پلن بی نتانیاهو برای ایران؛ ماموریت شتابزده بی بی در واشینگتن چیست؟

بازتاب– با پایان سفر پرحاشیه بنیامین نتانیاهو به مجارستان، نخستوزیر اسرائیل اینک در واشنگتن به دنبال تثبیت جایگاه خود بهعنوان بازیگر کلیدی در معادلات امنیتی خاورمیانه است. در حالی که در ظاهر گفتگوها با مقامات آمریکایی حول محورهایی چون تعرفههای تجاری، آینده جنگ غزه و احتمال شعلهور شدن دوباره جبهه شمالی متمرکز شدهاند، اما به نظر می رسد دستور کار اصلی تلآویو در این سفر بیش از هر زمان دیگری به پرونده هستهای ایران گره خورده است.
تحلیلگران محافظهکار آمریکایی، از جمله چهرههایی همچون ریچارد نفیو، طی ماههای اخیر با القای این روایت که ایران در حال حرکت بهسوی “بازدارندگی کامل هستهای” است، عملاً زمینهسازی برای بازگرداندن سناریوی تهدید بهجای تعامل را فراهم کردهاند. در چارچوب این دیدگاه، کاخ سفید باید یکبار دیگر شانس دیپلماسی را امتحان کند، اما در صورت شکست، راهکار نظامی بهعنوان «تنها گزینه باقیمانده» روی میز خواهد ماند. این گفتمان هدفمند، نهتنها پروژه امنیتیسازی ایران را احیا میکند، بلکه تلاش دارد نقش بازدارنده جمهوری اسلامی را بهعنوان تهدیدی برای موازنه قوا در منطقه جلوه دهد.
هدف اصلی: توافق یا تقابل؟
پرونده هستهای ایران اکنون در اولویت بالای برنامهریزیهای دولت ترامپ قرار دارد. منابع نزدیک به مذاکرات از احتمال آغاز گفتوگوها میان تهران و واشنگتن خبر دادهاند، اما در سوی دیگر، نتانیاهو با حمایت لابیهای بانفوذ اسرائیلی در تلاش است تا فرصت را برای ضربه زدن به برنامه اتمی ایران «تاریخی» جلوه دهد. به نقل از یکی از مقامات ارشد اسرائیلی، نخستوزیر این رژیم در دیدار با ترامپ خواهان رسیدن به نوعی اجماع درباره اقدام نظامی احتمالی علیه تأسیسات هستهای ایران در صورت شکست مسیر دیپلماتیک شده است.
در این میان، زمزمههایی نیز از سوی محافل آمریکایی درباره تلاش اسرائیل برای ترسیم چارچوبی جدید از «توافق مطلوب» با ایران به گوش میرسد؛ توافقی که بیش از هر چیز یادآور سناریوی لیبی و خلع سلاح کامل تهران خواهد بود. اما این در حالی است که مقامات جمهوری اسلامی بارها تأکید کردهاند که هرگونه توافق تازه، باید بر مبنای واقعیات جدید صنعت هستهای کشور استوار باشد. پذیرش نسخه مطلوب نتانیاهو، چیزی جز بستهشدن مسیر دیپلماسی و حرکت دو کشور به سوی تقابل پرهزینه نخواهد بود.
غزه؛ محل تلاقی منافع یا مقدمهای برای اشغال؟
یکی از حساسترین موضوعات سفر نتانیاهو، آینده جنگ در غزه است. بنابر گزارشی اختصاصی از باراک راوید خبرنگار «آکسیوس»، ترامپ اخیراً در تماسهایی با امانوئل مکرون، عبدالفتاح السیسی و ملک عبدالله دوم، طرحهایی برای کوچ اجباری بخشی از ساکنان غزه را به بحث گذاشته است. همزمان با ورود نتانیاهو به آمریکا، رهبران فرانسه، اردن و مصر مخالفت قاطع خود را با هرگونه تغییر جمعیتی در باریکه غزه اعلام کردند.
با این حال، تحلیلگران بر این باورند که تلآویو و واشنگتن ممکن است با بیتوجهی به این مخالفتها، بهدنبال تحمیل اراده خود و در نهایت اجرای گامبهگام طرح الحاق غزه و سپس کرانه باختری باشند؛ طرحی که برخی وزرای کابینه راستگرای اسرائیل صراحتاً از آن با عنوان «اسرائیل بزرگ» یاد کردهاند.
پیامدهای همگرایی جدید تلآویو–واشنگتن برای تهران
در صورتی که همگرایی استراتژیک میان واشنگتن و تلآویو تشدید شود، میتوان انتظار داشت که ایالات متحده بار دیگر به سوی رویکرد فشار حداکثری علیه ایران بازگردد. ترامپ که پیشتر از برجام خارج شده و تحریمهای سنگینی را اعمال کرده بود، اینک ممکن است تحت فشار اسرائیل به سراغ تشدید تحریمهای ثانویه، اعمال محدودیتهای گستردهتر علیه شرکای اقتصادی ایران و حتی نمایشهای نظامی در منطقه برود.
ایران نیز بیتفاوت نخواهد ماند. گزینههایی مانند افزایش سطح غنیسازی، تقویت روابط با محور مقاومت، توسعه بازدارندگی سایبری و حضور پررنگتر در آبراههای راهبردی همچون تنگه هرمز و بابالمندب میتواند بخشی از پاسخهای احتمالی تهران باشد.
دیپلماسی هنوز زنده است
با وجود فضای تهاجمی، هنوز روزنههای کوچکی برای دیپلماسی دیده میشود. اختلاف میان واشنگتن و متحدان اروپایی درباره ادامه سیاست فشار، نگرانی از هزینههای سنگین جنگی دیگر در منطقه و همزمان نقشآفرینی نیروهای میانهرو در هر دو طرف، میتواند زمینه را برای از سرگیری مذاکرات فراهم کند.
نتانیاهو اگرچه خواهان تضعیف تهران است، اما ممکن است در شرایط فعلی – بهویژه با در نظر گرفتن فشار افکار عمومی جهانی برای توقف جنگ در غزه – صرفاً بر اجرای «پلن بی» یعنی تلفیقی از فشار هدفمند، عملیات سایبری و اعمال تحریمهای هوشمند متمرکز شود.
سناریوی محتمل: تنش کنترلشده، دیپلماسی پشتپرده
در کوتاهمدت، سناریوی محتمل آن است که وضعیت موجود با ترکیبی از تنشسازی کنترلشده و مذاکرات پشتپرده ادامه یابد. آمریکا و اسرائیل بهجای درگیری مستقیم، تمرکز خود را بر جنگ اقتصادی و عملیاتهای امنیتی (نظیر خرابکاری یا ترور چهرههای کلیدی) میگذارند. ایران نیز ضمن حفظ سطحی از برنامه هستهای، به تعمیق روابط با چین، روسیه و دیگر بازیگران غیرغربی ادامه خواهد داد.
تحریمهای تازه وزارت خزانهداری آمریکا علیه شرکتهای چینی، اماراتی و ایرانی، نشانهای از آغاز دور جدیدی از فشارهاست؛ دوری که هرچند احتمال جنگ تمامعیار را کاهش میدهد، اما در عوض بیثباتی مزمن در منطقه خلیج فارس و تشدید فعالیت گروههای غیردولتی در منطقه را بهدنبال خواهد داشت.