چطور از کارگران بدون تعرفه تجاری حمایت کنیم؟
جنگ تجاری اخیر آمریکا باعث شده است که اکثر متفکران اقتصادی برجسته آمریکا مباحثی را در حمایت و مخالفت از این ایده تجاری ترامپ مطرح کنند.
به گزارش مهر، جنگ تجاری اخیر آمریکا باعث شده است که اکثر متفکران اقتصادی برجسته آمریکا مباحثی را در حمایت و مخالفت از این ایده تجاری ترامپ مطرح کنند. مقاله اخیر رابرت شیلر یکی از این دست مقالات است که به این موضوع پرداخته است که ترجمه این مقاله از سوی امید شریفی و سامان پناهی، تحلیلگران مسائل اقتصادی به شرح ذیل است:
به گفته یک نظرسنجی روزنامه واشنگتن پست که در تاریخ یازدهم جولای سال ۲۰۱۸ منتشر شد، تنها ۳۹ درصد از پاسخ دهندگان موافق اعمال تعرفه¬های ایالات متحده بر کالاهای کشورهای خارجی بوده، و ۵۶ درصد مخالف این سیاست میباشند. در حالی که این موضوع خبر خوبی است که اکثریت آمریکاییها در این موضوع کلیدی مخالف رییس جمهور خود هستند، اما ترامپ همچنان به پیش میرود و ظاهرا فکر می¬کند که عموم مردم تعرفه¬ها را بیشتر دوست خواهند داشت زمانی که اثرات این سیاستها روشن شود.
این یک معما است که چرا ۳۹٪ افراد از این سیاستها پشتیبانی می¬کنند. از زمان رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم و توافق-نامه عمومی تعرفه و تجارت سال ۱۹۴۷، ایالات متحده – هم دولت و هم مردم آن – به طور جدی در حمایت از تجارت آزاد حرکت کردهاند.
در کتاب ثروت ملل، آدام اسمیت (۱۷۷۶) استدلال قانع کننده و روشنی در حمایت از تجارت آزاد، به جای تجارت مختل شده توسط تعرفهها ارائه کرد. با تجارت آزاد، اقتصاد در حال پیشرفت است، زیرا کالاها و خدمات از کشورهایی که بیشترین بازدهی را در تولید آن دارند، تامین میشود.
کتاب اسمیت در ابتدا بسیار مورد توجه بوده و شواهد از این موضوع پشتیبانی می¬کند. اقتصاددانان جفری فرانکل و دیوید رومر تایید کرده¬اند که کشورهایی که تجارت آزادتر دارند، رشد اقتصادی بالاتری دارند و این امر علیت معکوس از رشد به تجارت آزادتر را در بر نمیگیرد.
بنابراین، چرا ما شاهد حمایت عمومی از یک جنگ تجاری شروع شده در ایالات متحده هستیم؟
این مساله باید از ناامنی شغلی ناشی از تجارت آزاد و احساس بی¬عدالتی در میان بازندگان نشات گرفته باشد. اکثر مردم صدقه نمی¬خواهند. رأی دهندگان در ایالات متحده به خوبی پاسخ دادند که “دوباره امریکا را بزرگ سازید.” آنها به باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین با شعار، “ثروت را پخش نمایید” پاسخ مناسبی ندادند.
دانشمند علوم سیاسی جان راگی ، در سال ۱۹۸۲ این موضوع را مطرح کرد که پس از جنگ جهانی دوم چندجانبه بودن و تجارت آزاد نتیجه “توافق بر لیبرالیسم ایجاد شده” میباشد. سیستم چند جانبه و تعرفه¬های پایین تنها در صورتی قابل قبول است که بتوانند از نظر سیاسی قابل دوام باشند و دولت برای تثبیت زندگی اقتصادی شهروندان مداخله کند.
اقتصاددانی به نام دنی رودریک، شواهد بیشتری را در حمایت از ایده راگی ارائه داده است. با استفاده از داده¬های ۱۲۵ کشور و کنترل سایر عوامل، رودریک یک همبستگی مثبت بین باز بودن اقتصادی کشور و سهم هزینه¬های دولت در تولید ناخالص داخلی یافته است. به عبارت دیگر، اقتصادهای باز نسبت به اندازه خود برای کالاها و خدمات شهروندان خود پول بیشتری می¬پردازند. کشورهای بزرگ تجاری کشورهایی دارای دولت کوچک نیستند و این مساله یک تعارض است.
