نادانستههای وزیر نفت ما/ فیلم
سهند ایرانمهر در کانال تلگرامی خود نوشت:
وزیر نفت کشورمان، سادهترین اصول دیپلماتیک را نمیداند. او نمیداند پیش از نشستن باید مصافحه کرد و جلوی دوربینها عکس مشترک گرفت.
وزیر نفت، درست وقتی که میخواهد بنشیند متوجه بدیهیات پروتوکلهای دیپلماتیک میشود چون احتمالا مسئول تشریفات هیئت هم اطلاعی از این پروتوکلها ندارد.
وزیر نفت در چنین موقعیت رسمی، کیف در دست دارد. دیگرانی به کمکش میآیند تا از کیفش خلاص شود وخلاصش میکنند اما حالا تکمه کتش هم باز است. تکمه را که میبندد باز زبان بدنش دیپلماتیک نیست. مردی سرگردان است که تقریبا در همه احوالات همتای ونزوئلاییاش او را هدایت میکند. وزیر نفت ایران حتی وقتی صدای «زندهباد ونزوئلا» میآید، لحظهای مکث میکند که چه باید بگوید. البته او از اساس نمیداند که یک مقام رسمی نمیتواند در یک دیدار دوجانبه رسمی و بینالمللی مستقیما به کشور ثالثی، « مرگ بر…» بگوید.
مقام رسمی ما نمیداند که بزرگترین نقطه ضعف یک مقام رسمی در چنین موقعیتی، سردرگمی و هیجانزدگی است و مقام هیچکشور عضو سازمان ملل نمیتواند اینچنین به صراحت در یک دیدار رسمی بینالمللی به عضو دیگر « مرگ بر…» بگوید زیرا به جز کشور خودش، کشور میزبان را نیز در معرض اتهام ورود به اتحاد و توافقی علیه کشور ثالث میکند و به همین دلیل است که همتای ونزوئلایش زیر لب میگوید:« این را نگو».
وزیر نفت ایران، همچنین نمیداند که هیچکدام از مقامات ایرانی حتی در دهه پر از شور و هیجان انقلابی شصت و دیداری در این سطح چنین شعاری ندادهاند.
وزیر نفت که فرستاده مملکت ایران است، سیاست اگر نمیداند کاش شاهنامه ای میخواند:
فرستاد بايد فرستادهای
درون پر زمكر و برون سادهای
فرستاده بايد كه دانا بود
به گفتن توانا و بينا بود!
وزیر نفت ایران نمیداند که بینش مهمترین ابزار فرستاده است. او نمیداند که فرستاده باید منویاتش در دلش باشد نه زبانش. اونمیداند که زبان فرستاده وقتی ناتوان است که فرستاده دانا نباشد واین دو که نباشد بینایی هم نیست.
وزیر نفت میشنود که همتایش چیزی میگوید. او حس میکند که او هم باید انبان واژگان فرنگیاش چیزی برای گفتن بیابد. ذهن وزیر نفت ایران در این لحظه، یک عبارت آشنای انگلیسی بیشتر نمیداند:« DOWN WITH USA». وزیر نفت ایران اما نمیداند USAرا چگونه تلفظ کند و حرف آخر را « آی» تلفظ میکند .
این، تازه نادانستنیهایی است که دوربینها ضبط میکنند و دوربینها همه چیز را ضبط نمیکنند. نادانستن عمیقتر این است که ایشان بعید است که بداند، ندانستن اینها هم جزو ندانستن است، کسی چه میداند؟ شاید هم میداند که برای یک وزیر در ایران امروز، وِزر دانستن بیش از وزر ندانستن است. او هم اگر نداند آنها که همای وزارت را بر سر احدی از ابنای این مملکت امر به نشستن کردهاند، نیک میدانند!