ناتوی عربی؛ دلالتهای امنیتی بر ایران
ائتلاف موسوم به ناتوی عربی کمکی به نظم امنیتی خلیج فارس نخواهد کرد و بر «معمای امنیت» در منطقه خواهد افزود.
سایت «هرالد تریبون امریکا» در مطلبی که توسط محمد قادری(سردبیر روزنامه تهران تایمز) و جواد حیران نیا(دبیر گروه خلیج فارس مرکز مطالعات خاورمیانه) به نگارش در آمده به بررسی ناتوی عربی و ضعفهای ساختاری این ائتلاف نظامی و دلالتهای آن بر امنیت ایران پرداخته است که در ادامه آمده است.
اخیرا منابع آمریکایی و عربی از تلاش دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا برای تشکیل ائتلاف امنیتی و سیاسی جدید با برخی کشورهای حوزه خلیج فارس(عربستان سعودی، امارات و بحرین)، مصر و اردن با هدف مقابله با ایران خبر داده اند.
بر این اساس کاخ سفید خواستار تقویت همکاری با این کشورها در زمینه دفاع موشکی، آموزش نظامی، مبارزه با تروریسم و موضوعات دیگری مانند حمایت از روابط اقتصادی و دیپلماتیک منطقه ای است.
این طرحی است که به گفته مقامات کاخ سفید و خاورمیانه ای نسخه ای از ناتو موسوم به ناتوی عربی است. دولت ترامپ امیدوار است که این ائتلاف که موقتا نام ائتلاف استراتژیک خاورمیانه نامگذاری شده است در جریان نشست ۱۲ و ۱۳ اکتبر سال جاری میلادی در واشنگتن مورد بررسی و رونمایی قرار دهد.
طرح ایجاد پیمان امنیتی پیش از سفر یکسال قبل ترامپ به عربستان از سوی مسئولان سعودی مطرح شد.
این طرح سه هفته قبل از شروع تحریمهای نفتی امریکا علیه ایران رونمایی می شود و بر اساس این طرح دولت ترامپ حداکثر سعی خود را بکار میگیرد تا در همه سطوح و همه ابزارها برای افزایش فشارها بر ایران استفاده کند. مثل موضوع کره شمالی، ترامپ تلاش میکند تا تحریمها و تهدیدات متعدد علیه ایران را افزایش دهد و با افزایش فشارها بر ایران بتواند نشستی را با رئیس جمهور ایران، آقای روحانی برگزار کند.
در واقع این اقدامات بخشی از یک مجموعه اقدامات هماهنگ برای به حداکثر رساندن فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی علیه ایران است تا رهبران ایران وادار و مجبور به برگزاری نشست و مذاکره با ترامپ شوند.
پیش از این نیز مباحث و تلاشهای مشابهی پیرامون تاسیس ائتلاف نظامی میان امریکا و کشورهای خلیج فارس مطرح شده بود و شکل گیری ناتوی عربی یک موضوع سابقه دار است. اما تلاشهای قبلی برای تشکیل یک ائتلاف نظامی بطور کلی به شکست انجامید و این بار نیز دلیل خاصی وجود ندارد که بتوانیم بگوئیم شرایط متفاوت از قبل خواهد بود.
هرکدام از کشورهای شرکت کننده در این ائتلاف خود به تنهایی از نظر ملاحظات سیاسی، نیروی انسانی، توانایی تدارکاتی و فرماندهی دارای پیچیدگیهای خاص خود میباشند که این موضوع تردیدها و نگرانیها را در ارتباط با ائتلاف مذکور بیشتر کرده و در مقابل امکان شکلگیری یک ائتلاف نظامی را حداقل در آینده و طبق برنامه زمان بندی شده، کاهش میدهد.
باید توجه داشت که عربستان سعودی از سال 2015 از طریق ایجاد شماری از ائتلافها و اتحادهای چندجانبه غیررسمی که مجموعه ای از اعراب، مسلمانان و دیگر ملت ها تحت رهبری عربستان در آنها مشارکت دارند، درصدد تقویت قدرت منطقه ای خود برآمده است. اولین مورد، «ائتلاف عربی در یمن» بود که در مارس 2015 ایجاد شد. متعاقب آن، در دسامبر 2015، «ائتلاف نظامی اسلامی برای جنگ علیه تروریسم» تشکیل شد. اخیراً نیز «ائتلاف ضد قطر» در ژوئن 2017 ایجاد شد؛ این ائتلاف برای واداشتن قطر، رقیب دیرین عربستان سعودی به همسویی با دیدگاه های استراتژیک عربستان در شورای همکاری خلیج فارس بوده است.
