چرا ترامپ می خواهد نقشه جهان را تغییر دهد؟
![چرا ترامپ می خواهد نقشه جهان را تغییر دهد؟ تغییر نقشه ترامپ](https://baztab.ir/wp-content/uploads/2025/02/تغییر-نقشه-ترامپ-930x550.jpg)
بازتاب– با بازگشت دونالد ترامپ به عرصه سیاست جهانی، ایالات متحده به نظر میرسد در تلاش است تا موقعیت خود را در برابر رقبای نوظهور و بازیگران جهانی دیگر، بهویژه چین، تحکیم کند. این اقدامات که در ظاهر بهدنبال تغییرات عمیق در نقشه جغرافیای سیاسی جهان است، در حقیقت بیانگر چالشهایی است که واشنگتن در زمینههای اقتصادی، نظامی و جغرافیایی با آنها مواجه است.
محدودیتهای اقتصادی و فناورانه: یک رقابت از دست رفته
به نوشته فرهیختگان؛ ایالات متحده با وجود برخورداری از قدرتهای اقتصادی و نظامی بزرگ، در زمینه رقابت با چین در حوزههای اقتصادی و فناوری بهویژه در دو دهه اخیر، بهنظر میرسد که موقعیت خود را از دست داده است. چین، که با استفاده از منابع خود توانسته در این زمینهها پیشرفتهای قابل توجهی داشته باشد، اکنون در حال حاضر از آمریکا پیشی گرفته است. در حالی که ایالات متحده بهجای رقابت مستقیم در این حوزهها، از ابزارهای نظامی و سیاسی برای حفظ موقعیت خود استفاده میکند، این روند بهوضوح نشان میدهد که واشنگتن بهدنبال عرصهای است که در آن بتواند نسبت به رقبای خود برتری داشته باشد.
تغییر اولویتها: تمرکز بر توان نظامی بهجای فناوری
با توجه به چالشهای رو به رشد در رقابت اقتصادی و فناوری، ایالات متحده بهنظر میرسد که قصد دارد رقابت با چین را از حوزههای اقتصادی و فناورانه به حوزههای نظامی منتقل کند. چین که در زمینه تحرکات نظامی تجربه کمتری دارد، برای آمریکا فرصتی ایجاد کرده است تا در این عرصه بتواند برتری خود را حفظ کند. این تغییر مسیر میتواند بهمنزله تلاش واشنگتن برای انحراف تمرکز چین از مسائل اقتصادی و فناورانه باشد.
تثبیت دستاوردهای جغرافیایی: حفظ تسلط بر مناطق راهبردی
ایالات متحده، برخلاف بسیاری از قدرتهای دیگر که با از دست دادن کنترل مناطق جغرافیایی خود روبهرو شدهاند، تلاش دارد تا مناطق تحت کنترل خود را تثبیت کند. این تلاش شامل مناطق مختلفی است که بهطور غیرمستقیم یا مستقیم تحت حاکمیت آمریکا قرار دارند، مانند هاوایی، پورتوریکو و گوام. واشنگتن بهطور مستمر در پی تثبیت این مناطق است تا از دستاوردهای خود محافظت کند و از دست دادن تسلط بر آنها را جبران کند.
نمایش قدرت جهانی: هدف یا واقعیت؟
یکی از استراتژیهای ایالات متحده در این دوران، ایجاد دستاوردهای ملموس و بزرگتری در عرصه جغرافیای سیاسی جهان است. این نوع نمایش قدرت که از دهه ۱۹۹۰ میلادی با حمله به عراق آغاز شد و در اوایل قرن بیستویکم با اشغال افغانستان و عراق ادامه یافت، اکنون ممکن است بهسمت الحاقهای جدید سوق پیدا کند. آمریکا بهدنبال این است که با انجام الحاقاتی بزرگ، هیمنه خود را بر جهان ثابت کند.
تغییر رویکرد در سیاستهای منطقهای: ضعف متحدان و افزایش دخالت مستقیم
یکی دیگر از جنبههای استراتژی ترامپ، تغییر در رویکردهای سیاسی منطقهای است. بهویژه در غرب آسیا، ایدههایی مانند دخالت مستقیم ایالات متحده در غزه و افزایش کنترل بر لبنان، به نوعی نشاندهنده ضعف در اتحادهای سنتی ایالات متحده با رژیم صهیونیستی است. بهنظر میرسد که واشنگتن بهاین نتیجه رسیده است که دیگر نمیتواند به متحدان خود در این منطقه تکیه کند و باید خود مستقیماً وارد عمل شود.
رویای آمریکایی: الحاق و مهاجرت بهعنوان ابزاری برای تقویت هژمونی
در پس برخی از برنامههای ترامپ، این ایده نهفته است که اگر مردم برای مهاجرت به ایالات متحده تلاش میکنند، ممکن است کشورهای آنها نیز تمایل داشته باشند تا به بخشی از ایالات متحده تبدیل شوند. این دیدگاه میتواند بهویژه در کشورهای مهاجرپذیری مانند کانادا یا پاناما مطرح باشد، جایی که ممکن است مقامات این کشورها از وضعیت مشابه پورتوریکو برای تقویت موقعیت خود استفاده کنند. البته، این فرضیه سادهانگارانه است و ممکن است پیچیدگیهای زیادی در این مسیر وجود داشته باشد.
آینده محور آنگلوساکسونی: شکاف در مقابل شرق
ایالات متحده در تلاش است تا محور جدیدی از کشورهای آنگلوساکسونی شامل بریتانیا، کانادا، استرالیا و متحدان دیگر تشکیل دهد که در برابر قدرتهای شرقی ایستادهاند. بهویژه در صورت پیوستن مناطقی مانند کانادا و گرینلند به ایالات متحده، این محور میتواند شکلگیری یک کشور واحد از این کشورهای آنگلوساکسونی را بهدنبال داشته باشد. در چنین شرایطی، بریتانیا ممکن است بهطور غیرمستقیم از معادله حذف شود.
اگرچه تلاشهای ایالات متحده بهنظر میرسد گامهایی برای تغییر نقشه جهان باشند، در حقیقت این اقدامات تنها بخشی از اهداف کلان استراتژیک ایالات متحده است که بر حفظ سلطه جهانی و مقابله با چالشهای نوین جهانی تمرکز دارد. این تحولات نه تنها نمایانگر چالشهای اقتصادی، نظامی و جغرافیایی آمریکا، بلکه تلاشی است برای بازتعریف قدرت جهانی در عصر جدید.