پرخاشگری می‌کنم پس هستم

    کد خبر :224170

همیشه دوست داشتم کنشگر باشم و اگر هم نبودم از ترسم باز هم کنشگرها را دوست داشتم. از بچگی هم در وجودم نهفته بود. با همه‌چیز مخالف بودم. بعد هم که شبهِ‌منتقد شدم. کار دشواری بود. باید دلیل و مدرکی هرچند ضعیف برای مخالفتم ارائه می‌کردم. هر چقدر هم که سندیاتم ضعیف‌تر بود باید بیشتر دادوقال می‌کردم البته دیدم منتقدان برنامه سینمایی هفت هم هنوز از همین روش استفاده می‌کردند و گویا هنوز روی بورس است.

اتفاقا از همان اول هم در حوزه موسیقی فعال بودم. به این شکل که خودم به موسیقی علاقه نداشتم اما وقتی اهل خانه موسیقی گوش می‌دادند بنده مخالف بودم. نه اینکه مثلا مانند برخی عزیزان مشکلم از پایه باشد نه، با خواننده‌ها مخالف بودم. مثلا یک عده در خانه ما شهرام ناظری گوش می‌دادند؛ بنده اعتقاد داشتم این غمگین است و البته با سبیل‌های استاد هم مخالف بودم بی‌دلیل با سروصدا. «ف- آ»گوش می‌دادند؛ من مخالف بودم که این دیگر چه می‌گوید، بیسواد فارسی نمی‌داند بعد اَبِلی بَبِلی می‌خواند که البته بعدها (درواقع همین الان که متن را می‌نویسم) فهمیدم «آی‌بیلیو» بوده؛ البته تهمت و افترا هم کم نثارش نمی‌کردم و زوایای پنهان زندگی شخصی‌اش را برملا می‌کردم.

درنهایت هم که یکی از اعضا بی‌رحمانه آش شله‌قلم‌کاری گوش می‌داد؛ از مکابیز و کوروس تا فریدون فروغی بزرگ که زانوی‌ غم بغل می‌گرفت. آن زمان هنوز «رپ» نبود که کسی گوش کند بعدا به عنوان نماینده خفن‌ خانواده و مخالف با تمام موسیقی‌های دیگر، خودم گوش می‌دادم.

سرتان را درد نیاورم مشکلات زیاد بود مخصوصا وقتی کسی با من همسو بود برای مخالفت باید علایقم را هم کنار می‌گذاشتم. یادم می‌آید چه بلایی سر محسن نامجو آوردم و من خودم گول خورده بودم و چه و چه. همچنان هم کنشگر هستم فقط فرقش با ادب را کم‌کم درک کردم. زمان فیس‌بوک هم پرخاشگر بودم و به بهانه صراحت، اندکی فحش‌پراکنی می‌کردم. چه لذتی هم داشت. نه دلیل و سند می‌خواست نه توضیح و تفصیل. فقط کمی خشم و مقداری بن‌مایه نیاز داشت که درِ دهان را وا کنی و با خلاقیت انواع فحش را به روش جدیدی ترکیب کنی.

از حق نگذریم فحش‌ساختن هم دشوار بود؛ البته هنوز هم هستند کسانی که رعایت نمی‌کنند؛ مثلا در همین اختتامیه جشنواره فیلم فجر وقتی سالارجان عقیلی برای اجرای قطعات زیبایش روی صحنه آمد یکی از دوستانم یک دوجین چارواداری به هم بست و نثار من کرد که این خواننده به این خوبی چرا گیر الکی می‌دهی؟ من برایش توضیح دادم که مجیدجان دلبندم اصلا موضوع من در رابطه با سالارجان سر کیفیت اجرا و کنشگری نیست بلکه شوخی است.

خب برای جامعه‌ کنشگر توضیح شوخی دشوار است اما اصرار داشت که تو فلان حرف را زدی و باز هم توضیح دادم که چرا فقط یک تکه را شنیدی؟ حکایت جنجال اخیر بر سر شاهنامه فردوسی بود که دوستان فقط یک جمله را شنیده بودند و شروع به حمله به آن سینماگر کردند؛ البته از حق نگذریم که چقدر هم پایبند به اصول فردوسی بودند و فحش‌های غنی دادند و ادبیات قدما را پاس داشتند.

وقایع اتفاقیه- سیامک قلی‌زاده:به‌هرحال سینما طرفدار بیشتری دارد و راحت‌تر حتی با فحش‌دادن به آنها معروف می‌شویم. من هم که می‌خواستم معروف شوم پیشنهادش را داشتم. این هم یکی از اصولی بود که در تلنگر قبلی فراموش کردم ذکر کنم اما من یکی حتی برای شهرت هم پا به سینما نمی‌گذارم. به خدا در همین جشنواره فجرشان دیدم همه کنشگر بودند؛ از ابراهیم حاتمی‌کیا تا رضا رشیدپور و پژمان جمشیدی و فلان و بهمان. سینما صرف ندارد. بیشتر از اینکه کنش‌پراکنی‌ کنی، کنشی می‌شوی.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید