نگاهی به انیمیشن “کاپیتان زیر شلواری”
داستان انیمیشن در واقع تأثیر انسانها بر یکدیگر را مطرح می کند اینکه روابط انسانی ما چه نتایجی را دربر خواهند داشت و تا چه میزان در زندگی و تفکرات ما تأثیر می گذارند، در کنار هم خندیدن و یا به هم خندیدن در ظاهر اتفاقی سطحی به نظر می رسد اما هر یک به شکلی عمیق و ریشه ای می تواند بنیان فکری یک انسان را پایه ریزی کرده و از او شخصیتی سپید یا سیاه بسازد!
به گزارش افکارنیوز، انیمیشن “کاپیتان زیر شلواری:اولین فیلم حماسی” محصول ۲۰۱۷ کمپانی dream works بر اساس سری رمان های کودکان با همین نام ساخته شده است.
“جورج” و “هارولد” دو دوست صمیمی که در کنار هم قرار گرفتن آنها منتج به شیطنت می شود، با شوخی هایشان مدیر مدرسه “آقای کراپ” را بسیار عصبانی کرده اند، کراپ که مردی عصبی و ناراحت است، قوانین سخت و بعضاً کسل کننده ای را برای مدرسه وضع کرده است که مداوماً توسط جورج و هارولد شکسته می شوند، اما کراپ که مدرکی علیه آنها ندارد، با کمک یکی از شاگردان فیلمی از یکی از شیطنت های آن دو بدست می آورد و با این مدرک قصد دارد کلاسهای جورج و هارولد را جدا کند، در همین هنگام جورج در کمال ناامیدی از انگشتر هیپنوتیزم کننده ی خود برای هیپنوتیزم کردن کراپ استفاده می کند و ناباورانه انگشتر عمل کرده و کراپ تبدیل به کاپیتان زیر شلواری، ابر قهرمان یکی از کتاب های کمیکشان می شود و با ظهور شخصیت منفی داستان (پروفسور پی) مبارزه آنها شروع می شود…
در واقع شخصیتهای اصلی انیمیشن جورج و هارولد هستند، شخصیت هایی جذاب و سرگرم کننده با شوخی هایی که به خوبی از پس خنداندن مخاطب بر می آیند. دغدغه ی این دو شخصیت در این سن گویا تنها خندیدن و خوش گذراندن است که کاملا با فضای فکری کودکان در این سن مطابقت دارد و همین عامل هم علی رغم برخی کاستی ها انیمیشن را برای مخاطب کودک بسیار جذاب می سازد، چرا که آنچه این گروه سنی به آن بیش از هر چیز نیازمند است، سرگرمیست، حال آنکه در اکثر مدارس کمترین توجه به این نیاز صورت می گیرد و شیوه های آموزش و محیط آموزشی بسیار خشک و قانونمند است، قوانین انضباطی گاهی آنقدر سخت و خشن هستند که موجب مرگ خلاقیت و اعتماد به نفس بچه ها می شود و در عواطف و احساسات آنها تأثیر منفی و مخرب دارد.
ضمن اینکه در داستان به تأثیرات خنده بر روی مغز افراد و همچنین حیاتی بودن این بخش از مغز اشاره می شود.
جورج و هارولد که از خردسالی با هم دوست شده اند، در اثر مراوده خنده، آن بخش از مغزشان که مسئول خنده است، از حالت عادی بسیار بزرگتر شده و همین امر با عث پیروزی آنها در مقابل ” پروفسور پی” می شود و طی آنچه درانیمیشن می بینیم این دو نفر، بچه های خلاق، خوشحال و سالمتری نسبت به بقیه هستند.
اما مورد اخلاقی دیگری که به آن اشاره می شود این است که برای خندیدن نباید دست به تمسخر کسی زد، چنانچه شخصیت منفی داستان (پروفسور پی) محصول همین دست تمسخرهاست و چون علی رغم نبوغ و برجستگی های علمیش به واسطه ی اسم خنده دارش دستمایه خنده دیگران شده، حال از خندیدن متنفر است و قصد دارد دنیا را از خنده پاک کند، چنین حسی کاملا قابل درک است و انتقام جویی پروفسور را منطقی می کند اما درس جالبی که جورج به او می دهد این است که مشکل او در واقع اسم خنده دارش نیست، بلکه عدم درک این حقیقت است که اسم او واقعاً خنده دار است و اگر او با این مسئله کنار بیاید و خودش نیز به این موضوع بخندد دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت. در واقع نقاط ضعف ما و نقایص ما تا زمانی وجود دارند که آنها را برای خود بزرگ و مهم می کنیم، اگر خودمان نقایصمان را قبول کنیم و در مقابل دیده شدنشان گارد نگیریم در واقع نه تنها آن نقایص را از بین می بریم بلکه می توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم و با خندیدن به آنها در کنار دیگران راهی برای نزدیکتر شدن به آنها پیدا کنیم.
از سوی دیگر شخصیت کراپ را داریم که بعد از هیپنوتیزم تبدیل به کاپیتان زیر شلواری می شود، دو بعد شخصیت کراپ که به شدت با یکدیگر در تضاد است، کراپ به عنوان مدیر مدرسه، عبوس و بدخلق است اما کاپیتان زیر شلواری خوش برخورد و دوستانه است علی رغم همه حماقتهایش که بار طنز دارد.
در بخشی از داستان جورج و هارولد وارد خانه کراپ می شوند و قسمتهای مختلف خانه را از نظر می گذرانند و برخلاف تصورات ترسناکشان از آنجا، تنها چیزی که در خانه می یابند تنهاییست و بعد از آنالیز دو شخصیت متضاد و متفاوت کراپ به این نتیجه می رسند که دلیل همه ی بدخلقی های کراپ در واقع تنهاییست، حال آن که کاپیتان زیر شلواری جورج و هارولد را به عنوان دوست و مثلاً دستیار در کنار خود دارد، به همین دلیل هم ترتیب آشنایی کراپ با آشپز مدرسه را می دهندکه با موفقیت به انجام رسیده و موجب تغییر در شخصییت کراپ می شود.
داستان انیمیشن در واقع تأثیر انسانها بر یکدیگر را مطرح می کند اینکه روابط انسانی ما چه نتایجی را دربر خواهند داشت و تا چه میزان در زندگی و تفکرات ما تأثیر می گذارند، در کنار هم خندیدن و یا به هم خندیدن در ظاهر اتفاقی سطحی به نظر می رسد اما هر یک به شکلی عمیق و ریشه ای می تواند بنیان فکری یک انسان را پایه ریزی کرده و از او شخصیتی سپید یا سیاه بسازد، به هر حال نباید فراموش کرد که اجتماعی بودن انسان به این معناست که در مجاورت و مصاحبت با دیگران شخصیت ها پرداخته می شوند و این امر همه ما را در قبال یکدیگر مسئول می سازد، چرا که با پرورش سیاهی در یک انسان در وهله اول خود او و در مرحله بعد جامعه ای که با او در ارتباط است را به خطر می اندازیم. فراموش نکنیم پیشگیری همیشه بهتر از درمان است.