پایان داعش به چه معنا است؟
یک کارشناس مسائل بینالملل میگوید: داعش و گروههایی نظیر آن در مقام تمثیل و استعاره از منظر جانورشناسی! مانند ویروس هستند. خصلت ویروس این است که از بین نمیرود. تنها به حالت برزخ گونه و غیرموثر در میآید و زمانی که بار دیگر بتواند در یک فضای مناسب رشد کند تاثیرات خود را احیا میکند.
داعش پایان یافت. این را میشود هم از نامه سردار قاسم سلیمانی به رهبر معظم انقلاب فهمید و هم از سفر بشار اسد، رئیس جمهور سوریه به روسیه و دیدار او با با ولادیمیر پوتین متحد خود در جنگ با داعش. حالا با مرگ داعش سوالاتی از این دست پیش میآید که «آینده خاورمیانه چه تصویری دارد؟» در این باره مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه و کارشناس سیاست خارجی با فرارو به گفت و گو نشسته است.
به گزارش فرارو این کارشناس سیاست خارجی میگوید: داعش یک خروجی معنادار و تعریفشده در سیستم حرکت دوران گذار از منطق دوقطبی به منطق چندقطبی است. در دنیای سیاست این منطق گذار را بحرانزا و بحرانزی میدانند. پدیدارهای ناشی از بحرانزا و بحرانزی بودن در این دوران نمود و بروز پیدا میکند. این پدیدهها و پدیدارهایی که از ساخت و بافت متفاوت برخوردارند، با پدید آمدنشان تحولاتی را شکل میبخشند، در درون این تحولات مستحیل میشوند و بار دیگر به شکلی دیگر سر بر میآورند. به این ترتیب داعش نه یک هویت معنادار و پایدار بلکه یک هویت غیرمستقل و بازتولید شده در مسیر تحولات دوران گذار است.
مطهرنیا معتقد است: همانطور که القاعده در این دوران گذار تولید و سپس در داعش بازتولید شد باید بگوییم داعش نیز میتواند در آینده در یک بافت موقعیتی و موضوعی دیگر و با نام دیگری بازتولید شود. پایان داعش، به معنای پایان یک برش از این تغییر و تحولات است نه به معنای تمام شدن این تغییر و تحولات. داستان هنوز باقی است و بازی هنوز ادامه دارد.
این کارشناس سیاست خارجی اضافه میکند: پیروزی درخشان بر داعش بیش از هرکسی، متعلق به ملت ایران و مجاهدانی است که باید آنها را طلایهداران حرکتهای ضدتروریستی خواند. این تلاشها و مجاهدتها اگرچه بسیار بزرگ و قابل تقدیر است، اما این پیروزی نباید مانند جنگ بدر موجب شود که ما با اطمینان بازی را تمام شده بدانیم و اکنون جشن پیروزی برای مدیریت و هدایت مسائل منطقهای بر پا کنیم.
به اعتقاد او، دوران پساداعش میتواند انباشته از فتنهها و تحولات بسیار بدتر از دوران داعش باشد. آنچه هم اکنون در داعش دیده میشود و سیگنالهایی که در محیطهای گوناگون منطقهای و فرامنطقهای دریافت میشود این است که بازی بسیار پیچیده ای پیش روست که باید در آن بسیار خلاقانه تر و هوشمندانهتر وارد عمل شد.
مطهرنیا ادامه میدهد: داعش و گروههایی نظیر آن در مقام تمثیل و استعاره از منظر جانورشناسی! مانند ویروس هستند. خصلت ویروس این است که از بین نمیرود. تنها به حالت برزخ گونه و غیرموثر در میآید و زمانی که بار دیگر بتواند در یک فضای مناسب رشد کند تاثیرات خود را احیا میکند.
