چرا رسانه های اصولگرا، احمدی نژاد و باندش را بایکوت کرده اند؟
![چرا رسانه های اصولگرا، احمدی نژاد و باندش را بایکوت کرده اند؟](https://baztab.ir/wp-content/uploads/2017/08/31.jpg)
شرق نوشت: اگر استراتژی رسانهای اصولگرایان را در مواجهه با احمدینژاد و جریانش از همان روزهای انتخاب او به عنوان شهردار تهران، تا همین روزهای اخیر بعد از بازداشت و آزادی حمیدرضا بقایی روی گراف و نمودار ببریم، آنچه پدیدار میشود، در نوع خود، هم شگفتانگیز است و هم پرسشبرانگیز؛ از حمایت ششدانگ تا نادیدهانگاری ششدانگ.
به گزارش بازتاب این روزنامه در ادامه آورده است: از روزگاری که روزنامه جوان و کیهان برای احمدینژاد در مقام ناجی شهر تهران رپرتاژ آگهی تهیه میکردند، تا روزگاری که نهتنها نشست خبری او را پوشش نمیدهند، بلکه انذارهای عارفانه یار غارش درباره «سرنگونی» را هم کاملا نادیده میگیرند و به همان بازنشر واکنشهای قضائی بسنده میکنند.
رسانههای اصولگرا یا در نشست خبری پیشاانتخاباتی احمدینژاد در اسفند گذشته حضور پیدا نکردند یا اگر کردند، حتی یک کلمه آن را هم منتشر نکردند؛ حتی در نقد آن هم چیزی ننوشتند؛ آنهم در حالی که نشست خبری احمدینژاد مملو از نمایندگان رسانههای غیراصولگرا، اصلاحطلب و عمدتا خارجی بود.
اگر کلمه «احمدینژاد»، «بقایی» یا «مشایی» را در رسانههای اصولگرا، در یکی، دو ماه اخیر جستوجو کنید، تعداد اخبار مرتبط بسیار اندک خواهد بود. تاکتیک رسانهای اصولگرایان در رویارویی با احمدینژادیها، کاملا متفاوت از استراتژی آنها در برابر اصلاحطلبان است. آنها با نادیدهانگاری احمدینژاد، در اصل پروژه «مرگ سیاسی» یا «حذف» او را تکمیل میکنند؛ بالاخره او همچنان رقیب سیاسی بالقوه آنهاست.
اشتراکات گفتمانی و عملکردی میان جریان احمدینژاد و «اصولگرایی»، بالای۷۰ درصد است. احمدینژاد از دل «اصولگرایی» برخاسته و اصولگرایان حامی قرصومحکم او بودهاند. خود اصولگرایان هم میدانند احمدینژاد درصورتیکه اجازه ورود به انتخابات را پیدا کند، بخش درخور توجهی از بدنه رأی «اصولگرایی»، به سبد او ریخته خواهد شد.
نادیدهانگاری احمدینژاد البته ایدهای است که میان برخی اهالی رسانه یا فعالان اصلاحطلب یا حتی مردم هم خریدار دارد؛ آنها هم معتقدند پرداختن به احمدینژاد یعنی بزرگکردن او، یعنی اهمیتدادن به او. اما ماجرا برای «اصولگرایی» کمی متفاوت است؛ تفاوت هم در«مسئولیت» آنهاست.
اصلاحطلبان مسئولیتی در قبال جریان احمدینژاد به آن معنا ندارند. نوع مواجهه اصولگرایان با جریان احمدینژاد، درواقع «فرار از مسئولیت» در راستای «فراموشی» است. بر اساس مکتب روانکاوی، انسان برای حفاظت از خود، در مواجهه مشکلات و بحرانها از مکانیسمهای دفاعی استفاده میکند؛ انکار، فرافکنی، واپسرانی و… . شبیه این ماجرا در عالم سیاست هم رخ میدهد. یک جریان سیاسی به جای پاسخگویی، آسیبشناسی و احتمالا عذرخواهی، گاهی سراغ مکانیسمهای دفاعی میرود. نحوه رویارویی اصولگرایان با احمدینژاد و جریانش هم همین است؛ آنها از مکانیسم انکار و فراموشی بهره میبرند؛ مکانیسم «انکار احمدینژاد» یا «فراموشی مسئولیت اصولگرایانه».
کلید اصلی چرایی تفاوت استراتژی آنها در برابر احمدینژاد در مقایسه با اصلاحطلبان هم دقیقا در همین است. آنها در برابر اصلاحطلبان دچار «فراموشی» نمیشوند؛ چون خودآگاه و نه ناخودآگاهشان میداند که مسئولیتی در برابر اصلاحطلبان ندارند. «اصلاحطلبی» برای اصولگرایی رقیب بالفعل تا اطلاع ثانوی است که «انکار» و «نادیدهگرفتن» آن به هر شکل، تضعیف یا حتی حذف «اصولگرایی» را به همراه دارد.
برای همین، اصلاحطلبی مدام رصد میشود؛ برای همین، رسانههای اصولگرا در کمین نشستهاند تا از هر اتفاق یا اظهارنظری در جناح مقابل، کوهی بسازند و به دنبالش موج رسانهای درست کنند تا به گمان خود «روشنگری» کرده باشند. دفع خطر «اصلاحطلبی» برای اصولگرایان با «هیاهو» ممکن است و دفع «احمدینژادیها» با «سکوت».