نگاهی به آرایش نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری
«آرایش نامزدها را میتوان در قالب یک ۵ ضلعی سیاسی ترسیم کرد اما این ۵ ضلعی تا صبح انتخابات ۵ ضلعی نمیماند و قطعا به مربع و احتمالا به مثلت بدل میشود و شاید هم به دوگانه بینجامد.
«با اعلام اسامی ۶ نامزد نهایی و تأیید شده انتخابات ریاستجمهوری بار دیگر ۵ ضلعی سیاسی ۹۲ شکل گرفته؛ هر چند تفاوتهایی وجود دارد. اضلاع این ۵ ضلعی از این قرارند: اصلاحطلبان، اعتدالگرایان، محافظهکاران سنتی، اصولگرایان انقلابی یا نسل جدید و طیف قالیباف که تعابیری چون «جهادی» را برای خود به کار میبرند. بدین ترتیب که حسن روحانی و اسحاق جهانگیری به صورت مشترک هر دو ضلع اصلاحطلبان و اعتدالگرایان را نمایندگی میکنند. به عبارت دیگر هم روحانی نماینده هر دو ضلع است و هم جهانگیری و در نهایت این دو ضلع به یک ضلع تبدیل میشوند و یک نامزد میماند و او حسن روحانی است. با این حال از یک سو چنان که گفته شد، مانند سال ۹۲ است و از جانب دیگر متفاوت.
در سال ۹۲ هم دو ضلع اصلاحطلبان و اعتدالگرایان حضور داشتند اما نه محمدرضا عارف نامزد تام و تمام اصلاحطلبان بود؛ چرا که چهرههای شاخص در زندان به سر میبردند یا مشکل ارتباط با مردم داشتند و نه حسن روحانی کاندیدای اول اعتدالگرایان به حساب میآمد، زیرا همه نگاهها به هاشمی رفسنجانی فقید بود و روحانی جایگزین شد و نه قطعی بود که عارف به سود روحانی کنار میرود.
این بار اما حسن روحانی به مثابه یک اصلاحطلب تمامعیار مورد حمایت اصلاحطلبان است و با همان حدت و حرارت که در سال ۸۰ حمایت میکردند از او هم دفاع میکنند و جهانگیری نیز نیامده که بماند. بنابراین دو ضلع اصلاحطلب و اعتدالگرا اگر چه به وضوح ترسیم شده، ولی منطبق خواهند شد.
ضلع سوم محافظهکاران سنتیاند که در هیچ انتخاباتی برنده نبودهاند اما میآیند. این بار آنان با وضوح و صبغه (رنگ) بیشتر حزبی حاضر شدهاند و امید دارند سابقه و قدمت مصطفی میرسلیم وضعیت متفاوتی را برای آنان رقم زند. حضور اینان بیش از آن که برای پیروزی باشد، به قصد اعلام سابقه بود و این که معمران محافظهکار نمیتوانند پشت سر نواصولگرایان قرار گیرند و بدین ترتیب مؤتلفهای که با جامعتین ائتلاف میکرد، زودتر از همه و با معرفی میرسلیم اعلام کرد صنمی با جمنا ندارد.
اصولگرایان عملگرا که با نماد باقر قالیباف شناخته میشوند و خود را با تعبیر «مدیریت جهادی» معرفی میکنند، بخت خود را برای بار سوم میآزمایند. در سال ۸۴ قالیباف پایگاه خود را در طبقه متوسط شهری میجُست ولی در سال ۹۲ سراغ لایههای دیگر هم رفت و اکنون با شعار معیشت و به کارگیری الفاظ تند شاید میخواهد جای خالی دیگران را هم پر کند.
او از یک طرف مایل است به نامزد نهایی اصولگرایان بدل شود و از جانب دیگر شاید به سود سیدابراهیم رییسی کنار برود. به همین خاطر اگر از زبان او مواضع متناقض و لحنهای متفاوت شنیدیم، نباید تعجب کنیم؛ چرا که بازی برای او صفر و صدی شده و از یک طرف برای فتح پاستور میکوشد و از جانب دیگر به پاستور نرسد، شهرداری هم از دست رفته است.
ضلع پنجم اما اصولگرایانی هستند که مایلند نسل جدید انقلابیون شناخته شوند و این بار در حالی از سیدابراهیم رییسی به عنوان نماد یا نماینده آنان یاد میشود که هنوز خود تمایلی نشان نداده تنها با یک ضلع شناخته شود و شاید به امید چتر گستردهتر و شکل رسمیتر آمده باشد.
ضلع رادیکال/ انقلابی/ پایداری یا هر عنوان دیگر را در سال ۹۲ سعید جلیلی نمایندگی میکرد. ویژگی این طیف صراحت لهجه در مواضع سیاسی و مخالفت صریح با تعاملات جهانی و روند توسعه است و هنوز مشخص نیست آقای رییسی میخواهد یا مایل است همان ادبیات و مواضع را تکرار کند یا نه. خاصه این که «برجام» و توافق هستهای اکنون سند رسمی و تعهد بینالمللی است و اگر قرار بود به برجام حمله شود، علیرضا زاکانی هم به آرایش نهایی راه مییافت.