داعش به آسیای شرقی میرود
به اعتقاد این استاد دانشگاه، جغرافیای اصلی داعش بعد از خاورمیانه در دهه آینده آسیای شرقی است. او میگوید: تکه پارههای داعش در منطقه باقی خواهد ماند و گاه و بیگاه میتواند زمینههای ایجاد آسیبهای موردی را در منطقه فراهم کند. اما پایان داعش در منطقه خاورمیانه تا حدود زیادی قابل اتکاست. با این حال این موضوع اهمیت دارد که داعش فردا با این نام و یا با نامهای دیگر ظهور میکند. همانگونه که القاعده با شکل گیری داعش تا حدود زیادی کمرنگ و در آن مستحیل شد و از افغانستان به این سوی خاورمیانه آمد، این بار این داعش است که میتواند با گذار از دورانی برزخگونه با نام دیگر و شدت بیشتری در جغرافیای آسیای خاوری خود را نشان دهد. ابرقدرت موجود میخواهد برای شکل دادن به هژمونی امنیتی خود از خاورمیانه و دو منطقه اساسی هارتلند نو و نوهارتلند به آسیای شرقی گذار کند تا چین را مهار کند. لذا باید گفت که بازی در خاورمیانه بدون داعش اما در سایه داعش و با پیروزیهای بسیار فزون تر با هدف قرار دادن تهران در حال طراحی است.
سفره سوریه پهن شده است
مطهرنیا در ارتباط با آینده سوریه پس از داعش میگوید: سفره سوریه اکنون در پس پرده دوران جدید پهن شده است. سوریه که محل نفوذ ایران و روسیه بود امروز بر سر سفره خود بازیگران و کنشگران دیگری را شاهد است که سهم میخواهند. متحدین سوریه در قالب روسیه، ایران و تا حدودی عراق هزینههای بسیار بالایی در سوریه متحمل شدهاند. در سوی دیگر هم ایالات متحده و کشورهای همسو با آمریکا مثل عربستان، رژیم صهیونیستی، قطر و تا حدودی ترکیه حضور دارند. تقسیم غنایم در این منطقه اکنون در پشت پرده و در پس پرده صورت میگیرد. سفر پوتین به تهران، دیدار وزرای امور خارجه ایران، ترکیه، روسیه و همچنین ملاقاتهای متفاوتی که در این زمینه صورت میپذیرد همگی نشاندهنده رسیدن به منطق امتیاز گیری است. باید منتظر ماند و دید مردم کشورهای منطقه با توجه به هزینههایی که در سوریه کردهاند چقدر امتیاز به دست خواهند آورد. آنچه هم اکنون مشخص است این است که سوریه ای که تا دیروز در جغرافیای قدرت نفوذ قدرت روسیه و ایران قرار داشت امروز شاهد ورود بازیگران دیگری در جهت گرفتن امتیاز است.
محاصره بینالمللی ایران در دستور کار آمریکا
این کارشناس مسائل بینالملل درباره فضای پیش روی ایران در دوران پساداعش نیز میگوید: اکنون به نظر میرسد یک فضای بازی پیچیده با دو جهتگیری منطقه ای و فرامنطقه ای ایجاد شده که به دنبال احیای جنگ نامتعادل با ایران به انتقال این کشور به دوره پیش از پذیرش برجام است. تحرک ایران در پذیرش برجام و مجاهدت دیپلماتیکی که در این زمینه انجام شد باعث شد وزنهای از پای ایران باز شود و این کشور بتواند با فراغ بال بیشتری از منظر مدیریت مسائل داخلی حرکت کند. برداشتن تحریمهای ناشی از پرونده هستهای و عبور از مخاطرات ناشی از حساسیت پرونده هسته ای، در دو سال اخیر ایران را به سمت و سوی ایجاد یک فضای مثبت برای تحرکات منطقه ای فراخوانده است. از طرف دیگر نیز با توجه به باز شدن وزن گذشته، فشار حادی که در پروندههای موشکی، حقوق بشر و پرونده به اصطلاح حمایت از تروریسم انگشتهای اتهام را به سوی تهران گرفته بود با جهتگیری تاخیری رو به رو شد.
مطهرنیا ادامه میدهد: اکنون آمریکای دوران ترامپ در پی ایجاد فضای بازآفرینی و بازگشت ایران به فضای پیشابرجام است. تلاشهای او برای پاره کردن برجام به مثابه تحریک ایران برای خروج از برجام با هوشیاری تهران منضبط شده است اما او به دنبال ایجاد فضایی مناسب برای همگرایی منطقهای بر ضدتهران است. همانگونه که بارها گفته ام دکترین آمریکا قبل از آغاز دوران جدید ریاست جمهوری ترامپ نیز مبتنی بر محدود کردن همکاریهای منطقهای و محاصره منطقهای تهران بوده است.
