چرا قتل‌های خانوادگی زیاد شده؟

  • حوادث
  • جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶ ۱۱:۴۱
    کد خبر :126612

یک جامعه‌شناس و یک حقوقدان، به این پاسخ می‌دهند که چرا خشونت‌ها و قتل‌های خانوادگی زیاد شده‌اند؛ مشکل از قوانین است، از فرهنگ، اقتصاد یا موارد دیگر؟

به گزارش خبرآنلاین، اگر نگوییم هر روز، تقریبا هفته‌ای نیست كه خبری از قتل و خشونت خانوادگی در رسانه‌ها منعكس نشود. عده‌ای می‌گویند این اتفاق‌ها قبلا هم بوده و حالا به مدد تكنولوژی، اطلاع‌رسانی بیشتری می‌شود، عده دیگری هم می‌گویند این اتفاق‌ها بیشتر شده است،‌ جامعه خشن‌تری داریم و اگر قتل‌ها و خشونت‌ها شامل اعضای جامعه می‌شد، حالا به درون خانواده راه پیدا كرده و اعضاي خانواده خشمشان را بر سر همديگر خالي مي‌كنند.

هرقدر هم بخواهيم اين موضوع را انكار كنيم، نمونه‌هایی از قتل‌های فجیعی كه به تازگی اتفاق افتاده، این نگرانی را بیشتر می‌كند كه خشونت‌ها در خانواده، شكل جدی‌تری از قبل به خودش گرفته باشد، نمونه‌ای مانند آنچه در خیابان یخچال اتفاق افتاد كه مردی مادر و پدر و همسر و فرزندانش را كشت، پدری كه در تهرانپارس دو دختر جوانش را به قتل رساند، مادری كه دو دختر خردسالش را كشت و اتفاقات تلخ مشابه دیگر.

اين اتفاق‌ها آنقدر باورناپذير و ناراحت‌كننده هستند كه نخواهیم به یادشان بیاوریم، اما فرار و پاك كردن صورت‌مساله، هیچوقت راه‌حل نبوده، همانطور که اسلاوی ژیژک می‌گوید: «وقتی خودمان را زیر رگبار تصویرهایی می‌بینیم که رسانه‌ها از صحنه‌های خشونت‌بار ارائه می‌کنند، باید همین کار را بکنیم، باید بیاموزیم و بیاموزیم و بیاموزیم که علت این خشونت‌ها چیست.» بنابراین ناگزیر، پرونده این قتل‌ها را دوباره باز كرديم تا در میزگردی با حضور دكتر عالیه شكربیگی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه و عبدالصمد خرمشاهی، حقوقدان و وكیل دادگستری، علت اين خشونت و قتل‌های خانوادگی را بررسی كنيم. گفت‌وگو با دكتر شكربیگی جامعه‌شناس و عبدالصمد خرمشاهی حقوقدان كه در كافه‌خبر انجام شد را در ادامه بخوانید:

شما كه به عنوان جامعه‌شناس و وكیل، در جریان اتفاق‌هايي مانند قتل‌هاي خانوادگي از نزدیك هستید، می‌توانید بگویید اين قتل‌ها بیشتر شده یا به خاطر مواردي مانند شبكه‌های مجازی، بیشتر منعكس می‌شوند؟

خرمشاهی: اگرچه نمی‌توان به آمارها تكیه كرد،‌ اما همانطور كه آمارها هم در این زمینه تاكید دارند و ما هم كه در بطن این ماجرا هستیم، می‌بینیم كه خشونت‌ها رو به تزاید است. قبلا هم قتل‌های خانوادگی وجود داشته و در سال‌های اخیر این آمارها كتمان می‌شدند اما حالا خود مسئولان هم ناچار به اذعان این هستند كه خشونت‌ها وجود دارد و قتل‌ها افزایش پیدا كرده است. هرچند جایی از طرف مسئولی می‌خواندم كه فقط آمار قتل‌های خانوادگی افزایش داشته و آمار جنایت‌های دیگر درصدی هم كاهش داشته، اما فكر می‌كنم این حرف درست نیست چون وقتی آمار جرایم افزایش یا كاهش داشته باشد، شامل موارد ديگر می‌شود.

