هفت اشتباه رایج در مورد پول که باید از آنها دوری کنیم
بیشترین انگیزه ما برای کار کردن، کسب پول است. پولی که قرار است به آسایش و رفاه ما منجر شود و البته به اطرافیانمان هم نفع برساند. هر کس در هر موقعیتی که باشد، پول در میآورد. حتی اگر منبع درآمدش، پولتوجیبیهایی باشد که از پدرش میگیرد. اما همه بلد نیستند از پول خود به درستی استفاده کنند. فهرست اشتباههای پولی و رفتارهای نادرست مالی، سیاههای بلندبالا است. اما خطاهایی وجود دارد که در بین مردم مرسوم هستند. این هفت اشتباه رایج در مورد پول توسط روانشناسان و اقتصاددانهای برجستهای مثل ریچارد تالر، دنیل کانمن و دیگران در دانشگاه شیکاگو شناسایی شدهاند.
۱- معماری پرداختها بر ذهن ما اثر میگذارد.
پیشتر در مورد حسابداری ذهنی به طور مفصل حرف زدهایم. این خاصیتِ روانشاختی منبع بسیاری از خطاهای مالی ما است. یک مثال جالب «پرداخت قسط قبل یا بعد از دریافت کالا» است. برای بیشتر مردم پرداخت اقساطی خوشآیندتر از پرداخت نقدی است. اما کدام انتخاب معقولتر است؟ قبل از دریافت کالا قسط بدهیم یا بعد از آن؟
از نظر مالی تفاوتی بین این دو انتخاب وجود ندارد. اما از دید روانشناسی، حتی نوع کالا بر ترجیح مصرفکننده تاثیر میگذارد. فرض کنید میخواهید برای مدت یک هفته به فرانسه سفر کنید. از یک سال پیش پول این سفر را به صورت اقساطی پرداخته کردهاید و حالا بدون پرداخت هیچ پول اضافهای عازم سفر میشوید. خوشایند است، نه؟ اما فرض کنید اول به سفر بروید و بعد اقساط را بپردازید. این حالت میتواند برای بیشتر مردم عذابآور باشد. لذت سفر تمام میشود اما انگار رنج پرداخت اقساط تمامی ندارد.
از نظر مالی معماری پرداخت و ترتیب قرارگیری اقساط مهم نیست. تنها مبلغ پرداخت شده اهمیت دارد و بهرهای که به خاطر تعدّد قسطها میپردازید.
اما اگر قرار باشد ماشین بخرید، وضع متفاوت میشود. پرداخت قسط بعد از تحویل خودرو خوشایندتر از پرداخت پیش از تحویل است. بیشتر مردم درگیر این سوگیری ذهنی هستند. خطایی که هیچ مبنای مالیای ندارد. از نظر مالی معماری پرداخت و ترتیب قرارگیری اقساط مهم نیست. تنها مبلغ پرداخت شده اهمیت دارد و بهرهای که به خاطر زیاد شدن تعداد قسطها میپردازید.
۲- قسطی یعنی مجانی!
یک کارمند دولت هر ماه ۲ میلیون تومان حقوق میگیرد. او دوست دارد یک گوشی نو ۲ میلیون تومانی بخرد. طبیعتا این گوشی برای او گران است. او باید ۱ ماه از تمام درآمدش را برای خرید محصول مورد نظر هزینه کند. اما همین کارمند با طرح فروش ویژه مواجه میشود. یک شرکت همان تلفن را با اقساط ماهیانه ۲۰۰ هزار تومان میفروشد. حالا به نظر میرسد که کارمند شریف ما میتواند به سادگی خرید کند. حتی میتواند هر روز چند ساعت اضافه کار کند تا مبلغ اقساط، حقوقش را کم نکند. عالی نیست؟ ابدا!
در مواردی معماری پرداختها برای ما از مبلغ پرداختی مهمتر است.
او تلفن را به مبلغ ۲ میلیون و چهارصد هزار تومان خریده است و برای این خرید بهرهای ۲۰ درصدی (بیشتر از بهره بانکی) میپردازد. در ابتدا چرا او نمیخواست گوشی را بخرد؟ چون قیمت آن برابر بود با یک ماه درآمدش. اما حالا بیشتر از یک ماه درآمدش را برای خرید همان کالا هزینه میکند.