اگر ۵ ضلعی اعتدالگرایان، اصلاحطلبان، محافظهکاران سنتی، اصولگرایان انقلابی و طیف قالیباف را در سال ۹۲ به ترتیب حسن روحانی، محمدرضا عارف، علیاکبر ولایتی، سعید جلیلی و طبعا باقر قالیباف نمایندگی میکردند، این بار هم شاهد ۵ ضلعیای هستیم که قطعا یک ضلع آن و احتمالا یک ضلع دیگر کنار میرود و به مثلثی با سه ضلع اصلاحطلبان/ اعتدالگرایان (با نماد حسن روحانی)، محافظهکاران سنتی (با مصطفی میرسلیم) و اصولگرایان انقلابی با یکی از دو نماد ابراهیم رییسی و محمدباقر قالیباف تبدیل میشود.
این ۵ ضلعی به خاطر حمایت کامل اصلاحطلبان از حسن روحانی به ۴ ضلعی تبدیل میشود، چون معاون اول بنای رقابت با رییسجمهور را ندارد و در طیف اصلاحطلبان تعریف میشود اما این که از میان رییسی و قالیباف کدام میمانند، هنوز روشن نیست.
البته به جز این ۵ کاندیدا نام مصطفی هاشمیطبا نیز به چشم میخورد اما به رغم پارهای تصورات و پیشینه اکنون دیگر هیچ نسبتی با کارگزاران ندارد و حزبی که اسحاق جهانگیری را در عرصه دارد، هاشمیطبا را به صحنه نمیفرستد. او که در سال ۸۰ معاون رییسجمهور و رییس سازمان تربیت بدنی بود، وارد رقابت با رییس خود شد؛ در حالی که حزب متبوع (کارگزاران) از رییسجمهور اصلاحطلب حمایت میکرد.
بعد از اعلام اخراج از حزب هم اعلام کرد، مدتهاست در جلسات کارگزاران شرکت نمیکند. بنابراین حالا نیز هیچ نسبتی با کارگزاران ندارد و حضور او را میتوان تنها در این قالب توضیح داد که در هر یک از انتخابات یکی دو نفر از چهرههایی که به صورت منفرد وارد شده (و دوست دارند با عنوان مستقل شناخته شوند) نیز سهمیه شورای نگهبان را دریافت میکنند و در کنار چندضلعی سیاسی یک صندلی هم برای این گونه افراد در نظر گرفته میشود و هاشمیطبا هم در نهایت میتواند غرضی این انتخابات باشد. حتی در سال ۸۸ که رقابت جدیتر از آن بود که ۵ ضلعی تشکیل شود، باز هم نفر چهارمی بود و چون موضوع جدیتر بود، چهارمی هم جدیتر به نظر میرسید.
در سال ۸۴ نیز که اصلاحطلبان با معین و کروبی و اعتدالیها با هاشمی آمده بودند و محافظهکاران با لاریجانی و اصولگرایان رادیکال با احمدینژاد و قالیبافیها طبعا با قالیباف باز یک صندلی به خارج از اضلاع سیاسی اختصاص داشت: محسن مهرعلیزاده؛ اگر چه در تشتت آرای اصلاحات نقش ایفا کرد. در سال ۸۰ هم این اتفاق افتاد و در ۷۶ نیز سیدرضا زوارهای خارج از اضلاع سیاسی حاضر بود.
با این توصیفات میتوان گفت اگر هاشمیطبا را (که در سال ۸۰ از قطبزاده سال ۵۸ هم کمتر رای آورد و در همان سال ۸۰ بر اختیار نداشتن رییسجمهوری تأکید کرد) در نظر نیاوریم، آرایش ۹۶ یک ۵ ضلعی است که البته ۵ ضلعی نمیماند و به مربع بدل میشود، چون اصلاحطلبان و اعتدالگرایان قرار نیست با هم رقابت کنند و حسن روحانی ۹۶ تام و تمام و صریح و بیلکنت گفتمان اصلاحطلبی را نیز نمایندگی میکند.
اما این که ۴ ضلعی به مثلث تبدیل شود، بستگی به آن دارد که اصولگرایان به این نتیجه برسند که قالیباف را به انصراف به سود رییسی وادارند یا خود آقای رییسی ترجیح دهد از این پشتوانه سیاسی برای آینده استفاده و به جای رقابت با دو ضلع اصلاحطلب و اعتدالگرا نقشی فراتر برای خود تعریف کند.
با این که چندضلعی سیاسی شاید برای کسانی که فارغ از علایق سیاسی رای میدهند، جذاب نباشد اما شعارها فقط سیاسی نیست و همه دریافتهاند ما هم با سیاست کار نداشته باشیم، سیاست با ما کار دارد. در قیمت ارز، در نوع پوشش، در امکان رفتن یا نرفتن به کنسرت موسیقی، در فرصتهای شغلی، در نرمافزارهای پیامرسان موبایلی و حتی در ترکیب هیاتمدیره باشگاه مورد علاقه فوتبال.
پس قصه فقط سیاسی نیست؛ کمااینکه روحانی از اقتصاد با نگاه جهانی، تعامل با دنیا، آزادی اعم از سیاسی و اجتماعی، سرمایهگذاری خارجی، محیط زیست و زندگی بهتر و «عادیسازی» میگوید و متقابلا اصولگرایان از اقتصاد و معیشت با این تفاوت که روحانی بهبود اقتصادی را در «عادیسازی» دنبال میکند و رقیب «عادیسازی» را با «انقلابیگری» در تعارض میبیند و معتقد است برای بهبود اقتصاد و معیشت نیاز نیست این همه بر خروج از انزوا، رفع تحریمها، گسترش وسایل ارتباطی و سرمایهگذاری خارجی تأکید کنیم.»