این سه ائتلاف به رهبری عربستان بسیار شکننده اند و مشارکت کنندگان انتظار ندارند که عضویت و درگیر شدنشان در این ائتلاف ها به رابطه نهادی پایداری بیانجامد. گرچه ابعاد این ائتلاف ها محدود نیست، اما وظایف کارکردی شان موضوع محور است. حوزه اختیارات ائتلاف یمن، به جنگ علیه داعش در شبه جزیره عربی و حوثی ها محدود می شود. طبق اظهارنظر وزیر دفاع سعودی، محمد بن سلمان، «ائتلاف نظامی اسلامی برای جنگ علیه تروریسم» به معنای کمک برای هماهنگی و حمایت از اقدامات نظامی در مبارزه علیه خشونت است. سرانجام، گرچه محدودیتی در مدت بقا و استمرار این ائتلاف ها وجود ندارد، اما این امکان وجود دارد که این «ائتلاف های ارادی» به آسانی پس از دستیابی به هدفشان منحل شوند.
یکی از دلایل ایجاد چنین ائتلاف هایی به ناتوانی عربستان سعودی در دگرگونی شورای همکاری خلیج فارس به سازمان امنیتی منطقهای کارآمد تحت هدایت و کنترل آن بر می گردد. از زمان آغاز به کار شورای همکاری خلیج فارس در اوایل دهه 1980، ریاض چندین طرح پیشنهادی برای تبدیل آن به ائتلاف امنیتی دسته جمعی ارائه داده است. همه آن طرح ها توسط شرکای ریاض همچون کویت، عمان، قطر و حتی متحد کنونی آن، امارات متحده عربی ـ که می ترسند عربستان دغدغه های مشروع امنیتی آنها را نادیده گرفته و نفوذ و منافع خود را در سراسر منطقه بسط دهد ـ رد شده اند.
باید توجه داشت که تشکیل رژیمهای امنیتی و همگرایی امنیتی مستلزم وجود سطح بالایی از انسجام و ادراک میان اعضای تشکیل دهنده آن رژیم ها در خصوص امنیت و تهدیدات امنیتی از یک سو و چگونگی مقابله با تهدیدات امنیتی از سوی دیگر است.
اعراب حاشیه خلیج فارس در ماههای آخر دوران ریاست جمهوری باراک اوباما و در نشست کمپ دیوید نیز سعی داشتند تا بتوانند پیمان دفاع جمعی را با واشنگتن به امضا برسانند که در این مسیر نیز موفق نبوده اند. در واقع اعضای شورا در تلاش بودند تا بالاترین نوع همکاری امنیتی را با واشنگتن یعنی «پیمان دفاعی مشترک» داشته باشند که محقق نشد.
در واقع آنها تلاش داشتند تا همکاری امنیتی میان خود و واشنگتن را از سطح «مشارکت» وارد سطح «ائتلاف» کنند که در رسیدن به آن ناکام ماندند.
باید توجه داشت ورود کشورها به پیمان دفاعی مشترک آخرین مرحله در یک همگرایی امنیتی به شمار می رود. به این معنا که کشورها ممکن است سطحی از روابط امنیتی و نظامی را بین خود تعریف کرده باشند ولی ورود به پیمان دفاعی مشترک به معنای این است که در صورت حمله به یک عضو پیمان همه اعضاء برای دفاع وارد عمل می شوند. معنای ضمنی آن این است که تمام اعضاء پیمان، تعریفی مشترک از «تهدید» دارند و همه بر سر نوع مقابله با تهدید نیز دارای دیدگاه مشترک هستند.
این در حالی است که امریکا حداقل تاکنون حاضر نشده است چنین سطح تضمین امنیتی به کشورهایی چون عربستان، امارات، بحرین، اردن و مصر بدهد.
رویکرد ایران چه باید باشد؟
در خصوص ائتلاف مذکور در صورت تشکیل باید توجه داشت این ائتلاف نوعی ائتلاف غیر رسمی است و در قالب نهاد یا سازمانی خاص مجسم نشده است.
اما آنچه باعث نگرانی ایران باید باشد این است که این ائتلافهای غیر رسمی ممکن است به ائتلافهای رسمی مانند ناتو منجر شود. در چنین حالتی وضعیت برای ایران خطرناک تر می شود. در حال حاضر ائتلافهای تشکیل شده علیه ایران توسط عربستان غیر رسمی و تاکتیکی است تا استراتژیک. اما امکان همگرایی بیشتر میان کشورهای عضو ائتلاف و حرکت آن به سمت یک ائتلاف رسمی و استراتژیک وجود دارد.
ایران باید تلاش کند تا سطح خصومت میان این کشور و کشورهایی چون اردن و مصر به جایی نرسد که آنها را وارد یک رژیم امنیتی با مشارکت آمریکا، عربستان و امارات کند.
ایران در مقابل باید تلاش کند اتحادهای معناداری را با ترکیه، افغانستان و قطر ایجاد نماید. همچنین ایران باید اتحاد خود با عراق را تقویت کند.
در حال حاضر عربستان سعودی و ایران به عنوان رقبای منطقه ای سنتی، بدون آنکه درگیر تقابل نظامی مستقیم شوند، با ورود به جنگ های نیابتی بر دامنه تضادهای دوجانبه اشان در منطقه نیز افزوده شده است. یمن، سوریه، لبنان و قطر، پرده هایی از این منازعه خشونت آمیز هستند.
در خصوص تلاشهای عربستان برای ایجاد موازنه مقابل ایران باید توجه داشت که مساله نخست به افزایش و ارتقاء ضریب نفوذ و عمق استراتژیک ایران بر میگردد که کشورهای هدف آن عراق، سوریه، بحرین، یمن و به نسبت لبنان را شامل میشوند. این افزایش ضریب بسترهایی را ایجاد میکند که این کشورها و سیاستگذاریهای خارجی آنها در راستای اهداف ایران در منطقه حرکت کنند.
متغیر دوم افزایش قدرت منطقهای ایران، قدرت بازدارندگی نظامی تهران است که بیشتر بر قدرت بازدارندگی موشکی که توان مقابله موثر در برابر تهدیدات را ایجاد و بسیاری از محدودیتهای منطقهای را از بین برده است، تاکید دارد و نهایتا متغیر سوم، توان و پیشرفتهای هستهای ایران است که با انجام توافق هستهای و حصول اطمینان جامعه جهانی نسبت به آن، کشورهای منطقه به ویژه عربستان سعودی و متحدین آن را در مواضع انفعال قرار داده است.
در شرایط کنونی که تعریف کشورهای منطقه از امنیت، تعریفی مبتنی بر حاصل جمع جبری صفر، تفوق قدرت نسبی بر قدرت مطلق، تفوق رویکرد رئالیستی از نوع تهاجی مکانیسمی برای مذاکرات در خصوص نظم امنیتی خلیج فارس باید تعریف کرد.
آمریکا به عنوان بازیگری مداخله گر در مجموعه امنیتی خلیج فارس محسوب می شود که مانع از توسعه همکاری های منطقه ای شده است و حتی سیاست های آن به تشدید رقابت ها و خصومت ها انجامیده است. به گفته گراهام فولر(Graham E. Fuller) در کتاب قبله عالم (The Center of the Universe: The Geopolitics of Iran) حضور نیروهای خارجی در منطقه خلیج فارس باعث شده تا نظم طبیعی در این منطقه شکل نگیرد.
برخی کارشناسان امور خلیج فارس از جمله «کنت پولاک» معتقد هستند کشورهای عربی منطقه خلیج فارس در طول دهه گذشته در جهت توسعه برخی توانایی هایشان گامهای مهمی برداشته اند از جمله اینکه روابط دو جانبه خود را با ایالات متحده و دیگر ارتشهای غربی تقویت کرده و نیروهای نظامی شان را متشکل ساخته اند.
اما وجود ذهنیت با حاصل جمع جبری صفر و وجود ذهنیت مبتنی بر رویکرد رئالیستی باعث شده تا قدرت یابی یک کشور منطقه از سوی مابقی کشورهای حاضر در این مجتمع امنیتی (security complex) به معنای تهدید امنیتی مواجه شود و به بیان بهتر شاهد نوعی «معمای امنیت» (security dilemma) در منطقه باشیم.
ائتلاف موسوم به ناتوی عربی نیز کمکی به نظم امنیتی خلیج فارس نخواهد کرد و بر «معمای امنیت» در منطقه خواهد افزود. آنچه حاصل این ائتلاف خواهد بود فروش تسلیحات بیشتر از سوی امریکا به این کشورها است. در واقع رویکرد ترامپ مبنی بر فروش «امنیت» در این ائتلاف نیز مشاهده می شود.