پایان ماه عسل «جهانی» ترامپ / عصر جدایی اروپا از آمریکا فرا رسید
«ماه عسل جهانی دونالد ترامپ رو به پایان است.» نیک رابرتسون، گزارشگر سیانان با این مقدمه مینویسد اعتبار ترامپ نزد رهبران جهان روزبهروز کم میشود گویی دوران ترامپ عصر جدایی اروپا- آمریکاست. هر روز که میگذرد این دو بلوک قدرت بیشتر از هم فاصله میگیرند بهگونهای که برخی رهبران جهان از جمله مرکل، صدراعظم آلمان، از انزوای جهانی آمریکا سخن میگویند. با گذشت ۷ ماه از ریاستجمهوری ترامپ، دشمنانش روزبهروز بیشتر و از تعداد دوستانش روزبهروز کمتر میشود.
به گزارش اقتصادنیوز ، رابرتسون مینویسد مردی که نمیتواند بحرانهای داخلی آمریکا را مهار کند و در عوض بر آتش بحران میدمد نشان داده که نمیتواند خود را مدیریت کند چه برسد به مدیریت یک کشور. «ینس استولنبرگ»، دبیر کل ناتو، در مصاحبه با سیانان گفته بود آنچه متحدان آمریکا در ناتو در مورد تجاوزگریهای روسیه میخواهند «پیشبینیپذیری» است.
او میگوید: «تا زمانی که قوی باشیم، تا زمانی که پیشبینیپذیر باشیم، میتوانیم در گفتوگوی سیاسی با روسیه حضور داشته باشیم تا مانع بدتر شدن وضعیت و در غلتیدن بهسوی جنگ سرد جدید بشویم.» در تحولات پس از شارلوتزویل، ویرجینیا، ترامپ به جهانیان نشان داد که «همه چیز هست جز رهبری پیشبینیپذیر.» تفسیرهای متغیر او از گردهماییهای خشن «نو نازی»ها و برتریجویان سفیدپوست و برداشت مجسمههای مربوط به دوران جنگهای داخلی آمریکا باعث شد رهبران اروپایی سر خود را به نشانه تعجب و آشفتگی تکان دهند. یک روز «نو نازی»ها را با معترضان حقوق مدنی برابر میانگاشت، روز دیگر میگفت در آمریکا جایی برای نژادپرستها نیست. او با این مواضع دائم در حال تغییر، نه تنها مردم آمریکا که ناظران بینالمللی را هم گیج کرده است.
یک هفته بعد، گویی او و تیمش در کاخ سفید از این حوادث درس نگرفتند؛ چراکه همان اشتباهات را با درخواست گردهمایی دیگری در آریزونا تکرار کردند. این بار او از کلانترهای محلی سابق حمایت کرد؛ همانهایی که لاتین تبارها را متوقف و مورد بازجویی قرار میدادند. این باعث شد ترامپ به نژادپرستی متهم شود. همین اتهام برای او کافی است تا بار گناهش را سنگینتر کند. برای خارجیها اینگونه بهنظر میرسد که رویای آمریکایی به نفع چیزی شومتر کنار رفته است. این اتهام چیزی است که در توییتهای سفیر سابق بریتانیا در آمریکا «پیتر وست مکات» نیز مصداق بارزی یافته آنجا که از سایههای شوم نژادپرستیهای ادوار گذشته سخن به میان آورد و افزود این نژادپرستها این بار به شکل خطرناکتری بازگشتهاند. بهنظر میرسد «هارمونی» درحال رخت بربستن از آمریکا است. اگرچه دوستانی مانند وست مکات به وضوح ترس خود را ابراز میکنند اما دشمنان آمریکا از این وضعیت درحال بهرهبرداری هستند.
چین یک پیام گزنده، نیشدار و تند در مورد سیاست خارجی آمریکا به ساکن کاخ سفید فرستاد. طرح ترامپ در مورد افغانستان اگرچه در داخل این کشور مورد استقبال واقع شد اما جهان هم باید ترامپ را به واسطه این طرح اندکی جدی بگیرد. افسوس که حقیقت اندکی پس از شارلوتزویل روشن شد. 24ساعت پس از آن حادثه یک حمله 77 دقیقهای به دشمنانش داشت که باعث شد بار دیگر اعتبار ترامپ زیر سوال برود. هیچکس نباید تعجب کند که آمریکا و ترامپ کارشان تمام است. در سخنرانیاش در مورد افغانستان متعهد به اعزام نیروهای بیشتر شد و مسیری که در دوران اوباما پی گرفته میشد را معکوس کرد. پاکستان را هم تهدید کرد و گفت اگر در کنار آمریکا باشد نفع زیادی میبرد اما اگر به تروریستها و مجرمان پناه دهد نفع زیادی را از دست خواهد داد. پیش از اینکه پاکستان سخن گوید، چین به دفاع از این کشور آمد و اعلام کرد که آمریکا نه تنها باید به نیازهای امنیتی پاکستان توجه کند بلکه باید تلاشهای این کشور در مبارزه با تروریسم را مورد شناسایی قرار دهد.