این استاد دانشگاه معتقد است: پارادایم حاکم بر دوران ترامپ، آشوب و نظریه فراکتالهاست. از طرف دیگر دکترین او، دکترین بازیگر دیوانه است که ترامپ نقش آن را به خوبی ایفا میکند. جهتگیری سیاست کلان آمریکا در وضعیت فعلی، جهتگیری مبتنی بر پیچیدگی و ابهام و در نهایت استراتژی تحریک کردن، جاخالی دادن و پرتاب کردن است. در این منظومه، آمریکا در ارتباط با ایران به دنبال محدود کردن همکاریهای بین المللی با ایران است. بار دیگر میخواهد وزنه گذشته یعنی تحریمهای فلج کننده را به ایران تحمیل کند، در چارچوب احیای پرونده سه قلوهای افسانه ای (پروندههای حمایت از تروریسم، پرونده موشکی و حقوق بشر) اجماعی بین المللی علیه ایران شکل دهد و سپس با ایجاد همگراییهای منطقه ای و هماهنگی و همگامی با جهتگیری بین المللی محاصره تهران را کلید بزند.
مطهرنیا ادامه میدهد: همگرایی بین کشورهایی مثل عربستان، قطر و مصر و پیوند مخفی و آشکار این کشورها با تلاویو، برای کلید زدن محاصره منطقهای ایران است که از طریق مسائلی مثل تحریم سپاه پاسداران در چارچوب تحریم کاتسا، قرار دادن نام حزب الله در گروههای تروریستی و تحریمهای ویروسی بر علیه جمهوری اسلامی زمینه سازی میشود. ایالات متحده آمریکا به دنبال ایجاد یک فضای معنادار برای شکل دادن به جریانات و بزرگنمایی از طریق عملیات رسانهای است تا بتواند زمینههای ورود به دوران پساداعش را با این دو جهتگیری شکل دهد.
این استاد دانشگاه با اشاره به برخی اتفاقات منطقه در یک ماه گذشته میگوید: باید به اتفاقات ماه گذشته دقت کنیم. پرتاب موشک حوثیهای یمن به عربستان چیز تازه ای نبود، اما بزرگنمایی آن در یک عملیات رسانهای معنادار است. از طرف دیگر جهتگیریهایی که محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان و اصلاحاتی که در این کشور پیش گرفته است، تیغ سخت را بر علیه ایران تیز میکند و پیامهایی از شکلگیری حرکتهای نرم برای آغاز یک دوران جدید نوتطبیقگرا در منطقه را مخابره میکند. این اتفاقات زمانی نقطه عطف میپذیرد که سعد حریری به عربستان رفته و در آنجا استعفا میدهد. این استعفا به طریقی میتواند نقطه عزیمت و کلمه رمز آغاز این عملیات از منظر ایالات متحده باشد.
ترامپ به دنبال تغییر رفتار ایران نیست بلکه به دنبال تغییر رژیم است
او ادامه میدهد: هماهنگیهای بینالمللی را نباید فراموش کرد. به میدان آمدن ایمانوئل مکرون در فرانسه و همچنین اظهارات اروپاییها درباره پروندههای سه گانه موشکی، حقوق بشر و پرونده به اصطلاح حمایت از تروریسم نشان دهنده سیگنالهایی بسیار قوی برای شکل دادن به دوران پساداعش با هدف محاصره منطقه ای تهران و انتقال این محاصره بین المللی به اجماع مجدد علیه ایران است. به این ترتیب باید گفت آمریکای دوران ترامپ، نه هدف تغییر رفتار ایران را بلکه هدف تغییر رژیم را دنبال میکند.
مطهرنیا در پایان میگوید: آمریکاییها در بعد منطقهای تلاش میکنند با تلفیق دو سناریوی امنیتی «اختاپوس» و «اژدها» زمینههای برخورد با حزب الله را فراهم کرده و سپس با گذر از آن، از جهتگیری درگیری نیابتی با ایران آرام آرام به درگیری مستقیم با تهران تغییر جهت دهند.