چرا سوال از زمان پایان قرنطینه، اشتباه است؟

    کد خبر :707669

هفته هاست که در بسیاری از کشور‌های جهان، به علت گسترش اپیدمی کروناویروس جدید، قوانینی در جهت محدود کردن تردد افراد اعمال شده که به طورت کلی تحت عنوان «قرنطینه» مطرح شده اند. پیامد‌های طولانی شدن این قرنطینه، به ویژه پیامد‌های اقتصادی برای کشورها، باعث شده است تا بسیاری از دولت‌ها کم کم خود را برای بازگشت به شرایط پیش از قرنطینه آماده کنند. در واقع این روز‌ها همه علاقمند هستند تا بدانند که دولت‌ها چه زمان این قرنطینه‌ها را خواهند شکست، اما در این میان برخی از کارشناسان هشدار داده اند که سخن گفتن از الغای قرنطینه پیش از ایجاد امنیت واقعی برای افراد می‌تواند بسیار خطرناک باشد. نشریه انگلیسی گاردین طی مقاله‌ای به قلم ستون نویس خود، «جاناتان فریدلند» به این موضوع پرداخته و پیشنهاداتی را نیز برای خروج سریعتر کشور‌ها از قرنطینه مطرح کرده است.

بعضی وقت‌ها ما سوال‌های اشتباهی را مطرح می‌کنیم. این روز‌ها در تمام برنامه‌های خبری و جلسات تخصصی روزانه، سیاستمداران و مسئولان سراسر جهان، بار‌ها و بار‌ها با سئوالاتی یکسان مواجه می‌شوند؛ قرنطینه چه زمانی پایان می‌یابد؟ اما در حقیقت این یک سوال اشتباه است.

تصور کنید یک خانواده در سفری تفریحی به عمق یک جنگل بزرگ، ناگهان با حمله یک خرس بزرگ و گرسنه مواجهه شده و مجبور به پناه گرفتن در یک کلبه کوچک چوبی می‌شوند. در نظر بگیرید که این خانواده به علت نبود کمک برای روز‌ها و حتی هفته ها، مجبور شوند تا در پناهگاه خود بمانند. در چنین شرایطی به نظر نمی‌رسد که پرسش اصلی برای آن‌ها این باشد که «چه زمانی» می‌توانند از پناهگاه خود خارج شوند، بلکه پرسش و دغدغه اصلی این است که چه زمانی «امنیت» خواهند داشت. کدام سؤال متفاوت و سخت‌تر است؟ پاسخ به هریک از این دو سوال نیز به شرایط مختلفی بستگی دارد: آیا خرس رفته است؟ اگر اینگونه نباشد، آیا ما اسلحه‌ای برای نابود کردن آن داریم یا اینکه حداقل بتوانیم با استفاده از آن، از خودمان در برابر خرس محافظت کنیم؟ و آیا چنین حمایت‌هایی به اندازه کافی قوی است که مجبور نشویم در لحظه خروج از کلبه دوباره به داخل آن برگردیم؟

یک مسئله باید برای ما کاملاً روشن باشد که بی تابی برای پایان دادن به این قرنطینه گسترده جهانی، کاملاً قابل درک است. در واقع فقط بی تابی یا عدم استقامت نیست که باعث بروز چنین فشار‌هایی برای پایان دادن به قرنطینه می‌شود. افرادی هستند که نمی‌توانند در این شرایط غذا تهیه کنند، افرادی هستند که سلامت روان آن‌ها تهدید شده است، افرادی هستند که ماندن در خانه برای آن‌ها به معنای افزایش خشونت‌های خانگی است. افرادی که محکوم کردن آن‌ها به ماندن در خانه، تفاوتی با محکوم کردن آن به زندان ندارد و پایان دادن به چنین شرایطی، به خاطر این افراد لازم است..

با این حال مطمئناً منطقی است که بخواهیم استراتژی خروج از قرنطینه را دنبال کنیم. اما این استراتژی با درک این که قرنطینه چه چیزی هست و چه چیزی نیست، باید آغاز شود. این بسیار ساده لوحانه است که راه حل خروج از این شرایط را اینگونه ترسیم کنیم: همه در خانه می‌مانند، منحنی ابتلا شروع به صاف شدن می‌کند و سپس، به آرامی و به تدریج، محدودیت‌ها را برداشته و به حالت عادی بر می‌گردیم. اما در واقع این طور نیست و قرنطینه، صرفاً بی رحمانه‌ترین و بی پرده‌ترین ابزاری است که در اولین برخورد با کروناویروس می‌توانیم به آن برسیم. هدف اصلی قرنطینه این بود که تعداد افراد آلوده به اندازه کافی کاهش یابد که سیستم خدمات درمانی بتوانند از عهده این ویروس برآید.

اما قرنطینه هرچند هم که مهم و ضروری باشد، باز فقط می‌تواند اولین قدم باشد. به عبارت دیگر برقراری قرنطینه تا زمانی که گزینه بهتری وجود نداشته باشد، اهمیت دارد. اما ایده آل‌ترین «گزینه دیگر» کشف واکسن این ویروس است که بسیاری از کارشناسان معتقدند، در بهترین حالت تا ۱۸ ماه دیگر به دست ما نخواهد رسید. پس گزینه دیگر در برابر قرنطینه چیست؟ با نگاهی به توصیه‌های کارشناسان و متخصصان علوم بهداشت، باز به یک چیز می‌رسیم؛ مطمئناً قوانین فاصله اجتماعی، در اشکال مختلف خود باید به اجرا گذاشته شود، اما مهمترین چیزی که از همان آغاز توسط سازمان بهداشت جهانی مشخص شده: انجام آزمایش، آزمایش و باز آزمایش در حجم گسترده است.

با این حال در اینجا نیز یک تصور غلط وجود دارد و آن این است که تاکنون در اغلب کشورها، انجام آزمایش تنها محدود به افراد دارای علائم و یا افراد بستری شده در بیمارستان بوده است. اما برنده جایزه نوبل، «پل رومر» – که البته جایزه وی برای اقتصاد و نه اپیدمیولوژی است – توجه زیادی را برای طرحی نشان داده است که استدلال می‌کند که اقتصاد و زندگی بشر برای بازگشت به شرایط عادی، نیازمند انجام آزمایشات متعدد است. وی معتقد است که میلیون‌ها نفر در این طرح باید مورد آزمایش قرار بگیرند و در قدم اول باید کارکنان بهداشت و درمان چنین آزمایش‌هایی را به انجام برسانند. در ادامه همین کار را برای کارگران مراقبت، داروسازان، معلمان، افسران پلیس و رانندگان اتوبوس، انجام دهند و سپس رانندگان و کارگران رستوران‌ها اضافه شوند.

رومر معتقد است که نباید زحمت انجام آزمایش برای افرادی که از قبل علائم دارند را کشید بلکه همه آن‌ها باید «مثبت» تلقی شده و بلافاصله جدا شوند. رومر می‌گوید این «پخش کننده‌های بدون علامت» هستند که باید آن‌ها را شناسایی کرد تا بتوان زنجیره انتقال را قطع کرد. منطق مورد نظر این طرح واضح است: اگر مردم هنوز از ابتلا به این ویروس می‌ترسند، بازگشایی مجدد مغازه ها، کافه‌ها و رستوران‌ها معنایی نخواهد داشت. همانطور که پروفسور «نیکلاس لاکر»، ویروس شناس، اظهار داشت: «شما نمی‌توانید قرنطینه را تا زمانی که هنوز به طور گسترده آزمایش انجام نداده اید، بردارید».

براساس ریاضیات و اعداد و ارقام: رومر تخمین می‌زند که برای مثال تنها ایالات متحده باید ۲۲ میلیون تست روزانه را به انجام برساند که برابر است با تست تمام آمریکایی‌ها ظرف دو هفته. از طرف دیگر در نظر بگیرید که برای مثال هنوز هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که اطمینان دهد «مت هانکوک»، وزیر بهداشت انگلیس بتواند به هدف خود یعنی انجام ۱۰۰۰۰۰ تست در روز برسد. از همین مثال‌های ساده می‌توان به فاصله زیادی میان جایی که اکنون هستیم و جایی که باید باشیم، پی برد.

موانع بسیار زیاد و گسترده است، اگرچه رومر معتقد است که وی پاسخی برای همه آن‌ها دارد. کمبود مواد و ابزار برای انجام آزمایش می‌تواند با تغییر شیوه‌های نمونه برداری همچون استفاده از بزاق دهان، جبران شود. در مورد تعداد کیت‌های آزمایش که باید تولید شود نیز جهان قادر به تأمین چنین حجمی از کیت‌ها است و این فقط به یک اراده سیاسی احتیاج دارد. این اراده نیز با توجه به اینکه پای جان افراد و اقتصاد در میان است، قابلیت پدید آمدن دارد.

اگر این طرح دلهره آور به نظر می‌رسد، رویکرد دیگری نیز وجود دارد. در این رویکرد هنوز هم نیاز به آزمایش – هرچند نه در مقیاس طرح قبلی – وجود دارد، اما هدف اصلی از این آزمایشات ردیابی زنجیره انتقال است. به عبارت بهتر در این ردیابی، همه افرادی که با فرد مبتلا در تماس بوده اند باید شناسایی شده و پس از انجام آزمایش، آن‌ها را در قرنطینه قرار داد. «آزمایش، ردیابی و ایزوله کردن» نیز منطقی در کنار خود دارد، اما این رویکرد نیز هزینه و نیروی زیادی را می‌طلبد. تخمین زده می‌شود که برای هر چهار مورد ابتلا، یک ردیاب تماس لازم است.

با این حال وقفه قرنطینه می‌تواند کمکی باشد برای کسب فرصت جهت جذب و آموزش افراد برای بکارگیری در رویکرد ردیابی مبتلایان. سان فرانسیسکو همین برنامه را در پیش گرفته و ترکیبی از کتابداران و دانشجویان پزشکی را برای ردیابی به کار می‌گیرد. دولت‌ها نیز می‌تواند فوراً چنین برنامه‌هایی را دنبال کنند و برخی از هزاران نفری را که در حال حاضر در خانه هستند و می‌توانند کمک کنند، به کار گیرند. فناوری نیز می‌تواند در این زمینه نقشی ایفا کند؛ برای مثال در این هفته اپل و گوگل اعلام کردند که در تلاش هستند تا برنامه‌ای را تولید کنند که ردیابی را آسانتر و سریع‌تر انجام دهد، هرچند برخی آن را تهدیدی برای حفظ حریم خصوصی افراد می‌دانند.

دولت‌ها باید بدانند که آنچه در پیش است، تنها تصمیمی در مورد کم کردن این یا آن قانون فاصله اجتماعی نیست، بلکه یک حرکت گسترده سیاسی، صنعتی و جمعی است که از جنگ جهانی دوم تاکنون مشاهده نشده. این ممکن است به معنای راه اندازی ابرکارخانه‌هایی برای تولید انبوه کیت‌های آزمایشگاهی باشد که این نیز حداقل، به معنای پدید آمدن یک وزیر اختصاصی در کابینه، برای «آزمایش» است.

این امر نیازمند تغییر عظیمی از سوی دولت‌ها است، که حتی افرادی را که از بیمارستان خارج می‌شوند و تحت مراقبت‌های اجتماعی قرار می‌گیرند، را مورد آزمایش قرار دهند. صاف کردن منحنی کافی نیست بلکه ما باید جلوتر از آن باشیم. درست است که ما نمی‌توانیم برای همیشه در حالت قرنطینه باقی بمانیم، ولی این نیز بدان معنا نیست که پناهگاه خود را تا زمانی که امنیت وجود نداشته باشد ترک کنیم، امنیتی که برقراری آن نیاز به یک تلاش و همت بالا دارد که از همین امروز باید آغاز شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید