وجود حداقل یک بیکار در هر خانواده ایرانی
یکی از مهمترین دلایل افزایش اختلافات خانوادگی، اختلالات روانی و حتی بزهکاری در کشور را میتوان تبعات بیکاری یا عدم وجود شغل کافی برای افراد جویای کار دانست؛ چرا که کاهش عزت نفس و احساس حقارت سبب جدایی فرد از اجتماع میشود و درنتیجه به توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشور آسیب وارد میکند.
قطعا بهترین راهحل این است که مسئولان کشور از اشخاص بیکاری که توانایی یادگیری و انجام کار دارند، حمایت کنند و تمرکز خود را بر سرمایهگذاری برای ایجاد اشتغال بگذارند. طی اخبار منتشر شده یک مقام مسئول یکی از مهمترین مشکلات حوزه اشتغال در کشور را نبود یک آمار دقیق و واقعی از شاغلان و بیکاران و میزان تخصص و مهارتهای آنها برشمرده و از صدور شناسنامه اشتغال برای همه ایرانیان زیر 65 سال خبر داده است.
به گزارش بازتاب به نقل از آرمان، در این زمینه گفتوگویی با ابراهیم رزاقی، کارشناس اقتصادی، انجام شده است که در ادامه میخوانید.
معاون اشتغال وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی از برنامهریزی این وزارتخانه برای صدور شناسنامه اشتغال برای همه ایرانیان زیر 65 سال خبر داده بهنظر شما شناسایی این افراد چه ضرورت و مزایایی برای کشور دارد؟
دولت تصمیم گرفته است تا با ایجاد شناسنامه اشتغال برای افراد زیر 65 سال اطلاعات افراد در زمینه اشتغال را ساماندهی کند؛ این اطلاعات شامل شغلهای رسمی و غیررسمی بوده، یکی از اساسیترین اقداماتی که باید صورت گیرد، همین موضوعی است که مطرح شده تا علاوه بر جمع آوری این اطلاعات، برای رفع مشکلات و موانع در مسیر اشتغال نیز تلاش شود، دولت برای رفع مشکل بیکاری نیابد دست به دامان رقمبازی شود؛ آماری که خود در زمینه بیکاری ارائه میکند، حدود سهمیلیون بیکار است، اما شما در هر خانواده ایرانی حداقل با یک نفر بیکار روبهرو هستید که اگر 24میلیون خانواده داشته باشیم عدد بیکاری متفاوت است با آنچه دولت ارائه میکند؛ اساسا دولت چه کسانی را بیکار میداند؟ آیا فقط کسانی که خود را به ادارات کاریابی معرفی کردهاند بیکار هستند؟ آیا کسانی که کار پارهوقت یا کار ساعتی دارند باید شاغل محسوب شوند؟در نظر بگیرید طبق تعریف بینالمللی شما با 10هزار دلار میتوانید کار ایجاد کنید، فقط با یک حساب سرانگشتی حاصل از فروش و درآمدهای ارزی باید حدود 75 تا 105میلیون شغل ایجاد کرده باشیم، اما در واقعیت شما فکر میکنید چقدر شغل ایجاد شده است؟ فقط 12میلیون شغل در این مسیر ایجاد شده که همه آنها متعلق به بعد از انقلاب نیست و بخشی از آن در قبل از انقلاب ایجاد شده است.
در شرایطی که دولت در تحقق وعده ایجاد اشتغال موفقیتی کسب نکرده آیا هزینه برای چنین طرحی جایز است؟ آیا بهتر نیست دولت از این میزان سرمایه در اشتغالزایی بهرهمند شود؟
در این مسیر نزولی فشار اقتصادی ناشی از بیکاری گریبانگیر طبقه کارمند و کارگر است که باید تامینکننده معاش و زندگی خانواده خود باشد. در اصل مسیری که پیش رفته است سفره کارگری را کوچک و عدهای را فقیر و فقیرتر و عده دیگری را غنیتر کرده است. ما حتی در مسیر سرمایهداری نیز صحیح حرکت نکردهایم؛ سرمایهدار سرمایه خود را در مسیر تولید نیاورده تا کار ایجاد شود و رونق اقتصادی شکل بگیرد. طرح شناسنامه اشتغال زیر نظر وزارت کار در حال تهیه است، اما وزارتخانهای با سه مساله مهم کار، رفاه و تامین اجتماعی به جای این که زمان خود را روی طرح و حل چنین مسائلی بگذارد خیلی بهتر بود که در مسیر کار به حمایت از تولیدکنندگان میپرداخت و در مسیر رفاه، به رفاه کارگران میپرداخت و مسائل مشکلات اجتماعی و معیشتی آنها را رفع میکرد. به تولیدکنندگان تسهیلات اعطا میکرد و این موارد در اصل یک وزیر قوی و نترس میخواهد که محکم در این مسیرها به پیش رود و خطشکن و جهادی باشد، این گونه طرحها نهتنها مشکلی را حل نمیکند بلکه باری میشود به دوش دولت.
درباره طرح شناسنامه مشاغل بهعنوان نکته نهایی چه پیشنهادی دارید؟
نکته آخر این که در طرح شناسنامه مشاغل اشاره شده به شناسایی شغلهای غیررسمی و غیرمجاز که از طریق این طرح شناسایی میشود، سوال مهم این است که اساسا آیا نیاز به این طرح بوده یا خیر؟ یقینا نیازی به این طرح نبوده است، چراکه قبل از این راههایی وجود داشته که این اشتغالهای غیرمجاز از طرق مختلف گشت تعزیرات بانکها، ادارات بیمه، اصناف و… غیره شناسایی شود و اساسا نباید در کشور فرصت ایجاد این شغلها فراهم میشده و اشکال بزرگی است که چرا این شرایط فراهم شده و چرا زودتر از اینها به فکر ساماندهی نبودهاند. بهتر است به جای این طرح وزیر با همکاری بانکها راه مناسب برای حمایت تولیدکنندگان بیابد. کشور چین برای تشویق مردم به تولید اقدام به خرید دلار به نرخ بیشتر از نرخ تبدیل میکند و همه مردم در چین برای سود بیشتر بهدنبال پیدا کردن راهی هستند تا کالایی که صادر میکنند از طریق درآمد ارزی سود بیشتری را عاید کشورشان کند. اما در ایران برعکس دولت خود متولی فروش ارز است و تلاش میکند ارز را به بازار آزاد هدایت کند تا سود کند؛ واگر در این مسیر اقتصادی، برنامهریزی نشود به هیچعنوان مشکلات کشور رفع نمیشود و این مشکلات نیاز به برنامهریزی کارشناسی شده دارد و باید به جای تمرکز بر نفت و گاز و پتروشیمی که بهراحتی قابل تحریم شدن و فلج کردن کشور است به تولید داخلی اتکا شود.