پیام ها و تبعات شکست مذاکرات دوحه چیست؟
عدم تمایل یا توانِ دولت بایدن جهت حرکت به سمت زمینه سازی برای احیای نسخه سالِ 2015 از توافق “برجام” و در مقابل، تاکیدات واشینگتن بر ایجاد نسخه ای جدید از برجام که دغدغه های گسترده ترِ آمریکا در رابطه با ایران را در بر می گیرد، اصلی ترین عاملِ شکست مذاکرات دوحه بود.
بازتاب-تنها اندکی پس از سفر اخیر “جوزپ بورل” مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به ایران و رایزنی های وی با مقام های ارشد ایرانی و متعاقبا اعلام خبرِ انجام برنامه ریزی برای مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در دوحه قطر با میانجی گری اروپا جهت کاستن از سطح اختلافات میان تهران و واشینگتن و در ادامه، تسهیل روند احیای مذاکرات اتمی وین و در نهایت، دستیابیِ احتمالی به یک توافق با محوریت احیای برجام، امیدواری و البته خوش بینی های زیادی در باب فعال شدن مجدد دیپلماسی و تعامل در قالب معادله مذاکرات اتمی ایران و تقویت شانس دستیابی به یک توافق در چهارچوب احیای برجام، مطرح شد.
با این حال، پس از پایان گفتگوها و مذاکراتِ دو روزه دوحه قطر، به طور خاص مقام های اروپایی و آمریکایی از ناکام بودنِ مذاکرات و بی نتیجه بودنِ آن خبر دادند. مساله ای که بار دیگر اما و اگرهای زیادی را در مورد سرنوشت معادله احیای برجام ایجاد کرده است. در این راستا به طور خاص برخی به طرح این مساله می پردازند که دلایل شکست مذاکرات دوحه چه بود و پیام ها و تبعات این شکست چیست؟
از این رو، بازتاب درگفتگو با “امیر علی ابوالفتح” کارشناس سیاست خارجی، به بررسی پرسش مذکور پرداخته است.
“امیر علی ابوالفتح” در باب ارزیابی خود از مذاکرات دوحه گفت: «در ابتدا باید بگویم که ما باید توجه داشته باشیم که روند مذاکرات مرتبط با احیای برجام قطع نشده بود. در تمامیِ سه ماه اخیر که مذاکرات در وین در جریان نبوده، مذاکرات میان ایران و آمریکا به شکل انتقال پیام های مکتوب و شفاهی جریان داشته و “انریکه مورا” یا “جوزپ بورل”، این پیام ها را میان تهران و واشینگتن رد و بدل می کردند.
در این راستا، طرفین مذاکرات در روزهای اخیر یک قدم جلو تر آمدند و روند انتقال پیام ها به حضور در یک شهر(دوحه قطر) تبدیل شد که البته باز هم مذاکرات، ماهیتی غیرمستقیم داشت (میان ایران و آمریکا) و انریکه مورا، رایزنی ها میان تهران و واشینگتن و دیگر طرف ها را برعهده داشت.
آمریکایِ بایدن از ظرفیت های نشان دادن انعطافپذیری در چهارچوب معادله احیای برجام برخوردار نیست/ بازگشت آمریکا به توافق برجام در شرایط کنونی، احتمال واقع بینانه ای به نظر نمی رسد.
این کارشناس سیاست خارجی افزود: «در این چهارچوب، این فضای جدید در نوع خود یک اقدامِ رو به جلو بود اما اینکه اینگونه استدلال کنیم که این اقدام باید منتج به نتیجه می شد و ایالات متحده آمریکا در نهایت متقاعد می شد که به توافق برجام باز گردد، هنوز به نظر من فاصله زیادی تا واقعیت ها دارد (اگر نگوییم فاصله زیاد، باید بگوییم فاصله معناداری در این رابطه وجود دارد) و البته چشم انداز روشنی نیز از اینکه مذاکرات دوحه، موجبِ این شود که دوباره مذاکرات هسته ای در وین و در شکل سابقِ آن از سرگرفته شود و ایالات متحده آمریکا به برجام باز گردد، وجود نداشت.
دلیل اصلی ناکامیِ مذاکرات دوحه این بود که اساسا تغییرِ بنیادینی در نگاه ایالات متحده آمریکا به مساله ایران و برجام رُخ نداده است. درست است که به لحاظ شکلی ما شاهد بودیم که مذاکرات در وین در جریان بود و چند روز قبل نیز در دوحه ادامه یافت، با این حال آمریکا و به طور خاص دولت بایدن یا مایل نیست و یا قادر نیست که به نسخه اولیه و اصلی توافق برجام که درسال 2015 منعقد شد، بازگردد.
جمهوری اسلامی ایران قویا اصرار دارد که بایستی طرفین توافق، به برجامِ سال 2015 بازگردند و ما به ازایِ اجرای تعهدات برجام سال 2015 از طرف ایران، عملِ آمریکا به تعهداتش در قالب توافق مذکور(بر اساس همان نسخه سال 2015) است. این در حالی است که ایالات متحده آمریکا اساسا سعی دارد که به نسخه ای دیگر از برجام دست پیدا کند و در قالب آن با تهران به توافق برسد. حال این نسخه یا “برجام پلاس” و یا برجامِ 2 و 3 و …است. علت طولانی شدنِ روند مذاکرات با محوریت احیای برجام نیز همین است».
ابوالفتح تصریح کرد: «اگر واقعا دولت بایدن مایل بود که به برجامِ سال 2015 بازگردد، همانطور که رئیس جمهور سابق کشورمان “حسن روحانی” گفت، اساسا این روند چندان سخت نیست و بایدن می تواند ظرف نیم ساعت همانگونه که ترامپ با یک فرمان اجرایی، خروج آمریکا از برجام را اعلام کرد، بار دیگر کشورش را به چهارچوب توافق برجام باز گرداند. درست به همین دلیل است که می توان نتیجه گرفت چون آمریکایی ها مایل به بازگشت به برجامِ سال 2015 نیستند، تا این حد مذاکرات را طول می دهند و با گذشتِ زمان نیز به نظر نمی رسد که آمریکایی ها تغییر موضعی را بدهند و مثلا اکنون بخواهند در چهارچوب مذاکرات دوحه، سیاست خود را عوض کنند. از این رو من چندان به نتیجه مذاکرات دوحه خوش بین نبودم و احتمالا مذاکرات مرتبط نیز همچنان روندی فرسایشی و ادامه دار خواهد داشت».
امیر علی ابوالفتح در مورد اینکه آیا اساسا انتخاب دوحه به عنوان محل جدید مذاکرات، حامل پیام های خاصی بود یا خیر؟ گفت: «به نظر من این مساله یک موضوع فرعی است و چندان نمی تواند حاملِ پیام خاصی باشد. به هر حال باید شهری برای انجام مذاکرات انتخاب می شد. هیات ایرانی که به آمریکا نمی رود. هیات آمریکایی نیز به ایران نمی آید. در این میان شهری باید انتخاب گردد تا دو هیات در آنجا با یکدیگر مذاکره کنند. از این رو، من پیام خاصی را در این مساله نمی بینم.
البته که موارد مشابهی نیز وجود دارد. مثلا در اوج جنگ سرد، آمریکا و شوروی در هلسینکی(فنلاند) با یکدیگر گفتگو و مذاکره می کردند. آن ها به پاریس یا لندن نمی رفتند بلکه به کشوری می رفتند که در حاشیه است و روابطش با طرفین خوب است و حالتِ بی طرفی دارد. اکنون نیز در معادله اتمی ایران و روند مذاکرات مرتبط با احیای برجام، قطر نیز چنین جایگاهی دارد. این کشور روابط خوبی با ایران دارد و البته روابط راهبردی نیز با آمریکا دارد. در این میان وقتی کشورهای اروپایی نیز قرار نیست در نشست حضور داشته باشند، دلیلی وجود ندارد که برای مذاکرات به اروپا رفت.
از این جهت مساله انتقال محل مذاکرات از وین به دوحه، چندان مهم نیست و اینکه برخی رسانه ها و افکار عمومی حساس شده اند که چرا این اتفاق افتاده، اساسا مهم نیست و به نظر من مساله اساسی در این رابطه تغییر موضعِ واشینگتن است. اگر آمریکا و دولت بایدن تغییر موضع دهند، اینکه مذاکرات در چه شهری انجام گیرد، به موضوعی غیر مهم تبدیل می شود.
از این منظر، مساله اصلی باید این نکته باشد که آیا نگاهِ واشینگتن نسبت به معادله احیای برجام تغییر کرده یا خیر؟ و الا دوحه و مسقط و ابوظبی و غیره و اینکه مذاکرات در کجا انجام شود، اساسا از اهمیتی برخوردار نیست».