چشمهای خیره به دستهای نفتی؛ چرا همه چیز را از دولت میخواهیم؟
دولت در ایران همواره با تکیه بر درآمدهای نفتی اقدام به توزیع و تزریق پول در جامعه کرده است. امری که در نهایت موجب وابستگی شدید آحاد جامعه به دولت شده که نیازمند تغییر است.
میلاد مرادی: «معلوم نیست پول نفت را به کجا میبرند. در عربستان پول نفت را به مردم میدهند. تا خودشان بر حسب علاقه، هزینه کنند. باور کنید سهم نفت هر کس را به او بدهند، شرایط همه مردم تغییر میکند.»
به گزارش بازتاب، اینها صحبت دو مرد میانسال در اتوبوس شرکت واحد بود که مشغول تجزیهوتحلیل اقتصادی بودند. شاید اگر قلم به اغراق نرانده باشیم، چنین تفکری در لایههای ذهنی اکثریت قابلتوجه مردم ایران وجود دارد.
تفکری که انتظار دارد از صفر تا صد مسئولیت مشکلات زندگی فردی وی بر عهده دولت و دولتمردان است. این تفکر آنچنان در لایههای ذهنی مردم ایران رسوخ کرده که اکثر افراد به هنگام انتخابات به دنبال آن هستند تا ببینند کدام یک از نامزدها پول بیشتری را در قالب یارانه و روشهای دیگر توزیع میکند.
وقتی همه حقوقبگیر دولت شدیم
نزدیک به صد سال است که دولت مدرن در ایران شکل گرفته است. تا قبل از آن حکومتها تنها خدمات محدودی را در قالب تامین امنیت و یا نهایتا ساخت کاروانسراها و جادهها بر عهده میگرفتند.
کشف اولین چاه نفت در مسجدسلیمان خوزستان نویدبخشی برای دولتمردان ایرانی در جهت خرجهای زیاد و البته بیحساب و کتاب بود.
در زمان قاجار دولت در ایران سعی بر مدرنیزاسیون داشت، انواع و اقسام مشکلات مالی و اقتصادی دستوپای دولت را بسته بود. به گونهای که شاهان قاجار حتی برای سفرهای خود نیز مجبور به استقراض از کشورهای دیگر میشدند.
اما دیری نگذشت که پادشاهان ایرانی با خزانهای پر از منابع روبرو شدند. کشف اولین چاه نفت در مسجدسلیمان خوزستان نویدبخشی برای دولتمردان ایرانی در جهت خرجهای زیاد و البته بیحساب و کتاب بود.
شاید بتوان گفت شکلگیری دولت مدرن در ایران همراه با کشف نفت و بهرهمندی از درآمدهای حاصل از آن همراه بوده است. در واقع دورانی را نمیتوان یافت که در آن دولت توانسته باشد کشور را با تکیه بر درآمدهای غیرنفتی به نحو مناسب اداره کند
تکیه بر درآمدهای نفتی باعث شده تا دست دولتمردان برای هزینههای غیرمنطقی باز باشد. فرهنگ مردم به گونهای رقم خورده است که در آن گرفتن مالیات نه تنها هیچ جایگاهی ندارد بلکه هر زمان دولت عزم خود را برای ستاندن مالیات جزم کرده، با انتقادات مردم روبرو شده است. انتقاداتی از این جنس که پول نفت به کجا میرود که ما باید مالیات بپردازیم؟
دولتها نیز برای آنکه گرفتن مالیات منشا نارضایتی برای مردم نباشند، از اخذ آن چشمپوشی کردهاند. در عوض حتی سعی کردهاند نارکارآمدی خود را در ایجاد فقر و بیعدالتی، با پولپاشی و توزیع منابع نقدی در بین مردم پوشش دهند.
چنین رویکردی در سالیان متمادی منجر به وابستگی بیش از حد مردم به دولت شده است. گویی در این ساختار نفتی، دولت پدری است که باید فرزندان خود را که آحاد مختلف جامعه هستند با پولپاشی گسترده مورد مهرورزی خود قرار دهد.
با وجود فعالیت نهادهای حمایتی مختلف و پولپاشی وسیع در سطح جامعه از طرف دولت، همچنان شاهد گسترش فقر هستیم.
اگرچه این رویکرد همواره در ایران وجود داشته است اما در برهههایی از زمان رشد این رویکرد شدت گرفت و نهادینهتر شد. بعد از انقلاب اسلامی نهادهای حمایتی شکل گرفتند. کمیته امداد و بهزیستی دو نهادی هستند که رسالت آنها حمایت از اقشار آسیبپذیر جامعه است.