ارزش کل مصرف دولت بسیار مهمتر از بیمه بیکاری موقت ارائه شده توسط بسیاری از کشورها یا برنامه¬هایی مانند کمک¬های تعدیل تجارت در ایالات متحده است. کمک¬های تعدیل تجاری به افرادی که شغلشان را بواسطه خارجیان ناشی از تجارت آزاد از دست داده¬اند پرداخت میشود و آنها برای کسب معاش موقت از این کمک¬ها استفاده کنند تا کار جدیدی را پیدا کنند. اوباما خواستار کمک¬هایی شد که از قانون توسعه تجارت سال ۱۹۶۲ آغاز شد، و با ایجاد بیمه دستمزد، بیشتر گسترش یافت. اما حتی این پیشنهاد منصفانه نیز تصویب نشد.
در کتابم «نظم نوین مالی، ۲۰۰۳» در حمایت از مسئله «معیشت بیمه» که افراد را در برابر از دست دادن درآمد بلندمدت محافظت می¬کند و بر اساس شغل و آموزش حق بیمه را تنظیم می¬کند بحث کردهام. اما زمانی که چنین برنامههایی میتوانند خطر ریسک پذیری شغلی و رشد اقتصادی را افزایش دهند، مورد اجرا قرار نمیگیرد.
یکی از دلایلی که باعث شد تا اعمال اصل بیمه برای خطرات تجاری با مشکلاتی مواجه شود، این است که اگر دولت پوشش ریسک را در برابر خطرات معیشت از تجارت آزاد ارائه دهد، به نظر میرسد این سیاست فقط نوعی توزیع مجدد است. به خصوص به این دلیل که خطرات حفظ تجارت آزاد با تعرفه¬های پایین ممکن است بلندمدت باشد. افراد شغل خود را در صنعت فولاد ایالات متحده از دست میدهند، زیرا کارخانههای تولیدی در مواجهه با رقابت¬های خارجی بسته میشوند و ممکن است به صورت زیانبار و دائمی به نظر برسند. اما مشکل است که تصور کنیم که دولتها طی دههها یارانههای کارگران منتقل شده را بر عهده گیرند.
امروز مشکل این است که با افزایش جهانی شدن یک شرایط جدید ظاهرا دائمی و با نابرابری در حال گسترش میان کشورها روبرو هستیم، مردم احساس میکنند وضعیت اقتصادی بلندمدت آنها در معرض خطر بیشتری قرار دارد. ما باید راهی برای اطمینان مردم در برابر خطرات بازار جهانی بدون زیان به آنان پیدا کنیم.
خوشبختانه، سابقه فراوانی برای توزیع مجدد در نوع خود وجود دارد که به نظر میرسد برای بازندههای جامعه خیرخواهانه است. زمانی که دولت پول مالیاتی را برای آموزش عمومی و مراقبتهای بهداشتی صرف میکند، بسیاری از آنها به عنوان یک سیاست توزیع مجدد اعتصاب نمیکنند، زیرا خدمات برای همه ارائه میشود و پذیرش آنها وطن پرستانه¬تر از آنچه که به نظر می¬رسد، است. تا زمانی که اکثر مردم از مدارس دولتی و پزشکان استفاده میکنند، توزیع مجدد مثل صدقه نیست.
یکی دیگر از راه حلها این است که دولت بیمههای معیشت خصوصی را با یارانه دادن به آنها کمک کند تا هزینه¬های از دست دادن شغل به دلیل تجارت خارجی را پوشش دهد. شرکتهای بیمه خصوصی که در برابر یکدیگر رقابت میکنند و مخاطب مقرراتگذاری قرار میگیرند، میتوانند خلاقیت کارآفرینانه بیشتری را در مدیریت ریسک¬هایی که تجارت آزاد بر افراد تحمیل میکند، ارائه دهند.
جنگ تجاری ترامپ یک تراژدی بینالمللی است. اما میتواند پایان خوبی داشته باشد اگر به ما ریسکهایی را که تجارت آزاد بر مردم تحمیل می کند یادآوری کند و مکانیزمهای بیمه خود را برای کمک به آنها بهبود بخشیم.