پاکستان که پیش از این در زمین آمریکا و علیه چین بازی میکرد فرصت را مغتنم شمرد و ضمن تایید اظهارات چینیها، سخنان و ادعاهای ترامپ را رد کرد. مقامهای پاکستانی در این باره گفتند: «هیچ کشوری به اندازه پاکستان در مبارزه با تهدید تروریسم تلاش نکرده است. هیچ کشوری در جهان بیش از پاکستان از موج تروریسم لطمه نخورده است.» چینیها از قبلتر با ترامپ وارد جدال شدهاند. آنها از جنگ تجاری آمریکا عصبانی هستند و در واکنش، نسبت به تنشهای روزافزون میان آمریکا- کرهشمالی بیش از آنکه جانب آمریکا را بگیرند کفه ترازوی کرهشمالی را سنگینتر کردهاند. چند ماه پیش رهبران ترامپ فقط نگران «غیرقابل پیشبینی» بودن ترامپ بودند اما اکنون علاوه بر این، به یکی از بزرگترین نقاط ضعف او هم پی بردند: ترامپ تمرکز کمی بر مسائل دارد و نمیتواند برای مدت زمانی مشخص موضعی مشخص و صریح داشته باشد.
او فردی دمدمی مزاج است و این دمدمی مزاجی به سیاست خارجی و منافع ملی این کشور هم تسری یافته است. رابرتسون، گزارشگر سیانان میافزاید: ما وارد یک دوره عاری از سیاست خارجی شدهایم. ظاهرا فرض این است که: اگر هیچکس در داخل به امپراتور نگوید که تو لباس نداری چرا باید از بیرون به او نگریست؟ منظور این است که وقتی ترامپ کشورش را وارد عصر «بیسیاستی» کرده چرا بقیه باید با او کار داشته باشند؟ باید او را به حال خود رها کرد.
وقتی ترامپ اندیشه خود را بر حقیقت بنا نمیکند، این بیشتر به نفع دشمنانش تمام خواهد شد. در آریزونا به جمع حامیانش گفت که رهبر کرهشمالی به او گوش میدهد: «حقیقت این است که او – رهبر کرهشمالی- دارد کمکم به ما احترام میگذارد.» با این حال، او هیچ شواهدی از این مساله ارائه نداد که چگونه موجب تغییر ناگهانی در نگاه «اون» شده است. البته «اون» هم گوش داد. او چگونه به ترامپ گوش داد؟ اندکی پس از این سخنان، رهبر کرهشمالی موشکهای جدیدی با سوخت جامد آزمایش کرد.
ولادیمیر پوتین که در اجلاس گروه 20 با ترامپ صحبت کرد، ترجیح داد برود تا به سخنان ترامپ بیش از اندازه گوش ندهد. متحدان آمریکا هم هر یک درحال بریدن از او هستند. برنامه ترامپ در مورد خدمات درمانی هم کار را به جایی رساند که برخی متحدان به مخالفان ترامپ تبدیل شدند. تعجبی ندارد که «ترزا می» که اندکی پس از سوگند ترامپ به آمریکا رفت تا اولین رئیس دولتی باشد که با او دیدار میکند اکنون سعی میکند فاصله خود را با او حفظ کند. در آلمان که تا انتخابات یک ماه فاصله دارد آنگلا مرکل از سوی رقیبانش متهم شده که «بسیار شبیه به ترامپ است.»
موضع جهانی در مورد ترامپ در اروپا هم همین طور است. او فردی بیمسوولیت و یک تبهکار تلقی میشود. نتانیاهو هم به یهودستیزی در شارلوتسویل میتازد. حتی «دیوید فریدمن»، سفیر آمریکا در اسرائیل، هم به یک گزارشگر اعلام کرد که پاسخ ترامپ به این حادثه «خوب نبود». دوستان، حتی نزدیکترین آنها، در کنار ترامپ ایستادن را روزبهروز دشوارتر مییابند. این باعث طرح سوالی شده که: وقتی ترامپ به این دوستان نیاز پیدا کند، آنها کجا خواهند رفت یا کجا خواهند بود؟ این دوستان ایستادن در کنار ترامپ را بسیار پرهزینه مییابند.
بدتر از آن، نمیتوانند با استبداد رای و دمدمیمزاجی و آشفتگی فکری او کنار آیند. آن ماه عسلی که دنیا انتظارش را میکشید – یعنی همان ثبات یا پیشبینیپذیری- تمام شده است. در قاموس رهبران جهان او دیگر یک رهبر جهانی نیست بلکه فردی است که مسوول بسیاری از بیثباتیهای جهان امروز است.