نقد حرکات تماشاگران تراکتورسازی و شعارهای عجیبشان/ در دام اقلیت رادیکال نیفتید!
گروه سیاسی بازتاب: اقلیتهای رادیکال بلای جان هر جامعه مدنیاند. خطری که از سوی اقلیتهای رادیکال جوامع را تهدید میکند، بیشتر از خطرهای بیرونی است. تاریخ سیاسی (و هم تاریخ اندیشه سیاسی) پر از نمونههایی است که اقلیتهای رادیکال سرنوشت ملتهای بزرگ را تغییر دادند.
اقلیتهای رادیکال خواست خود را به اکثریت تحمیل میکنند و جامعه را در چرخهای پایانناپذیر از واکنشها میاندازند که سرنوشت آن مشخص نیست. اقلیتها ابتکار عمل را به دست میگیرند و کل جامعه را به واکنشهای سلبی و ایجابی وادار میکنند و در این کنش و واکنشها هدف اصلیشان این است که کل جامعه را “رادیکالیزه ” کنند.
رادیکال شدن کل جامعه رؤیای اقلیتهای رایکال است؛ زیرا رادیکالیسم زبان، آیین و کردار خاص آنهاست و آنها در چنین بستری از همه جریانها موفقتر خواهند بود. درواقع، اقلیتهای رایکال با مجموعهای از کنش و واکنشهای تحمیلی، کل جامعه را رادیکالیزه میکنند تا اصول بازی خود را بهکل جامعه تحمیل کنند. آنگاه در چنین بازیای آنها بهترین بازیگراناند.
در ۱۹۱۵ اقلیتی جنگطلب به دولت ایتالیا فشار آورد و این کشور را وارد جنگ کرد. همین اقلیت پس از جنگ از فاجعهای که خود به بار آورده بود، نان تازهای پخت و فاشیسم را پدید آورد و سرنوشت ایتالیا را به بیراههای جبران ناشدنی کشاند.
در ۱۹۱۷ اقلیتی رادیکال میان انقلابیهای شوروی (بولشویکها) انقلاب روسیه را مصادره کرد، کشور را به جنگ داخلی کشاند و میخ کمونیسم را چهارگوشه روسیه کوفت.
در آلمان در دهه ۱۹۲۰ دو اقلیت رادیکالِ کمونیست و نازی جمهوری آلمان را فلج کردند و آشفتهبازاری ساختند که از دلش هیتلر درآمد.
باید از اقلیتهای رادیکال ترسید! خانوادهای را در نظر بگیرید که یکی از این پسرانش قلچماق و بزنبهادر است. همین تنها پسر ستیزهجو میتواند میانه خانواده را با خانوادههای دیگر شکرآب کند؛ اما آسیبهایی که این پسر به خانواده میزند فقط بیرونی نیست! این تندخویی او میتواند در داخل خانواده هم شکاف اندازد.
“مهار اقلیت رادیکال ” بزرگترین وظیفه جامعه مدنی است؛ اما این کار سختترین وظیفه اجتماعی است و وقتی میبینیم بسیاری ملتها در این کار ناموفق بودند، میفهمیم مهار اقلیتها چه کار دشواری است!
مهدی تدینی – نویسنده و پژوهشگر در یادداشتی که به بهانه اتفاقات ورزشگاه یادگار امام تبریز و در طی بازی تراکتورسازی و استقلال تهران رخ داد، آورده است:
مردم و فرهنگ آذری به مرکزیت تبریز در نظرم چنان بزرگی و ابهتی دارند که شرم دارم دربارهشان ابراز نظر کنم؛ اما در این روزها در پی رخدادهای ورزشگاه تبریز – مانند سر دادن شعار “مرگ بر…” – با انبوهی از پستهای احساسی روبهرو شدیم که وظیفه حکم میکند سکوت نکنیم.
پیش از هرچیز خونسرد باید بود و از احساسی شدن خودداری کرد. مقدمهای را که گفتم به یاد آورید. آنها میخواهند همه را رادیکال کنند و راهش هم تهییج جامعه است. توپ را به زمین جامعه انداختهاند و منتظرند جامعه هیجانزده شود و به زیر این توپ بزند.
این همان “کنش و واکنش تحمیلی ” است که بالا اشاره شد. این اقلیت رادیکال تا شما را رادیکال نکند، دستبردار نیست. منتظر است تا شما هم مثل او شوید، آنگاه بهترین برهان را به دست او دادهاید.
این اقلیت میخواهد دوگانه “خودی و غیرخودی ” بسازد؛ اما پایه و اساسی محکمی برای اثبات این «خودی و غیرخودی» ندارد. برای همین باید آنقدر شما را تحریک کند تا با او مانند غیرخودی رفتار کنید؛ آنگاه شما خود ادعای او را به دست خود اثبات کردهاید!
ضمن اینکه “چریکهای مجازی ” این اقلیت هم تا بتوانند در آتش خشم و احساس دوجانبه میدمند! هدف این چریکهای مجازی هم رادیکالیزه کردنِ هرچه بیشتر جو است.
برخورد قضایی و قهرآمیز آرزوی دیگر این اقلیت رادیکال است. آنها باید به جامعه مادرشان اثبات کنند زیر سرکوبی شدید، بیرحمانه و افسارگسیختهاند و اگر با آنها برخورد قضایی و امنیتی شود، به هدفشان رسیدهاند.
پس چه باید کرد؟ چاره معکوس همان چیزی است که آن اقلیت رادیکال میخواهد. آنها میخواهند همگان را رادیکال کنند، پس چاره “رادیکال نشدن ” است و خودداری از هر چیزی که باعث رادیکالیزه شدن جو میشود.
اجازه دهیم جامعه مدنیِ بزرگ آذری خود راهکاری “فرهنگی و اجتماعی ” برای این اقلیت رادیکال بیابد. اگر کاری از دست ما برمیآید، این است که به جامعه آذری یا ترک احترام کامل بگذاریم و کمک کنیم خودش با فرزندان رادیکالش گفتوگو برقرار کند. هر راهکاری غیرازاین، دور باطل است.
تبریز از جهت فرهنگی همواره یک گام از ایران پیش بود، اجازه دهیم خودشان راهی برای جلوگیری از این رادیکالیسم بیابند. یگانه وظیفه ما این است در آتشی ساختگی ندمیم و در دام اقلیتی رادیکال نیفتیم…
انتهای پیام/#