با وجود گذشت سالها از انقلاب و فعالیت نهادهای حمایتی مختلف، نه تنها میزان فقر کاهش پیدا نکرده است بلکه شاهد رشد چشمگیر فقر در کشور بودهایم.
در برهه دیگر، به دنبال اجرای سیاستهایی مانند هدفمندی یارانهها، به نوعی همه مردم ایران حقوقبگیران دولت شدند. سیاست ناشی از هدفمندی یارانهها نه تنها کمکی به بهبود فقر نکرد بلکه موجب تشدید آن نیز شد. لذا اکنون مردم نه تنها قدرت تابآوری قطع یارانهها را ندارند، بلکه خواهان افزایش آن نیز هستند.
تفکر پدر و فرزندی و تکیه بر درآمدهای نفتی تنها مربوط به دولت و مردم نمیشود. حتی بخش خصوصی ضعیفی نیز که در ایران شکل گرفته است، به بهانههای مختلف به دولت وابسته است.
گذشته از آنکه بخش اعظمی از صنایع و شرکتهای بزرگ متعلق به دولت یا وابسته به آن است، بخش خصوصی نیز به سوبسیدها و اعطای یارانههای مختلف متکی است.
جالبتر آنکه حتی احزاب، رسانهها، سازمانهای مردمنهاد و سایر تشکلها که باید مردمیترین نهادهای باشند، در بسیاری از مواقع کاملا وابسته به دولت و حتی تریبونی برای دولت هستند.
گویی توافق نانوشتهای بین دولت و مردم شکل گرفته است که دولت از مالیات ستاندن چشمپوشی میکند. در عوض مردم نیز منابع عمومی مانند نفت و گاز را در اختیار دولت قرار دادهاند تا آن را به نحو صحیح بین مردم توزیع کند.
فضایی ایجاد شده است که مردم برای کسب هر چیزی تنها و تنها دولت را مسئول میدانند که باید با روشهایی مانند تزریق و توزیع منابع نقدی جوابگوی نیاز آحاد جامعه باشد.
آگاهی مردم و تغییر مدیران
جعفر خیرخواهان عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد در این رابطه میگوید: «ایرانیها صاحب دولتی رانتیر و نفتی بودهاند و به طور طبیعی این انتظار در میان آنها شکل گرفته است که سهمی از این درآمدها به آنها اختصاص پیدا کند.»
وی معتقد است دولت خود به توقعات مردم دامن زده است و میگوید: «دولتهایی که در سالهای گذشته بر سرکار آمدهاند، این اجازه را به خود دادهاند که در همه امور دخالت کرده و در اقتصاد، نقش آقابالاسر را ایفا کنند. در چنین فضایی، عرصه برای بخش خصوصی تنگ است و تنها انتخابی که در مقابل مردم قرار دارد، این است که چشم به دولت داشته باشند تا منافعی به آنها برساند.»
معلوم نیست تا چه زمانی قرار است دولت به چنین سیاستی ادامه دهد و آیا منابعی برای توزیع آن در آینده وجود دارد یا خیر؟
باید دولت و مردم تصمیم بگیرند که روزی رابطه پدر و فرزندی را گنار بگذارند. مردم میتوانند در قالب بخش خصوصی با تنظیمگری دولت، به فعالیت اقتصادی بپردازند.
در این بین عدم آگاهی مردم نیز به اتخاذ چنین رویکردی از جانب دولت کمک کرده است. به عنوان مثال اگر مردم برای شعارهای پوپولیستی برخی کاندیداها در زمینه اقتصاد توجهی نکنند، قطعا شاهد تغییر رویکرد دولت نیز خواهیم بود.
مردم در قالب بخش خصوصی و جامعه مدنی باید در کنار دولت باشند.
همچنین عدهای دیگر از مردم میتوانند در قالب انجمنها و احزاب به تقویت روابط دولت و ملت، ایجاد آگاهی در مردم و پیگیری مطالبات آحاد جامعه بپردازند. تغییر چنین نگرشی در دولت نیازمند جابجایی مدیران و به روی کارآمدن نسل جدیدی از افراد در بدنه مدیریتی کشور است که دارای افکار نو هستند.
اما تنها این امر کافی نیست. بلکه ساختار و نحوه مدیریت بدنه اجرایی کشور نیز باید تغییر کند. مهمترین این تغییرات لزوم توجه به مالیات و صادرات غیرنفتی و کم کردن بیش از پیش نفت در بودجه عمومی کشور است.
از سوی دیگر باید آگاهی کافی ب مردم داده شود. امری که رسانههای مستقل، احزاب، نهادهای مدنی و روشنفکران باید در صدد تحقق آن باشند.