پدر و مادر مقتول دامادشان را بخشیدند
آبان سال 1401 مردی با اورژانس تماس گرفت و مدعی شد همسرش زمین خورده و بیهوش شده است.
وقتی تکنیسینهای اورژانس هوایی به محل حادثه که ویلایی در دماوند بود، اعزام شدند مرد جوان در تشریح ماجرا گفت: همسرم در حال کار در آشپزخانه بود که به یکباره حالش بد شد و روی زمین افتاد و سرش محکم به دیوار خورد.
در ادامه کارشناسان اورژانس بعد از معاینههای اولیه اعلام کردند که زن جوان به خاطر ضربه شدید به سر فوت کرده است. با توجه به مشکوک بودن ماجرا، مأموران اورژانس، پلیس را در جریان قرار دادند و آنها هم بعد از تشریفات لازم جسد زن 27 ساله را با دستور قضایی برای تعیین علت تامه مرگ به پزشکی قانونی منتقل کردند.
افشای راز جنایت
بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی و معاینههای لازم، کارشناسان این سازمان در گزارشی اعلام کردند که علت مرگ ضربه جسم سخت به سر قربانی و قتل بوده است. با اعلام این گزارش خانواده زن جوان از دامادشان شکایت کردند.
پدر مقتول به پلیس گفت: دو سال قبل دخترم ازدواج کرد اما از چند ماه قبل متوجه اختلافهای شدید بین آنها شدیم.
حتی چند باری دخترم قهر کرد و به خانه ما آمد که با میانجیگری آنها را آشتی دادیم، با این حال فکر میکنم دامادم، او را کشته است و ما از او شاکی هستیم.
بدین ترتیب مرد جوان بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت و وقتی در مقابل مستندهای پلیسی قرار گرفت به ناچار به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: من همسرم را دوست داشتم اما اختلافهای ما در چند ماه اخیر زیاده شده بود.
روز حادثه نیز باهم بحثمان شد و من در یک لحظه عصبانی شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم سپس با سنگی که در آشپزخانه بود ضربه محکمی به سرش زدم که همسرم بیهوش شد و روی زمین افتاد همان موقع پشیمان شدم.
وقتی دیدم حالش خیلی بد است به سرعت با اورژانس تماس گرفتم اما دیگر فایدهای نداشت و او فوت کرده بود.
در ادامه متهم صحنه جرم را بازسازی کرد و با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
رضایت به داماد قاتل
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده پدر و مادر مقتول درخواست قصاص کردند.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و در حالی که به شدت اشک میریخت، گفت: من عاشق همسرم بودم و نمیخواستم او را بکشم. روز حادثه نمیدانم چه شد که کنترلم را از دست دادم و با سنگ ضربهای به سرش زدم. باور کنید به یک ثانیه هم نرسید پشیمان شدم و التماس کردم که چشمهایش را باز کند اما کار از کار گذشته بود، با این حال به سرعت با اورژانس تماس گرفتم. من اتهامم را قبول دارم اما پشیمانم و از پدر و مادر همسرم میخواهم من را ببخشند.
بعد از اظهارات متهم، قضات از اولیای دم خواستند در صورت امکان دامادشان را ببخشند و سازش کنند که پدر مقتول سرانجام گفت: من و همسرم میخواستیم دامادمان را قصاص کنیم، اما حالا متوجه شدیم پشیمان است بنابراین به خاطر رضای خدا بدون هیچ قید و شرطی او را میبخشیم.
با بخشش اولیای دم، متهم از جنبه عمومی جرم محاکمه شد و گفت: من تا آخر عمر شرمنده پدر و مادر همسرم هستم و امیدوارم مرا حلال کنند.
در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.