والدین مطلقهای که قصد ازدواج مجدد دارند، بخوانند
مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران در حوزه سلامت با بیان اینکه فرزندان در دوران کودکی (کمتر از شش سالگی) و بزرگسالی (پس از ۲۰ سالگی) راحتتر با ازدواج مجدد والدین خود بعد از طلاق کنار میآیند، گفت: بدترین سن پذیرش ازدواج مجدد والدین برای فرزندان دوران “نوجوانی” است که البته نوع رفتار و نحوه برخورد همسر جدید والدین با فرزند در پذیرش تفکر فرزند خانواده بیتاثیر نیست.
امین رفیعیپور با بیان اینکه هر زوجی که قصد ازدواج دارند باید نسبت به یکدیگر به شناخت و آگاهی کاملی دست یابند و تفاوتی ندارد که آنها پیش از این مجرد یا متاهل بودهاند، افزود: برای دستیابی به شناخت و آگاهی کامل زوجین پیش از ازدواج به مدت زمان حداقل سه تا شش ماه نیاز است، اما والدین مطلقهای که قصد ازدواج مجدد دارند باید متناسب با سن فرزندانشان این موضوع را برای آنها مطرح کنند، زیرا فرزندان در هر بازه سنی رفتار خاصی از خود نشان میدهد.
بنابر اظهارات وی، کودکان کمتر از شش سال راحتتر با ازدواج مجدد والدین خود کنار میآیند، اما در سنین بلوغ پذیرش این موضوع به مراتب سختتر میشود زیرا آنها در این دوران احساس میکنند فردی که جای پدر یا مادرش حضور دارد والد واقعیشان نیست و این والد است که باید بتواند روابط همسر جدید خود را با فرزندش به درستی شکل دهد، در غیر این صورت تشکیل چنین خانوادهای با مشکل مواجه خواهد شد، اما در دوران بزرگسالی یعنی پس از ۲۰ سالگی پذیرش ازدواج مجدد والدین برای فرزند راحتتر است؛ هرچند ممکن است مخالفت از سوی فرزندان بزرگسال نیز دیده شود.
به گفته این متخصص روانشناسی سلامت، بدترین سن پذیرش ازدواج مجدد والدین برای فرزندان، دوران “نوجوانی” است که در پی وقوع این مسئله باید آمادگیهای روانی و مداخلات روانشناختی در این زمینه صورت گیرد.
مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران در حوزه سلامت همچنین درباره علت مخالفت فرزندان در مواجهه با ازدواج مجدد والدینشان نیز گفت: والدین برای فرزندان حکم قدیسی را دارند که در صورت ازدواج مجدد والدینشان احساس خوبی ندارند، برخی فرزندان احساس میکنند همسر جدید والدشان قصد دارد جای پدر یا مادرش را بگیرد و برخی دیگر تصور میکنند که با ازدواج مجدد والدینش روابط آنها با والدین کمتر میشود که در چنین حالتی دچار اضطراب میشوند و این اضطراب درنهایت میتواند منجر به بروز اختلالات روانشناختی شود، اما در هر صورت عوامل این مخالفتها از نظرروانشناسی درست نیست، زیرا والدینی که از همسر خود جدا شدهاند یا همسرشان فوت کرده حق حیات و ادامه زندگی دارند و باید با شرایط خاص و آمادگیهای لازم پذیرش این موضوع را برای فرزندان راحتتر کرد؛ البته نوع رفتار و نحوه برخورد همسر جدید والدین با فرزند در پذیرش تفکر فرزند خانواده بیتاثیر نیست.
وی در ادامه درباره تاثیر مداخلات روانشناختی بر بهبود روابط همسر جدید والد با فرزند نیز گفت: در این مداخلات ابتدا شرایط ازدواج والد با همسر جدید (مشاورههای پیش از ازدواج) بررسی میشود این که آیا این زوج میتوانند ازدواج موفقی داشته باشند؟، در صورت تایید مشاور برای ازدواج بین والد و فرزند و سپس میان فرزند و والد جدید مداخلات صورت میگیرد و فرزند برای پذیرش و برقراری ارتباط با همسر جدید والد آماده میشود. میتوان ادعا کرد این مداخلات اثرگذار هستند؛ چراکه شاهد شکلگیری روابطی بودهام که با مداخلات به موقع زندگیهای آرامشبخشی شکل گرفته است. گرچه در برخی مواقع ممکن است شکلگیری این رابطهها به قدری پیچیده باشد که امکان مداخله صورت نگیرد و شکلگیری آن رابطه آسیبزا باشد.
مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران در حوزه سلامت تاکید کرد: این دسته از فرزندان باید قبول کنند که گرچه همسر جدید پدر یا مادرش، نمیتواند جای والد واقعیاش باشد اما عضوی از زندگی اوست. از طرفی دیگر فرد جدیدی که وارد خانواده میشود باید بپذیرد که اگرچه فرزند همسرش، فرزند واقعی او محسوب نمیشود اما خانواده جدیدی را تشکیل داده که حفظ این خانواده بسیار مهم است.