را مورد هدف قرار می‌دادند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید