همه میخواهند سلبریتی شوند
بلقیس سلیمانی با ربط دادن تب نویسندگی به میل به سلبریتی شدن میگوید: برخی از نویسندگان را باید انکار کرد؛ چرا که هرکسی که یک یا دو کتاب چاپ کرد، نویسنده نیست.
این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره تبِ نوشتن و نویسنده شدن، گفت: در همه دورهها تب نوشتن وجود داشته است اما به نظر میرسد وسایل ارتباطی مختلف و چاپ راحت کتاب باعث شده است که تب نوشتن نسبت به دورههای قبل بیشتر شود.
او با بیان اینکه نویسندگی هنر بسیار ارزانی است، افزود: نویسندگی امکانات زیادی نمیخواهد؛ فقط قلم و کاغذ است که معمولا در دسترس همه قرار دارد و به همین دلیل افراد زیادی به نوشتن رو میآورند. برقراری ارتباط سریع با مخاطب و شبکههای اجتماعی نیز مزید علت برای رو آوردن به نوشتن است.
سلیمانی همچنین متذکر شد: ما سپاهی از نویسندگان داریم که مینویسند اما معلوم نیست چند نفر به صورت جدی کار نویسندگی را دنبال کنند و در این عرصه باقی بمانند. ماندن و استمرار داشتن خیلی مهم است. باید دید چند نفر از این نویسندهها میتوانند به ادبیات داستانی ایران چیزی اضافه کنند.
او در ادامه خاطرنشان کرد: به نظرم در همه زمینهها تب وجود دارد و فقط مختص ادبیات داستانی نیست. به طور مثال افراد زیادی وارد عرصه خوانندگی میشوند. فکر میکنم این موضوع به خاطر این است که میل به سلبریتی شدن در همه آدمها به وجود آمده است و هرکسی میخواهد با دست انداختن به یکی از هنرها، خود را به چهره تبدیل کند.
این منتقد ادبی درباره اینکه چگونه میتوان نویسندگانی را که در کتاب اول متوقف شدهاند در مسیر درست قرار داد، اظهار کرد: فکر میکنم نباید به این آدمها توجه کرد. به نظرم نویسندگی قبل از هر چیز یک فعالیت فردی است، اگر کسی واقعا استعداد داشته باشد و نویسندگی دغدغه و هدف او باشد، خود فرد راهش را پیدا میکند و به هدفش میرسد.
او با بیان اینکه گاهی باید نویسنده بودن برخی را انکار کرد، گفت: فکر نکنید هرکسی که یک یا دو کتاب چاپ کرد، نویسنده است یا میتواند نویسنده باشد. زیر پر و بال این افراد را گرفتن گاهی به ضررشان است و آفتهایی دارد.
بلقیس سلیمانی افزود: برخی به هر دلیلی که توانستهاند کتاب چاپ کنند، ادعای گزافی دارند و فوری کلاس داستاننویسی برگزار میکنند. به نظرم منتقد موظف است زمانی که یکی دو کار از کسی دید و متوجه شد که اصلا نمیتواند به جایی برسد، به او بگوید که دنبال کار دیگری برود و نویسنده شدن سکوی پرش او نیست.
این داستاننویس درباره تأثیر گارگاههای داستاننویسی بر افزایش تب نوشتن اظهار کرد: این کارگاهها تأثیر زیادی دارند. مسئلهای که وجود دارد این است که بسیاری از کسانی که کلاس داستاننویسی میگذارند و کسانی که در این کلاسها شرکت میکنند، آدمهای بیسوادی هستند. به طور مثال چند روز پیش کسی به من زنگ زد و میخواست در کلاس داستاننویسی شرکت کند، در حالیکه نام گلشیری را نشنیده بود!
او در ادامه افزود: این آدمها تقریبا چیزی نمیخوانند و فکر میکنند نوشتن سادهترین کار است. برخی نیز زیر بال و پر آنها را میگیرند. به همین دلیل است که ما امروزه نویسنده شاخص و خوب نداریم. البته عیبی ندارد که این افراد وارد ادبیات شوند اما نباید اینها میداندار باشند؛ ولی به دلیل امکاناتی که دارند مانند کانال، سایت، مجله و روزنامه گاهی اوقات میداندار هم میشوند، که این خیلی خیلی بد است.
سلیمانی خاطرنشان کرد: نویسنده شدن این نیست که قلم و کاغذ بردارید و شروع به نوشتن خاطرات و تجربههای دوستی خود کنید، باید حرفی برای گفتن، مطالعه زیاد و جسارت جابهجا کردن مرزها را داشته باشید، همچنین زبان را بشناسید. همه اینها ادبیات را تشکیل میدهد.
او سپس با بیان این که افراد زیادی کارگاه نویسندگی راه میاندازند، یادآور شد: گاهی مدرسان کارگاهها فقط یک جلد کتاب دارند و کارگاه نویسندگی راه انداختهاند؛ این چه معنایی دارد؟ گاهی مدرسان کارگاهها آدمهای بیسوادی هستند و به ادبیات ایران و جهان اشراف ندارند، اما احساس استاد بودن میکنند، در حالیکه خودشان نیازمندند به کلاس داستاننویسی بروند. البته کارگاههای خوبی هم داشتهایم مانند کارگاه حسین سناپور و محمدحسن شهسواری، که نویسندههای خوبی نیز از این کارگاهها بیرون آمدهاند.
این نویسنده در پاسخ به اینکه چگونه میتوان نارضایتی از میزان کتابخوانی در جامعه و رغبت زیاد به نوشتن را کنار هم قرار داد، اظهار کرد: بهنظرم مخاطبان و خوانندگان کتاب باید به نویسندهها بفهمانند نوشتن کتاب مسلتزم دانش و شناخت فراوان است. خواننده نباید کتابی را که در آن دانش و شناخت وجود ندارد، بخرد. اگر کتابها در انباری بمانند، خود به خود کسانی که اینکاره نیستند کنار میروند.
او خاطرنشان کرد: چاپ کتابهای خالی و پوچ به ادبیات داستانی ایران ضربه میزند. بسیاری از نویسندگان که ادعای زیادی دارند واقعا کتاب نمیخوانند و کتابهایشان خالی خالی و پر از هواست. در واقع چیزی ندارد.
سلیمانی با بیان اینکه کتابهای توخالی باعث شده مخاطبان نسبت به داستان ایرانی بیاعتماد شوند، گفت: زمانی که مخاطب سراغ کتابهایی میرود که در چند کانال، سایت و روزنامه تبلیغ میشود و درباره آن حرف میزنند و میبیند کتاب هیچی نیست، نتیجه میگیرد که ادبیات داستانی ایران هیچی ندارد. این پروپاگانداهایی که افراد برای کتابهایشان راه میاندازند، به ضرر ادبیات داستانی است، زیرا فضای فریبکارانهای ایجاد کرده است.
او در پایان گفت: یکی از دلایلی که ما وفور نویسنده و کمبود خواننده داریم این است که نوشتههای ضعیف تبلیغ بسیار بسیار قویای دارند. ادبیات سطحی به ادبیات جدی ما ضربه وارد کرده و باعث بیاعتمادی خواننده ایرانی شده است.