نظام آموزشی ایران تقلیدی و تاریخ مصرف گذشته است
انتقاد رئیسجمهور به وضعیت نظام آموزشی شاید جرقه امیدی باشد تا تغییرات بنیادین در وزارت آموزشوپرورش و نظام آموزشی ایجاد شود. نظامی که هیچ مهارتی را به دانشآموزان آموزش نمیدهد.
«ما تصمیم کبری داشتیم؛ اینها تصمیمشان با اسمهای به روزتری است. این تمام تغییر محتوای کتابهای درسی است. تغییراتی ظاهری و بدون مبنای علمی که نه تنها به روز نمیشود که دانشآموزان را گیچ میکند و کار ما را سخت.» گلایه خانوادهها و دانشآموزان از همینجا شروع میشود. گلایه از وضعیت کتابهای درسی حجیم و قدیمی که با تغییرات ظاهری حرف از تغییر بنیادی محتوای کتابها میزنند. تغییر ناهماهنگی که پیش از آن که دانشآموزان را گیج کرده باشد، صدای خانوادهها را درآورده است.
به گزارش خبرانلاین، «طرز نگارش و املای واژهها هر سال تغییر میکند و بچهها را گیج کرده است. سال دوم دبستان به پسرم گفته بودند که آفریدگان باید اینطور نوشته شود و حالا که کلاس چهارم است میگویند باید به صورت آفریدهگان نوشته شود. حالا من باید کلی وقت بگذارم تا این «ه» را برایش جا بندازم. جدا از اینها مشکل اصلی ما در مباحث ریاضی است. قواعد جدیدی که یک جمع و تفریق ساده را آنقدر پیچیده کرده که من هم از آن سر درنمیآوردم چه برسد به بچهام. مسئلههایی که در کتابهای ابتدایی است را دانشآموز راهنمایی شاید به سختی حل کند. البته نمیشود اسم اینها را تغییر گذاشت و وقتی با کتابهای درسی زمان خودم مقایسه میکنم فقط شکل ظاهری تغییر کرده و مواردی که نمیشود اسمش را تغییر محتوا گذاشت.»
در همین میان انتقاد رئیس جمهور به وضعیت نظام آموزشی شاید جرقه امیدی باشد تا تغییرات بنیادین در وزارت آموزشوپرورش و نظام آموزشی ایجاد شود. نظامی که نه تنها هیچ مهارتی را به دانشآموزان آموزش نمیدهد بلکه کتابهای درسیای را تالیف میکند که محتوای آن به چندین سال پیش بازمیگردد. تغییراتی هم اگر صورت میگیرد، ظاهری و بدون هیچ مبنای علمی و منطقی است.
12 سال آموزش بدون یادگیری
انتقادات روحانی معطوف به محتوای کتابهای درسی بود و از تغییرات ظاهری آن گلایه کرده بود. او گفته بود: «وقتی امروز کتابهای درسی را باز میکنیم غیر از عوض شدن جلد، فونت، عکس و تغییر بعضی عبارتها نسبت به زمانی که ما درس میخواندیم تغییر چندانی نکرده است؛ درحالیکه ما باید دانشآموزان را حداقل برای 12 سال آینده تربیت کنیم؛ کتابهای درسی ما دانشآموز را برای دیروز تربیت میکند نه برای فردا و حتی امروز. ما در کلاس خود البته در هنرستان کمتر و در دبیرستان بیشتر، بیشتر میخوانیم و حفظ میکنیم تا در امتحان نمره خوب بگیریم و چون حفظیم، حافظه با گذشت زمان مثل یخ در آب است و آب میشود.»
او همچنین درباره مهارتآموزی نیز گفته بود: «نباید بعد از 12 سال یک کاغذ بهعنوان مدرک دست دانشآموزان بدهیم؛ بلکه باید مهارتی یاد بدهیم که بتوانند آن را بهعنوان رشد و نمو دوران متوسطه خود در محیط کار عرضه کنند. باید دانشآموزان علاقهمند به کار، تحویل جامعه بدهیم و دانشآموز را در یک رشته بهعنوان یک جوان ماهر تربیت کنیم.»
در همین میان مجید علیعسگری، عضو هیئتمدیره انجمن مطالعات برنامه درسی با تایید انتقادات روحانی به نظام آموزشی به «خبرآنلاین» میگوید: «در صد سالی که از نظام آموزشی ما میگذرد تا به حال هیچ تغییر اساسی و اصولی نداشتهایم. تغییر باید بر اساس تحقیق باشد؛ اما متاسفانه در کشور ما به نتایج تحقیقات توجهی نمیشود و هر تحقیقی که در نظام آموزشی ما به وجود آمده سلیقهای و بر اساس نظر افراد مختلفی بوده است. زمانی ولیعهد ایران میخواسته به مدرسه برود و نظام راهنمایی را به افتخار او گذاشتهاند. زمانی درگیری هیئت دولت با مجلس بوده و تغییرات بنیادین را مطرح کردند و زمانی بحث 6،3،3 به راه افتاده که اصلا مشخص نیست این تغییرات بر چه اساسی داده شده است.»
تغییراتی پر از غلط املایی!
تغییراتی که از آن با عنوان بنیادین و تغییر محتوا یاد میکنند به جابهجایی مباحث در پایههای متفاوت تحصیلی ختم شده است؛ یکی از دانشآموزان که در پایه دهم تحصیل میکند درباره این تغییرات میگوید: «یکسری از درسهایمان را از سال دوم به سوم یا از سوم به چهارم دبیرستان بردهاند و در سالها جابهجا کردهاند. علاوه بر این در ریاضی همه مباحثی که به هم ربطی ندارد را در یک کتاب ریخته و بههم زدهاند. به هیچ مبحثی کامل نپرداختهاند و حتی یکسری مباحث را کلا حذف کردهاند. تنها تغییر خوب حذف کردن بخش اعلام کتاب ادبیات است که دیگر مجبور نیستیم تاریخها و قرنها را حفظ کنیم. البته معلوم نیست برای بچههای انسانی هم حذف شده یا نه. املای واژهها هم تغییرات عجیب و غریبی داشته؛ ما که رشته تجربی هستیم و تخصص زیادی روی املای واژهها نداریم میدانیم خیلی از این تغییرات غلط است. املای واژهها در هر کتاب یکجور است و انگار هیچ کدام از کتابهای ما به هم ربطی ندارند.»
عمر بچهها را هدر میدهیم
دانشیار دانشگاه خوارزمی با اشاره به اینکه در بحث محتوای کتابهای درسی، نظام آموزشی ما یک نظام فرسوده، تاریخمصرف گذشته و تقلیدی است، میگوید: «نظام آموزشی باید بر اساس نیازهای کشور باشد و مهارتهای زندگی را بیاموزد. مواجهه منفی با همین سند تحول و دیگر سندها در صورتی بود که میشد به صورت منطقی از آنها استفاده کرد. محتوای کتابهای درسی ما هیچ تعییر بنییادیای نکرده و دانشآموز ما در 12 سال تحصیلی هیچ چیزی یاد نمیگیرد و ما فقط عمر بچهها را هدر میدهیم. اولین کاری که در این زمینه باید کرد این است که وزارت آموزش وپرورش را از زیر و بن تغییر دهیم و افکار پوسیده را دور بریزیم.»
به عقیده علیعسگری برخی افکار حاکم در این وزارتخانه باید از بین برود: «این روند با تغییر وزیر و معاون درست نمیشود.»
او در ادامه با اشاره به نقش سند تحول در تغییر محتوای کتابهای درسی میگوید: «مهمترین مسئلهای که در سند به آن اشاره شده نظام عدم تمرکز است که توجهی به آن نمیشود. در مورد محتوای کتابهای درسی نیز به کلیاتی اشاره شده که مسئولین اجرایی باید مطابق با آن تغییرات جزیی را اعمال کنند. در حال حاضر برنامه درسی در تهران با سیستان و بلوچستان یکی است و از امکاناتی که در تهران هست قابل مقایسه با آنها نیست و هیچ اهمیتی هم به این وضعیت داده نمیشود.»
اجبار برای مهارتآموزیهای الکی
«بزرگترین بحران ما برای انتخاب رشته بحث هدایت تحصیلی بود. هدایتی که بیشتر شبیه به اجبار بود و ما را به هر بهانهای وادار میکردند در رشتههای فنیوحرفهای درس بخوانیم.» این را دانشآموزی میگوید که بیشترین مشکلاتش درگیر و دار انتخاب رشته مورد علاقهاش و اجبار برای انتخاب رشته دیگری بوده است.
رشتههای فنیوحرفهای هم مانند باور عامی که تا چند سال پیش نسبت به رشته علوم انسانی داشت، آن را رشتهای برای کسانی میداند که علاقهای به درس خواندن ندارند و عموما دانشآموزان تنبل هستند. در این میان نظام آموزشی میخواست در قالب طرح هدایت تحصیلی دانشآموزان را به تحصیل در این رشتهها ترغیب کند تا مهارتآموزی را به آنها آموزش دهد.
«همیشه حرف از مهارتآموزی در این رشتهها میزنند ولی ما اصلا نمیدانیم مهارت آموزی چیست؟ اینهمه سال درس خواندیم هیچکس به ما مهارتی یاد نداد. فقط یک کتاب به اسم حرفهوفن داشتیم که آنقدر محتواها ضعیف بود که به چشم زنگ تفریح به آن نگاه میکردیم.»
با توجه به این موارد به نظر میرسد جامعه بحث مهارتآموزی را جدی نگرفته است. در حال حاضر به ندرت پیش میآید که فارغالتحصیلان هنرستانهای فنیوحرفهای هم بتوانند وارد بازار کار شوند و مهارتی را یاد بگیرند. در واقع هدف اصلی دانشگاه است و مهارتآموزی در اولویت نیست.
انحصار اختیارات در سازمان تالیف
با توجه به این که تغییرات کتابهای درسی هیچکدام بنیادی نیست و هر تغییری ظاهری و مغایر با دیگر کتب درسی است، باید به این سوال پاسخ داده شود که نحوه نظارت بر تغییرات و به روز کردن محتواها چگونه است و چرا این تغییرات هیچ مبنای علمیای ندارد؟
علیعسگری در پاسخ به این سوال میگوید: «در این جا بحثی تحت عنوان ارتباط افقی بین دروس مطرح میشود. متاسفانه ما سازمانی داریم به اسم سازمان تالیف کتب درسی؛ در اتاقهای مختلفی که در این ساختمان وجود دارد، هیچ ارتباطی با هم ندارند؛ یعنی به عنوان مثال بخش ادبیات فارسی با علوم اجتماعی در ارتباط نیستند. در صورتی که این کار باید به صورت گروهی و نظارت جمعی و با نظارت معلمان با تجربه انجام شود. علاوه بر این در حال حاضر ما اختیاراتی را به کتابهای کمک درسی دادیم که هرکسی الان کتاب کمک درسی مینویسد و با اسمهای مختلف به فروش میرسد ولی در کتابهای درسی اصلا این امکان را نمیدهیم و مسئولین ترس زیادی از دادن اختیارات به این حوزه دارند.»
انحصار آموزش در کتابهای درسی و ترویج حافظهمحوری از دیگر ضعفهای نظام آموزشی است که محتوای کتابهای درسی تاثیر بهسزایی در این امر دارند؛ تا جایی که هیچ اطلاعاتی در ذهن دانشآموز نمیماند و میزان یادگیری تقریبا صفر است. عضو هیئتمدیره انجمن مطالعات برنامه درسی در این خصوص میگوید: «وقتی ما کتابهای درسی را انحصارا در اختیار یک سازمان قرار میدهیم که خودش را تنها ارگان شایسته برای تالیف کتابهای درسی میداند، باید منتظر همین وضعیت هم باشیم. این تمرکز باید گسیخته و اختیارات زیاد شود. ما هیچ کشوری را نداریم که کتابهای درسیاش متمرکز نوشته شود. تغییراتی هم که صورت میگیرد آنقدر عجیب است که تنها باید گفت هر دم از این باغ بری میرسد. در واقع بدون به اشتراکگذاری ایدهها و استفاده از متخصصین در حوزههای جامعهشناسی، روانشناسی و .. هیچ تغییری در این وضعیت صورت نخواهد گرفت.»
دانشآموزان راضی به محتواهای قدیمی
فارسیشدن واژههای تخصصی زیستشناسی یکی از تغییرات محتوایی پایه دهم بود که انتقادهای بسیار زیادی را به همراه داشت. دانشآموزانی که در پایه دهم با واژههای تخصصی فارسیای مواجه میشدند که تا پیش از این هیچ آشناییای با آنها نداشتند. «دوم دبیرستان کتاب زیستشناسی ما کاملا تغییر کرد و واژههایی جایگزین واژههای تخصصی شده بود که هیچ آشناییای باهاش نداشتیم. واژههای فارسیای که بهجای واژههای تخصصی اومده بود و همه رو باید حفظ میکردیم. دو سال دیگه باید کنکور بدیم و همینقدر وقت داریم برای آشنا شدن با این واژههای عجیب و غریب. رشته ما انقدر سخت هست که کل وقتمون رو برای حفظ کردن این واژهها نذاریم؛ ولی انگار مجبوریم. آخه کجای دنیا به جای آپاندیس میگن آویزه که ما بگیم؟ بعد ما میریم دانشگاه و هیچکدوم از این واژهها استفاده نمیشه. ما راضیایم همون کتابهای چند سال پیش رو بخونیم ولی کتابهامون اینجوری تغییر نکنه!»