بیشتر ما پرداختهای اقساطی را مجانی فرض میکنیم. به خاطر این اشتباه رایج در مورد پول است که خرید کارت شارژ برای خط اعتباری سادهتر از پرداخت قبضهای خط دائمی به نظر میآید. اما فرقی نمیکند که پول به چه طریقی از کف شما میرود. مهم این است که در نهایت چقدر میپردازید. منفعت در پرداخت کمتر است، نه پرداخت دیرتر.
۳- مخارج کوچک اما مداوم را نادیده میگیریم.
فرض کنید هر روز برای یک مسیر تکراری تاکسی میگیرید. کرایه تاکسی ۲۵۰۰ تومان است. میتوانید همین مسیر را با اتوبوس بروید و فقط ۵۰۰ تومان پرداخت کنید. اما آیا ۲ هزار تومان اختلاف کرایه مبلغ قابلتوجهی است؟
چون هر روز دو بار از این مسیر عبور میکنید، روزی ۴ هزار تومان پول کرایه میدهید. یعنی ماهی ۱۲۰ هزار تومان. اگر هر روز فقط ۵ خرج ریز و مداوم شبیه به این داشته باشید، ماهی ۶۰۰ هزار تومان پول اضافه میدهید. برای بیشتر مردم تفاوت ۵۰۰ تومان و ۲۵۰۰ تومان قابلتوجه نیست. اما عدهای زیادی هستند که پرداخت ۶۰۰ هزار تومان در ماه برایشان سنگین است.
مثلا اگر بخواهیم مخارج خانه خود را مدیریت کنیم، ممکن است از خرید یک کفش ۶۰۰ هزار تومانی صرف نظر کنیم. اما انتخاب معقولتر، پیشگیری از خرجهای ریز و مداومی است که اهمیت زیادی ندارند. خرجهایی مثل اتلاف برق و گاز، خرید روزانه غذا از رستوران، گرفتن تاکسی دربست در مواقع غیرضروری، خرید سیگار، پرداخت بیجای انعام و مواردی از این دست.
منظور این نیست که خسیس و ناخن خشک باشیم، بلکه باید منابع اتلاف را شناسایی و بر طرف کنیم.
۴- پولی را خرج میکنیم که نداریم.
میلتون فریدمن (یکی دیگر از نوبلیستهای شیکاگو) نشان داد که رفتار مصرفکننده بیشتر از آن که تابع پولی باشد که شخص در اختیار دارد، تابع پولی است که انتظار دارد در آینده به دست بیاورد.
مثلا فرض کنید شما ۱ میلیون تومان دارید و دوست شما هیچ پولی ندارد. شما در یک قرعهکشی ۲۰ میلیون تومان برنده میشوید و قرار میشود ماه آینده پول خود را بگیرید. دوست شما هم یک میلیون تومان میبرد و همین امروز پولش را دریافت میکند. حالا هر دو ۱ میلیون تومان دارید. اما کدام یک از شما پول بیشتری خرج میکند؟ طبیعتا شما.
رفتار مصرفکننده بیشتر از آن که تابع پولی باشد که در اختیار دارد، تابع پولی است که انتظار دارد در آینده به دست بیاورد.
این گزاره ساده ریشه یکی از خطاهای مرسوم مالی ما است. به خاطر انتظارها، ما معمولا پولهایی را خرج میکنیم که هنوز به دست نیاوردهایم. البته در مواردی انتظار ما برآورده نمیشود و پول به حساب ما نمیآید. به همین دلیل متحمل فشار مالی میشویم.
۵- هزینههای جانبی را در نظر نمیگیریم.
یک فروشگاه آنلاین کالایی را به قیمت ۵۱۰ هزار تومان میفروشد. این کالا در بازار ۴۹۰ هزار تومان قیمت دارد. کدام ارزانتر است؟ اگر بخواهید برای خرید به بازار بروید، باید کرایه پرداخت کنید. همچنین ممکن است چند ساعت از وقتتان گرفته شود. برای مقایسه قیمت دو کالا باید کرایه رفتوبرگشت و ارزش زمان تلفشده را هم به قیمت کالای موجود در بازار اضافه کنیم. کاری که معمولا نمیکنیم.
زمانی که برای خرید صرف میکنیم، رایگان نیست.
مالیات، کارمزد، هزینه حمل، هزینه زمانی و مخارجی مثل حق بیمه بر قیمت تمامشده یک کالا تاثیر میگذارد. اما معمولا ما فقط قیمت کالا را در بودجه ماهانه خود منظور میکنیم.
بین دو شغل مشابه، انتخاب گزینهای که حقوق بیشتری دارد، آسان است. حتی اگر شغل بهتر، مسیر دورتری داشته باشد. هزینه جانبی این شغل فقط کرایه تاکسی نیست. شاید برای این شغل، هر روز ۲ ساعت در مسیر رفتوبرگشت باشید. دو ساعتی که میتوانید در شرکت دیگر اضافه کار کنید. اگر تمام هزینههای جانبی را از خالص دریافتی کم کنیم، میتوانیم انتخابی عاقلانهتر داشته باشیم.
مهم نیست عدد حقوق ما چقدر است. مهم این است که در پایان سال چقدر پول درآوردهایم.
۶- اول خرج میکنیم بعد پسانداز.
پسانداز کردن کار سختی است، نه؟ معمولا روال پسانداز به این صورت است که اول ماه پولی دریافت میکنیم، تا آخر ماه از روی این پول خرج میکنیم و در پایان اگر چیزی ماند، پسانداز میکنیم. اما آخرین قدم خوب پیش نمیرود و پولی در حساب ما باقی نمیماند.
یک روش جایگزین برای پسانداز وجود دارد: پولی به حساب ما وارد میشود، مبلغی مشخص را پسانداز میکنیم، با پول باقیمانده امورات خود را میگذرانیم. نگران این نباشید که پول باقیمانده کافی نباشد. اگر شرایط خیلی سخت شد، هنوز پسانداز خود را دارید.
اگر در ابتدای ماه پسانداز کنید، در ادامه شما بر مبنای پولی که در حسابتان باقی مانده است خرید میکنید.
اگر در ابتدای ماه کالایی سرمایهای مثل سکه یا سهام بخرید، از نظر روانی، ذهن شما این اتفاق را یک خرج حساب میکند. در ادامه، شما بر مبنای پولی که در حسابتان باقی مانده است خرید میکنید. اگر مبلغ ۵۰۰ هزار تومان جلوی چشمتان نباشد، ممکن است به سادگی اقدام به خرید یک کالای غیرضروری نکنید.
۷- برای هر چیزی «درصد» حساب میکنیم.
محاسبه درصدِ تغییرات قیمت منشا خطاهای مالی زیادی است. مثلا اگر بتوانیم کالایی که ۲۰ هزار تومان قیمت دارد را ۱۰ هزار تومان بخریم، سریع میگوییم که ۵۰ درصد تخفیف گرفتهایم. از نظر ریاضی فرقی نمیکند که بگویید ۵۰ درصد تخفیف یا بگویید ۱۰ هزار تومان تخفیف. اما از نظر روانی این دو شرایط شبیه به هم نیستند.
مثلا اگر قرار باشد خودرویی را به قیمت ۱۰۰ میلیون تومان بخریم، به سادگی پرداخت ۱ میلیون اضافه را برای یک آپشن بیکاربرد میپذیریم. چون با خود فکر میکنیم اختلاف ۱ درصدی آنقدرها مهم نیست. اما در همان روز بین پیتزای مورد علاقهمان (۳۰ هزار تومان) و یک گزینه ارزانتر (۲۰ هزار تومان)، حاضر به پرداخت ۳۳ درصد مبلغ بیشتر نمیشویم.
توجه کنید که در این روز شما ۱ میلیون پول اضافه دادهاید و از پرداخت ۱۰ هزار تومان بیشتر اجتناب کردهاید. یعنی در پایان روز ۹۹۰ هزار تومان بیشتر از جیب شما رفته است. مهم نیست ۱ میلیون تومان چند درصد از چه مبلغی است. با این پول میتوانید ۴۰ پیتزای ۲۵ هزار تومانی بخرید. چه این پول ۱ درصد از قیمت ماشین باشد و چه ۵۰ درصد از قیمت یک دست کتوشلوار، تعداد پیتزاهایی که با آن میتوانید بخرید تغییر نمیکند.