چرا دیپلماسی ترامپ با ایران شانس موفقیت بیشتری دارد؟
سینا عضدی، استاد دانشگاه جورج واشنگتن، در فارین پالیسی درباره چشمانداز دیپلماسی میان ایالات متحده و ایران نوشت و تأکید کرد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا، با توجه به سابقه سیاسی و شهرتش در اتخاذ سیاستهای سختگیرانه علیه ایران، میتواند نقشی کلیدی در بازتعریف روابط دو کشور ایفا کند. عضدی با اشاره به شباهت این موقعیت با سفر تاریخی ریچارد نیکسون به چین، استدلال میکند که ترامپ در صورت بازگشت به قدرت، شانس بیشتری برای موفقیت در دیپلماسی با ایران خواهد داشت.
او همچنین به موانع دوره اول ریاستجمهوری ترامپ و فرصتهای بالقوه دوره دوم اشاره کرده و معتقد است که تغییرات در تیم مشاوران ترامپ و همچنین فشارهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی بر ایران میتواند زمینهساز کاهش تنشها و آغاز مذاکرات سازنده میان دو کشور باشد.
بازتاب– ریچارد نیکسون، رئیسجمهور ایالات متحده، هنگام آمادهسازی برای سفر تاریخی خود به چین در سال ۱۹۷۲، یادداشتهایی با عناوین «آنچه آنها میخواهند» و «آنچه ما میخواهیم» تهیه کرده بود. او و مشاور امنیت ملیاش، هنری کیسینجر، با این سفر، چین را که دههها از آمریکا جدا شده بود، به صحنه جهانی بازگرداندند. نیکسون که پیشتر با دیدگاههای ضدکمونیستی شناخته میشد، بهواسطه اعتبار سیاسیاش توانست این حرکت جسورانه را بدون نگرانی از اتهام ضعف انجام دهد.
این ترکیب متناقض از شهرت جنگطلبانه و دیپلماسی عملگرایانه منجر به شکلگیری ضربالمثل «فقط نیکسون میتواند به چین برود» شد.
اکنون، دونالد ترامپ نیز در برابر چالشی مشابه با ایران قرار دارد. ترامپ با خروج از توافق هستهای (برجام) و اجرای کمپین «فشار حداکثری»، سیاستهای سختگیرانهای علیه ایران در پیش گرفت. او حتی فرمان ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس ایران، را در سال ۲۰۲۰ صادر کرد. با این حال، ترامپ همواره اعلام کرده است که به دنبال تغییر رژیم ایران نیست و خواهان روابط بهتر با این کشور است.
موانع دیپلماسی در دوره اول ترامپ
در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، تلاشهای او برای گفتوگو با ایران با مخالفت اطرافیان جنگطلبش، از جمله مایک پمپئو و جان بولتون، مواجه شد. بهعنوان نمونه، بولتون بهقدری با دیپلماسی مخالف بود که هنگام دعوت ظریف به کاخ سفید توسط سناتور رند پل، آماده استعفا شد. افزون بر این، مداخلات پمپئو نیز مانع از اجرای ابتکاراتی چون «طرح مسکو» شد که میتوانست به کاهش تنشها منجر شود.
از سوی دیگر، ایران در آن زمان از موقعیت ژئوپلیتیکی قویتری برخوردار بود و نیازی به مذاکره با ایالات متحده احساس نمیکرد. مقامات ایرانی نیز موضعی قاطعانه اتخاذ کردند؛ بهطوریکه در جریان دیدار شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن، که بهعنوان میانجی به تهران آمده بود، هرگونه مذاکره با ترامپ رد شد و اعلام شد که سیاستهای واشنگتن برای تهران قابل قبول نیست.
فرصت دیپلماسی در دوره دوم ترامپ
دوره دوم ترامپ فرصتی ویژه برای تعریف دوباره روابط آمریکا و ایران است. با خروج شخصیتهای جنگطلب از کابینه، ترامپ تیمی از وفاداران به خود تشکیل داده است که میتوانند مسیر دیپلماسی را هموار کنند. انتصاب افرادی مانند مارکو روبیو بهعنوان وزیر امور خارجه و مایک والتز بهعنوان مشاور امنیت ملی، نشاندهنده آمادگی دولت ترامپ برای توافقهای عملگرایانه است.
ایران نیز با در نظر گرفتن نیاز به کاهش تحریمها و بهبود اقتصادی، شرایطی را برای تعامل و گفتوگو بررسی میکند. در کنار تلاش برای تقویت زیرساختهای اقتصادی و مدیریت تحریمها، مسائل منطقهای و راهبردی نیز بهعنوان عوامل تأثیرگذار در تصمیمگیریهای دیپلماتیک تهران مطرح هستند.
مسیر توافق احتمالی
در هر توافق احتمالی، ایران بهطور قطع حفظ برنامه غنیسازی اورانیوم خود و رفع تحریمها را بهعنوان اهداف اصلی در دستور کار قرار خواهد داد. این برنامه برای ایران از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا بهعنوان یک مسأله استراتژیک، نیاز به حفظ استقلال انرژی هستهای و گسترش توانمندیهای علمی و صنعتی را پوشش میدهد. از سوی دیگر، آمریکا نیز میتواند با اعمال محدودیتهای بیشتر بر سطح غنیسازی و همچنین گسترش نظارتهای بینالمللی، بهویژه از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نگرانیهای خود در مورد توسعه سلاحهای هستهای را کاهش دهد و از این طریق فضای اعتمادسازی را برای گفتوگوهای بیشتر فراهم کند.
در نهایت، همانطور که نیکسون با چین روابطی جدید برقرار کرد و توانست از سیاستهای متضاد خود در قبال این کشور بهرهبرداری کند، ترامپ نیز میتواند با استفاده از موقعیتهای موجود و تیم مشاوران جدیدش، روابط ایالات متحده و ایران را بازتعریف کند. اگرچه حل تمام اختلافات میان دو کشور بعید به نظر میرسد و مشکلاتی مانند بحرانهای منطقهای و برنامه هستهای ایران هنوز بر سر راه هر توافقی قرار دارند، اما مذاکرات و توافقهای عملی میتواند به کاهش تنشها کمک کرده و فرصتهایی برای تأمین منافع مشترک ایجاد کند. در این مسیر، تمرکز بر منافع متقابل و رسیدن به توافقات محدود و هدفمند، ممکن است راهی برای پیشبرد روابط و مدیریت اختلافات در آینده باشد.