شكربیگی: بله من هم متاسفانه باید بگویم اینطور كه شواهد نشان می‌دهند، خشونت‌ها به طور كلی و قتل‌های خانوادگی به طور خاص‌تر، در چند سال اخیر افزایش داشته، تازه این آماری است كه رسانه‌ای می‌شود و موارد زیادی هستند كه به رسانه‌ها راه پیدا نمی‌كنند و كمتر كسی از آنها باخبر می‌شود. قتل‌های خانوادگی، حالا دیگر زنگ خطر را به صدا درآورده است،‌ به طور كلی باید بگویم خانواده، دچار مساله شده كه قتل هم یكی از این مشكلات است.

منظورتان از اين كه جامعه دچار مساله شده چيست؟

شكربيگي: امروز خانواده شهری در دل آنومی اجتماعی قرار گرفته و مشكلات زیادی دارد. پرخاشگری همانطور كه در بین افراد جامعه زیاد شده، امروز به میان اعضای خانواده هم رسیده است. قتل، بالاترین سطح خشونت است و حالا باید ببینیم چه شده كه این بالاترین سطح خشونت، به چهاردیواری‌ها رسیده و گاهی به فجیع‌ترین شكل ممكن علیه اعضای خانواده، علیه فرزندان، علیه همسران یا علیه والدین اتفاق می‌افتد. خانواده باید امن‌ترین مكان برای اعضاي آن باشد و قتل، بالاترین سطح خشونت است. باید دید چه می‌شود كه این دو موضوع با هم تركیب می‌شوند. همه اینها لازم است ریشه‌یابی شود كه دلیل این موضوع چیست و با ریشه‌شناسی، روند آن را كاهش دهیم.

خب برای ریشه‌شناسی قتل‌های خانوادگی، به این اشاره كنید كه چرا این جرم‌ها در حال افزایش است؟

شكربیگی: واقعیت این است كه نمی‌توان یك اتفاق را دلیل اصلی وقوع قتل‌های خانوادگی دانست بلكه مجموعه‌عواملی هستند كه به این موضوع منجر می‌شوند. عواملی مانند اختلافات خانوادگی، مشكلات شخصیتی، افسردگی و … همه خروجی هستند و خود اینها هم دلایل زیرینی دارد كه منجر به این مساله شده است. امروز ارتباط بین اعضای خانواده وجود ندارد، عشق و علاقه بین اعضای خانواده كمرنگ‌تر شده، مشكلات مختلفی كه وجود دارد باعث شده تفاوت بین نسلی به وجود بیاید و این تفاوت بین نسلی و كمرنگ شدن عاطفه، می‌تواند به خشونت خانوادگی دامن بزند.

خرمشاهی: من فكر مي‌كنم در پاسخ به اين كه چرا قتل‌ها زياد شده،‌باید پرسید چرا زیاد نشود؟ وقتی اقدامات موثری انجام نشده كه در جهت كاهش عوامل منجر به قتل باشد، چطور باید انتظار داشته باشیم كه این جنایت خود به خود از بین برود؟ من بارها هم نوشته‌ و گفته‌ام مادامی كه مسئولان برای برطرف كردن عوامل منجر به قتل، كاری انجام نداده باشند، ساده‌اندیشی است كه انتظار داشته باشیم اوضاع بهتر شود.

این مسائل كلان قطعا در بروز خشونت نقش دارند ولی كمی جزئی‌تر به قضیه بپردازیم. منظورتان دقیقا چه عواملی است كه باید مورد بررسي قرار بگيرد كه قتل‌های كمتری را شاهد باشیم؟

خرمشاهی: یكسری موارد هستند كه پیش‌زمینه مشترك بسیاری از جرایم محسوب می‌شوند و بعضی هم عواملی هستند كه به طور اختصاصی‌تر در بروز قتل‌ها و قتل‌های خانوادگی دخیلند. وجوه مشتركی كه در اغلب قتل‌ها وجود دارد و سالیان سال است نسبت به آنها هشدار داده می‌شود، همان مواردی هستند كه خرد جمعی به آنها رسیده از جمله این كه فقر و مشكلات مالی نقش تعیین‌كننده‌ای در این مورد دارند. اعتیاد، طلاق، عدم آموزش، فقدان امنیت شغلی، امنیت روانی و بسیاری از موارد دیگر هستند كه همه اینها به طور زنجیره‌وار به همدیگر وصل هستند و درنهایت می‌توانند به یك قتل منجر شوند. در كنار اين موارد،‌ اگر قتل‌هاي اتفاقی را كنار بگذاریم و بخواهیم قتل‌های برنامه‌ریزی‌شده را مد نظر قرار دهیم باید بگوییم علت بسیاری از این قتل‌ها، حسادت و تعصب، بدبینی‌های وسواس‌‌گونه، اختلالات روانی مزمن و سقوط ارزش‌های اخلاقی است. در كنار اینها، نداشتن سرگرمی‌های مفید، ورزش، كتابخانه و به جای آن رو آوردن به فضای مجازی، اسبابی شده كه روابط ناسالم و خیانت‌ها شكل بگیرد. اینها هم مواردی است كه با اندرز و نصیحت درست نمی‌شود، فرهنگ یك‌شبه ساخته نمی‌شود بلكه به سال‌ها برنامه‌ریزی نیاز است.

و برنامه‌ريزي‌هاي لازم انجام نشده؟

خرمشاهي: در این چند سال، چقدر براي كاهش فقر تلاش شده؟ چقدر براي سلامت روان تلاش شده؟ چقدر فرهنگ‌سازي براي فرهنگ تفاهم در خانواده انجام گرفته؟ ستاد مبارزه با موادمخدر چه اقداماتی انجام داده كه اعتیاد به عنوان یكی از عوامل مهم طلاق، كمتر شود؟ بنابراین در پاسخ به سوال شما باید بگویم نمی‌توانیم یك یا دو علت را نام ببریم بلكه مجموعه عواملی هستند كه به خشونت و قتل منجر می‌شوند. نباید از مجموع این عوامل به سادگی بگذریم كه می‌توانند دست افراد معمولی را به قتل آلوده كنند. زمانی بود كه یك قاتل در شهر و روستا شهره آفاق بود و قتل و جنایت كار هولناكی محسوب می‌شد، ولی طی این چند سال ببینید چقدر این موضوع عوض شده. این ادعای من نیست، بروید دادسرای جنایی، افرادی را می‌بینید كه به دلایل و بهانه‌های مختلف مرتكب قتل شده‌اند در حالی كه تا مدتی قبل به عنوان شهروندان عادی در بیرون از زندان و بدون برچسب قاتل زندگی می‌كرده‌اند.

شكربیگی: اجازه بدهید مثالی بزنم كه بحث روشن‌تر شود. قتلی كه در خیابان یخچال اتفاق افتاد و یك فرد تحصیلكرده، مادر و پدر و همسر و فرزندانش را كشت و بعد از آن خودكشی كرد، یكی از تكان‌دهنده‌ترین اتفاق‌هایی است كه جا دارد مورد بررسی قرار بگیرد كه چه شده این فرد كه در یكی از محلات شمال شهر زندگی می‌كند و تحصیلات دانشگاهی دارد، دست به این كار زده. من این قتل را بررسی كردم و متوجه شدم در پیامكی كه ایشان چند روز قبل از قتل ارسال كرده، گفته هشت میلیارد تومان بدهكارم و اگر این مبلغ را نتوانم پرداخت كنم، همان روز اعضای خانواده‌ام را به قتل می‌رسانم. بنابراین شاید بتوانیم بگوییم علت اقتصادی مهم است، اما در كنار آن باید این را هم بگوییم كه مادی‌گرایی كه به آن دچار شده‌ایم هم اهمیت دارد. این قاتل مهندس تحصیلكرده، ماشین‌های مدل‌بالا و خانه‌ و دفتر در شمال شهر داشته، اما آن چیزی كه به نظر می‌رسد این است كه گاهی حد و مرزها را در امكانات رعایت نمی‌كنیم و چون ارزش‌های مادی‌گرایانه بر جامعه حاكم شده، شاهد چنین تبعاتی هستیم. بنابراین قبلا گفته می‌شد افراد بی‌سواد و آنهایی كه در طبقات پایین اقتصادی قرار دارند بیشتر دست به قتل می‌زنند اما امروز شاهدیم این قتل‌ها به طبقات تحصیلكرده و متوسط رو به بالا هم رسیده است.

خرمشاهی: البته من معتقدم قتل‌ها چه به طور كلی و چه خانوادگی، هنوز در بین اقشاری كه چندان تحصیلكرده نیستند و از طبقات پایین اقتصادی هستند بیشتر است و چنین نمونه‌هایی را شاید بتوان استثنا دانست.

تحقیق‌هایی در زمینه قتل‌های خانوادگی انجام شده كه نشان بدهد این قتل‌ها بیشتر در چه شرایطی اتفاق می‌افتند؟ از چه ابزاری استفاده می‌شود و موارد دیگری كه شاید برای پیشگیری بتوان از آنها كمك گرفت.

شكربیگی: بله تحقیق‌هایی انجام شده هرچند جا دارد به طور دقیق‌تر و منسجم‌تر آمارها و پژوهش‌هایی در این زمینه انجام شود. با این حال، بر اساس یك تحقیق، نگرش مردسالارانه، سلطه‌گری، خشونت علیه زنان، ضعف مبانی اخلاقی و انسانی در خانواده، اعتیاد به مواد مخدر و الكل، از مهمترین موارد خشونت و همسركشی محسوب شده است. از نظر مشاركت دو جنس در قتل خانوادگی، نسبت مردان به زنان سه تا پنج برابر بیشتر است و در این نزاع مرگبار خشونت خانگی، اغلب زنها هستند كه جانشان را از دست می‌دهند. تحقیقی هم درمورد همسركشی در 15 استان كشور انجام شده كه نشان می‌دهد پنج درصد زنان به قتل می‌رسند و 76 درصد مردان، میانگین سن مردان 40 سال بوده و زنان 30 سال. تحقیق دیگری در سال 87 هم نشان می‌دهد كه همسركشی فقط ویژه طبقه خاص اجتماعی نیست، همانطور كه واقعه خیابان یخچال هم این موضوع را نشان داد.

خرمشاهی: من سال‌هاست پرونده‌های قتل و دفاع از متهمین را بر عهده داشته‌ام، نزدیك هزار پرونده قتل را به عهده گرفته‌ام و تجربیاتم در این زمینه خودش آمار محسوب می‌شود. این را باید بگویم كه شاید تا 20 سال پیش می‌شد گفت این خشونت‌ها و قتل‌ها بیشتر علیه زنان است اما در حال حاضر، این اتفاق تقریبا به یك حالت برابر رسیده و زنان هم یا به عنوان مباشر یا از طریق شخص ثالث دست به این كار می‌زنند. معمولا ابزار قتل، چاقو و سلاح سرد است اما در شهرهای مرزی، از اسلحه هم استفاده می‌شود. اسیدپاشی هم كه خشن‌ترین جنایت است تا چند سال پیش اینطور قبحش از بین نرفته بود اما حالا می‌بینیم كه به راحتی علیه همدیگر از آن استفاده می‌كنند.

شكربیگی: قتل‌های خانوادگی نشان می‌دهد درصدی از خانواده‌های ما به پوچی رسیده‌اند و باور به معنویت و اخلاق را از دست داده‌اند. وقتی افراد به یك باور دینی و اخلاقی اعتقاد داشته باشند، در برابر هر مشكلی دست به خشونت و قتل نمی‌زنند، با توكل و صبوری و مشورت، مشكلشان را حل می‌كنند. اینطور نمی‌شود كه عامل جنایت خیابان یخچال، به خاطر بدهی، تمام اعضای خانواده و بعد خودش را بكشد، این نشان می‌دهد فقط مشكل مادی وجود ندارد بلكه سقوط اخلاقی هم وجود داشته.

در مواردی كه به عنوان عوامل مهم شكل‌گیری خشونت خانوادگی به آنها اشاره كردید، اقتصاد و فرهنگ و بازنگری در ارزش‌ها مورد تاكید قرار گرفت، اما قوانین چطور؟ قوانین برای كاهش خشونت كافی هستند یا خودشان می‌توانند به این خشونت‌ها دامن بزنند؟

خرمشاهی: قانون در مرحله دیرتری از این موارد قرار می‌گیرد. شاید بتوانیم بگوییم قوانین موجود كافی هستند اما مساله اینجاست كه اصلا مردم قانون را نمی‌شناسند كه بخواهند آن را اجرا كنند. به عنوان مثال درباره كودك‌آزاری، درست است كه لایحه جدیدی در دست تصویب است و حقوق بیشتری برای كودكان و نوجوانان در نظر گرفته شده، اما همین قوانین موجود را هم كسی نیست كه بشناسد و آنها را اجرا كند. وقتی كار فرهنگی انجام نشده باشد، هرچه قانون بگذاریم باز هم بی‌فایده است و نمی‌تواند موثر واقع شود. وقتی جرایم خرد، قبح خودش را از دست می‌دهد، جرایم كلان هم به دنبال آن اتفاق می‌افتد. وقتی مردم اینقدر قانون‌ستیزی و قانون‌گریزی می‌كنند، كم‌كم جرایم بزرگتر هم رخ می‌دهد.

شما می‌گویید قوانین نقش كمی در خشونت‌ها دارند، اما گفته مي‌شود یك علت مهم این كه زنان همسرشان را می‌كشند این است كه حق طلاق ندارند، قانون از آنها حمایتی در برابر شرایط سخت زندگی نمی‌كند و آنها به حذف فیزیكی همسرشان دست می‌زنند.

خرمشاهی: بله اين هم درست است. در كنار این كه باید بپذیریم بعضی قوانین ریشه در فقه دارند و قابل تغییر نیستند، قوانینی هم هستند كه امكان استفاده از اجتهاد پویا در آنها وجود دارد و می‌توان آنها را با توجه به شرایط روز تعدیل كرد. من خودم پرونده‌هایی را داشته‌ام كه حق طلاق و بعضی نابرابری‌ها باعث شده قتل اتفاق بیفتد به این صورت كه زن دادخواست‌های متعدد طلاق داده ولی پذیرفته نشده و او برای این كه از زندگی سخت خانوادگی‌اش نجات پیدا كند، دست به قتل همسرش زده. منظور من از كافي بودن قوانين،‌مجازات‌ها بود. بنابراین اگر به این موارد درباره نقش قوانین در قتل‌های خانوادگی اشاره می‌كنید، باید بگویم بله می‌توان با اصلاح بعضی قوانین، روحیه مفاهمه و همكاری و علاقه‌مندی را بین اعضای خانواده بیشتر كرد. چرا باید افراد به زور در یك زندگی خانوادگی محبوس شوند كه برای فرار از این حبس بخواهند دست به قتل بزنند؟

شكربیگی: در جامعه‌ای كه نابرابری وجود دارد، عدالت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی كم است، انتظار این هم می‌رود كه شاهد چنین خشونت‌هایی علیه اعضای جامعه و به تبع آن اعضای خانواده علیه همديگر باشیم. وقتی خلاء قانونی و مشكل در اجرای قانون وجود دارد، به این مشكلات بیشتر دامن زده می‌شود. می‌بینیم كه افراد خودشان دست به اقدام می‌زنند و می‌خواهند خودشان قانون را اجرا كنند. همینجا باید بپرسیم سرنوشت لایحه منع خشونت علیه زنان و تامین امنیت آنها به كجا رسیده است؟ چرا قانونگذاران و مسئولان اهتمامی برای تصویب این لایحه و حمایت از زنان به عنوان یكی از قشرهای در معرض خطر نشان نمی‌دهند؟ گفته مي‌شود قانون به اندازه كافی داریم، اما مساله اینجاست كه چرا از زنانی كه مورد خشونت قرار می‌گیرند حمایت نمی‌شود؟ حمایتی كه روی كاغذ باشد ولی جنبه اجرایی نداشته باشد چه دردی دوا می‌كند؟

شما در ابتداي حرف‌هايتان گفتيد خانواده‌ها و جامعه دچار خشونت شده‌اند. این میزان خشونت از جامعه به خانواده وارد شده یا از خانواده به جامعه تسری پیدا كرده؟

شكربیگی: این یك ارتباط دوسویه است، افراد جامعه را اعضای خانواده‌ها تشكیل داده‌اند و اعضای خانواده هم تابعی از آنچه در جامعه می‌گذرند هستند. خانواده و نهادهای اجتماعی بر همدیگر تاثیرگذار و از یكدیگر تاثیرپذیرند. نمی‌توان اینطور تفكیك كرد كه كدام بر دیگری بیشتر اثر می‌گذارد، بنابراین می‌شود گفت اگر خانواده‌ای سالم باشد جامعه سالم است و جامعه سالم می‌تواند به سلامت خانواده كمك كند. آقای روحانی در چهارسال قبل مسئولیت خود، بیشتر از مسائل داخلی، به مسائل بین‌الملل توجه كرد و از نهادهای فرهنگی و داخلی غفلت شد، اما نكته اینجاست كه تا نهادهای فرهنگی و اجتماعی نتوانند درست عمل كنند،‌ اقتصاد و سیاست هم درست عمل نمی‌كند. جناح‌بندی‌های سیاسی باید كنار گذاشته شود و گفتمان بسترسازی برای یك جامعه با ارزش‌های مدنی و همبستگی اجتماعی و خانوادگی ایجاد شود، گفتمانی كه بر خردورزی و رواداری استوار باشد نه این كه هر اتفاقی بیفتد سریعا دست به قتل و خشونت بزنیم.

درواقع یك ساختار قدرتمند می‌تواند این خشونت را ایجاد یا از آن جلوگیری كند؟

شكربیگی‌: بله همانطور كه الان موضوعی داریم به عنوان دولتی شدن خانواده، به این معنی كه دولت با تدوین و طراحی سیاست‌های رفاهی كه می‌خواهد به خانواده كمك كند، نتیجه معكوس حاصل كرده است. ازدواج‌های دانشجویی، ساماندهی ازدواج، سیاست‌های خانواده و بسیاری از موارد دیگر كه چون دولت مسائل خانواده را نمی‌شناسد، به آسیب‌های بیشتر مثل افزایش آمار طلاق و خشونت در خانواده منجر می‌شود. دولت می‌خواهد در همه مسائل خانواده دخالت كند و خانواده هم بسیاری از مسائل مثل آموزش را به نهادهای دولتی مانند مدرسه واگذار كرده و خودش از انجام وظیفه سر باز می‌زند. توجه نكردن به حقوق شهروندی هم می‌تواند مهم قلمداد شود. منشور حقوق شهروندی كه مطرح شده، كدام بند آن در حال اجراست؟ وقتی در جامعه، مدرسه، رسانه و … هیچ حقوقی از افراد رعایت نمی‌شود چطور می‌توان انتظار داشت كه افراد، حقوق اعضای خانواده را رعایت كنند؟

خرمشاهی: نمی‌خواهم سیاه‌نمایی كنم اما باید واقعیت‌ها را بگویم. مردم ما استحقاق زندگی بهتری دارند. وقتی افراد می‌بینند خشونت‌هایی در سطح كلان در حال انجام است، این موضوع چه تاثیر خودآگاه یا ناخودآگاهی جز جایز دانستن خشونت بر آنها خواهد داشت؟ وقتی فردی می‌بیند اختلاس كلان انجام می‌شود، چطور به او بگوییم دزدی كوچك نكن؟ چطور به افراد بگوییم قوانین را رعایت كنید وقتی ببینند بالادستی‌ها قوانین را رعایت نمی‌كنند. چطور بگوییم با هم مهربان باشید وقتی می‌بینند مسئولان به همدیگر پرخاش و خشونت می‌كنند؟ به جامعه‌ای كه مورد خشونت باشد، چطور بگوییم خشونت نورز؟

شكربیگی: خانواده‌های ما ناامید از قانون و تنها هستند و خودشان می‌خواهند قانون را اجرا كنند. اگر امكان مشاوره‌های ارزان‌قیمت یا رایگان خانوادگی و حقوقی وجود داشته باشد، می‌توان از آنها در برابر مشكلاتی كه با آن مواجهند حمایت كرد و آنها را به سمت اعمال خشونت سوق نداد.

سوال ديگري كه مطرح مي‌شود درباره بخشش يا اعدام است. شما وكالت پرونده‌های زیادی را به عهده داشته‌اید كه بعضی از آنها با رضایت خانواده مقتول همراه نبوده و متهمان، اعدام شده‌اند، می‌توانید بگویید اعدام‌ها نتیجه‌ای در كاهش وقوع اتفاقات مشابه و قتل‌ها داشته یا خیر؟

خرمشاهی: سال‌هاست می‌گوییم اعدام در ملاءعام هیچ تاثیری نخواهد داشت و حتی تاثیر مقطعی هم ندارد، وقتی هم در ملاءعام باشد كه بیشتر می‌تواند به خشونت در جامعه دامن بزند. ما مواردی را داشته‌ایم كه خانواده مقتول، وقتی قاتل اعدام شده پشیمان شده‌اند اما هیچ موردی نبوده كه شخصی بخشیده باشد و بعد بگوید پشیمانم كه چرا بخشیدم.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید